رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۱ مهر ۱۳۸۹

بعد از «ویل هانتینگ نابغه»

تارا نیازی

«این شهر» The Town) ( سومین فیلم بن افلک (Ben Afllek) در مقام کارگردان و چهارمین فیلم وی در جایگاه نویسنده است. فیلمنامه‌نویسی که فیلم پربار و به‌یادماندنی «ویل هانتینگ نابغه» (Good Will Hunting) را در کارنامه‌ی سینمایی خود ثبت کرد. «ویل هانتینگ نابغه» برنده‌ی هفت جایزه‌ی داخلی و بین‌المللی برای بهترین فیلمنامه، و کاندیدای دریافت پنج جایزه‌ی دیگر شد.


بن افلک کارگردان فیلم «این شهر»

پیتر کرگ (Peter Craig) در نوشتن فیلمنامه‌ی «این شهر» همکار بن افلک بوده و فیلمنامه‌ی این فیلم بر اساس رمان «شاهزاده‌ی دزدان» (Prince of Thieves) اثر چاک هوگان (Chuck Hogan ) نوشته شده است. بن افلک اما علاوه بر نوشتن فیلمنامه و کارگردانی این فیلم، بازی خیره کننده‌ای نیز در آخرین ساخته‌ی خود به معرض نمایش گذاشته است. این فیلم محصولی است از کمپانی برادران وارنر که در ۱۷سپتامبر ۲۰۱۰ در سینماهای ایالات متحده به اکران درآمد.

«این شهر» روایت جرم و جنایت، گروگان‌گیری و سرقت مسلحانه در شهر بوستون آمریکاست، شهری در شرق ایالات متحده که در ابتدای شکل‌گیری کشور جدید، برای محصولاتی نظیر لوبیا و نوعی ماهی روغنی‌اش شهرت داشت. امروزه این شهر تبدیل به بهشت فیلمسازانی شده است که روایات گوناگونی از تبعیض‌های نژادی، قومی و قبیله‌ای و مسائل کارگری را به تصویر می‌کشند؛ مسائلی که پیش از این غالباً در شهرهایی چون فیلادلفیا، شیکاگو و نیویورک تصویر می‌شد. اما بن افلک در این فیلم چهره‌ی دیگری از «این شهر» را تصویر می‌کند؛ شهری که سالانه بیش از ۳۰۰ سرقت بانک در آن اتفاق می‌افتد.


«این شهر» The Town) ( سومین فیلم بن افلک (Ben Afllek)

وی در گفت‌وگویی با کولیدر می‌گوید:«این فیلم که روایتی از زندگی سارقان مسلح ساکن حومه‌ی شهر بوستون است، نگاهی به شدت واقع‌گرایانه به کار، زندگی شخصی و روابط این قشر از انسان‌ها دارد و نیز راهی که ممکن است مسیر زندگی و عادات آنها را تغییر دهد. بسیار غیرمتعارف است که یک فیلم چنین پیچیدگی‌هایی را توأمان به تصویر بکشد»

مقدمه‌ی نوشتاری هوشمندانه‌ای توجه بیننده را به محله‌ای در شهر بوستون به نام «چارلزتاون» جلب می‌کند که خانه‌ی سارقان مسلح و دزدان حرفه‌ای بانک‌هاست و تعداد این سارقان در این محله بیشتر از هر جای دیگری در دنیاست. داگ مک ری (Doug MacRay) با بازی بن افلک، یکی از این سارقان حرفه‌ای است؛ مردی لاغر، خشن و کارآمد که کارش را به‌خوبی بلد است.

خلافکاری تنها راهی است که او در زندگی می‌داند، پدرش (Chris Cooper) بیشتر عمرش را در زندان گذرانده، اما داگ این اواخر احساس می‌کند دیگر تمایلی به انجام کارهای خلاف ندارد. جیم (Jeremy Renner) که بهترین دوست و شریکش است، به داگ اجازه نمی‌دهد شراکت‌شان را رها کند اما داگ از اینکه با خواهر جیم (Blake Lively) ارتباط جنسی دارد، احساس گناه می‌کند، چرا که این ارتباط بیشتر از روی عادت است تا علاقه. داگ اما برای ترک بوستون و فرار به فلوریدا در حال طرح نقشه است.

پیچیدگی داستان از جایی شروع می‌شود که دو شخصیت جدید وارد داستان می‌شوند: Jo Hamm (افسر شجاع اف بی آی) و دختر جوانی بنام کلر (Rebecca Hall) که کارمند بانک کمبریج است. در یکی از سرقت‌های مسلحانه‌ی گروه داگ و جیم از بانک کمبریج، کلر گروگان گرفته می‌شود اما بر اثر یک اشتباه آزاد می‌شود. جیم که از این مسئله نگران است تصمیم می‌گیرد با ارعاب دختر و یا ترجیحاً کشتن او، مانع این شود که اطلاعاتی از سوی دختر جوان به مأمور اف بی آی جهت شناسایی آنها داده شود.


اما داگ از جیم می‌خواهد که مسئولیت این کار را به او بسپارد، ملاقات جیم با کلر جهت رفع این مشکل، منجر به ایجاد علاقه‌ای قلبی از سوی داگ به دختر جوان می‌شود. اما ایجاد چنین حسی به جای اینکه روند خشن فیلم را متعادل کند، به فیلم فضایی غیر معمول می‌بخشد.

خانم هال که بازیگری است با چهره‌ای ظریف، در این فیلم کاراکتری مرموز دارد. او فاقد فردیت کافی برای اقناع حس علاقه‌مندی مخاطب است و ارتباط عاشقانه‌ی وی با داگ رگه‌هایی از تنش و بحران به همراه می‌آورد. شراکت و رفاقت داگ و جیم سرنوشتی مشابه فیلم ( Mean Streets) پیدا می‌کند، بدین معنا که استحکام خود را از دست می‌دهد و دو دوست رو در روی هم قرار می‌گیرند، این چیزی است که فرآیند داستان به این رابطه تحمیل می‌کند. با این وجود، همه‌ی این رویدادها روند فیلم را از چنان استحکامی برخوردار می‌سازد که «این شهر» را به فیلمی دیدنی تبدیل کرده است.


توپوگرافی و معماری شهر اگرچه زندگی اجتماعی و روزانه‌ی مردم را به نمایش نمی‌گذارد، همچنان زنده و لذت‌بخش است. سکانس‌های بسیار زیبا و باشکوهی در استادیوم معروف شهر بوستون به تصویر کشیده شده، تصاویری که روایت عاشقانه‌ی فیلم را باورپذیر می‌سازد. این لحظات زودگذر و سرشار از هیجان در فیلم شاید از دید طرفداران یانکی‌ها، همگی شبیه هم است. اگر چنین نبود، شاید تنها جذابیت این سکانس، موسیقی متن blaring(نوعی موسیقی که با صدایی شبیه فریاد خوانده می‌شود) آن بود: «این یک شوخی است، یک جرقه است، قدم زدن در پارک است.»

«این شهر» رتبه‌ی Rدریافت کرده است و این بدان معناست که به لحاظ خشونت و زبان خشنی که در برخی سکانس‌ها استفاده شده، برای افراد زیر ۱۷سال ممنوع است. این فیلم در دو هفته‌ی اول اکران، مبلغی نزدیک به ۴۹ میلیون دلار فروش داشت.

لینک تریلر فیلم در یوتیوب:

Share/Save/Bookmark