رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۴ مهر ۱۳۸۹
فصل هشتم از کتاب «روا و ناروا در سینمای ایران»

فرایند سیمای زن در سینمای ایران

علی امینی نجفی

زنان ایران به اميد دست یافتن به رهایی و برابری به طور گسترده در انقلاب شرکت کردند. اما ديدگاه مبتنی بر شريعت که مهر خود را بر نظام برآمده از انقلاب کوفت، با تقويت ديدگاهی مردسالار، فشار بیشتری بر زنان وارد آورد.فقه سنتی موقعیت اجتماعی و پايگاه حقوقی زن را پایین‌تر از مرد ارزيابی می‌کند. تعارض اين ديدگاه با جایگاه واقعی زنان در جامعه، تنها مسأله‌ای مدنی يا اخلاقی نيست، بلکه بستر يکی از حادترين کشمکش‌های اجتماعی است که بر سرگذشت جمهوری اسلامی تا امروز تأثيری تعيين‌کننده باقی گذاشته و سینما یکی از عرصه‌های تجلی آن بوده است.


کتاب «روا و ناروا در سینمای ایران»از علی امینی نجفی، روی جلد کتاب

در ايران نيز مانند بيشتر کشورهای خاور‌زمين، در گفتمان مردسالار، جایگاه انسانی زنان تنها در محدودۀ خانه و خانواده اعتبار دارد. زن شخصیتی مستقل ندارد، بلکه مادر، خواهر یا همسر است. جامعه زنان را از عرض اندام در پهنه‌ی عمومی باز می‌دارد. ميان این دو عرصه، مرزی عبور‌ناپذير کشيده شده است که زن با عبور از آن شخصیت انسانی خود را به خطر می‌اندازد.

از این دیدگاه، گرانبهاترین دارایی زن«عفت و نجابت» یا به تعبیر عوام «ناموس» اوست که تنها در حصار خانه از تعدی و تجاوز در امان می‌ماند و مردان خانواده، پدر و همسر و برادر، به دفاع از آن موظف هستند. جدا از این روابط، زن فاقد جنسیت است؛ در برابر این موجود، زن «نانجیب» قرار می‌گیرد، که چیزی ندارد جز «جنسيت». اين زن که جرأت کرده و پا از حريم «خانه» بيرون گذاشته، لاجرم «هرجایی» شده است!

فرهنگی که تا اين حد جنسيت زن را تحقير می‌کرد، و آن را در برابر «نجابت» قرار می‌داد، روی پرده سینما حداکثر استفاده را از آن می‌کرد. سينمای پیش از انقلاب از اين کليشه سود می‌برد و به تثبيت و دوام آن ياری می‌رساند. در بیشتر فیلم‌ها زن تنها در نقش رقاصه و فاحشه ظاهر می‌شد، و قهرمان مرد معمولا میان «زن خانه» و «زن کافه» در نوسان بود. اين برداشت قالبی حتی در فيلم‌های به‌اصطلاح «موج نو» هم رواج داشت.


الگوی «زن شايسته»

نظام اسلامی تلاش کرد از کارزار اخلاقی عليه «زن کافه»، که در جامعه سیمایی منفی داشت، بهره‌برداری تبليغاتی کند. رسانه‌های دولتی «زن کافه» را همان زن «امروزی» قلمداد کردند، و از سوی ديگر آن را در برابر «زن شايسته مسلمان» قرار دادند. هنگامی که آیت الله خمینی می‌گفت: «ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالف هستیم» بی‌گمان به تصویر همین زن در سینما نظر داشت.


جمهوری اسلامی از آغاز نسبت به نمايش زنان و طرح مسائل آنان در سینما حساسيت بسيار نشان داد. نخستين کارگزاران فرهنگی و به همراه آنان اولين نسل سينماگران مسلمان، که از ميان توده‌های سنت‌زده برخاسته بودند، از ریشه با نمايش زن در سينما مخالف بودند. در اولين محصولات «سينمای اسلامی» که در سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ ساخته شدند، تقریبا هيچ نشانی از زنان دیده نمی‌شود.

اما چیزی نگذشت که جمهوری اسلامی زن را به روی پرده سینما آورد، اما نه زن زنده واقعی، بلکه «الگوی شايسته» او را. این موجود نه از گوشت و پوست، بلکه از مشتی ارزش‌های «اخلاقی» ساخته شده است. زن بايد آيت پاکدامنی و مهربانی و فداکاری باشد و سنگين‌ترين سختی‌ها را با بردباری تحمل کند.

او حق ندارد از چارچوبی که سنت برای او تعیین کرده پا فراتر بگذارد. بهرام بيضائی در اين باره گفته است: «اين يکی از دلايل اصلی جلوگيری از کارهای من است... بعضی از فيلمنامه‌های من رد شدند فقط به اين دليل که زنها در آن موقعيت مرکزی داشتند. ايراد داشتند که زنها در کارهای من در برابر سنت قرار می‌گيرند يا مشروعيت ارزش‌های سنتی را زير پا می‌گذارند.»1


بدين سان در سينما موجود عجیبی ظاهر شد: فيگورهايی که شق‌و‌رق حرکت می‌کنند، به‌ندرت و بسيار آهسته حرف می‌زنند، نگاهشان هميشه پائين است، هميشه جدی هستند و هيچ حسی از نشاط و سرزندگی نشان نمی‌دهند. اين هیکل ساختگی را تصویری قلابی از مرد ايرانی تکميل می‌کند: در جامعه‌ای که کمبود جنسی جوانان را به مرز جنون کشانده، در فيلم‌ها جوانان پارسا و منزه را می‌بينيم که تنها مشکلی که ندارند، نياز جنسی است!

معضل بی‌پایان حجاب

«زن شايسته» باید در رعايت حجاب نيز کوشا باشد. الگوبندی زن مطابق احکام شرعی، اصل واقع‌نمایی را در سينما درهم ریخت. در این دنیای مجازی زن باید هميشه حجاب داشته باشد، حتی در بستر خواب و حتی وقتی که در صحنه تنهاست، چون تماشاگر که او را می‌بیند! برخی از سینماگران برای گريز از اين وضعيت تلاش کردند مشکل را با استفاده از گريم حل کنند و زنان بازيگر را با کلاه گيس نمايش بدهند. اما اين تمهیدات کارساز نبود و «ارشاد» را خشنود نکرد.

بهرام بیضائی درباره مشکل حجاب چنين گفته است: «از طرفی می‌گويند که ما بايد رئاليست باشيم و واقعيت را نشان بدهيم و از طرف ديگر می‌گويند که زنها حتی در رختخواب هم بايد روسری داشته باشند. وقتی که زن بيمار است و شوهرش قصد دارد به او کمک کند، ما بايد مواظب باشيم که از يک متری به او نزديکتر نشود و هرگز با او تماس پيدا نکند.»2

با تحمیل حجاب، سينمای ايران از ترسيم روابط زن و مرد، يعنی يکی از اصلی‌ترین چشمه‌های آفرينش هنری محروم شد. ناصر تقوايی اين کمبود را چنين بيان می‌کند: «شما روابط يک زن و شوهر، يک خواهر و برادر را به راحتی در خيابان و يا خانه نمی‌توانيد نشان بدهيد. چه برسد به روابط سببی و نسبی ديگر.»3

از بازيگران زن انتظار می‌رود که نه تنها روی پرده سینما بلکه در زندگی عادی نیز «الگو» باشند. مأموران سياسی – عقيدتی که معمولاً سر صحنه فيلمبرداری حضور دارند، زنان را زیر نظر دارند و درباره رفتار آنها گزارش می‌دهند. تا کنون بازیگران بسیاری به دليل «عدم‌صلاحيت اخلاقی» از کار در سينما محروم شده‌اند. بارزترين آنها سوسن تسليمی بود، که ناگزير شد ايران را ترک کند و به سوئد برود.

شکست قالب‌های سنتی

شرایط زنان پس از انقلاب فراز و نشیب بسیار داشت و به تضادهای درونی نظام شدت داد. انبوه زنانی که برای شرکت در اعتراضات انقلابی از خانه بیرون آمده بودند، خواه ‌ناخواه از تصویر سنتی خود دور ‌شدند. نظامی که با تکیه بر بینش اسلامی به قدرت رسید، دیگر قادر نبود اين انبوه عظيم را به خانه برگرداند. زنان در اجتماع ماندگار شدند و تا دورترين زوايای قلمرو عمومی رخنه کردند. در سینما حضور زنان ايرانی نه تنها در سطح منطقه، بلکه در مقياس جهانی هم قابل‌توجه است.


سينمای ايران در سی سال گذشته يکی از عرصه‌های مهم مقاومت زنان در سطح جامعه بوده و خود گوشه‌ای از وضعيت ناهموار و پر‌التهاب آنان را بازتاب داده است. در برداشتی ديگر می‌توان رشد سينمای ايران را با فرايند پيشرفت تصوير زنان در چارچوب تنگ مقررات رديابی نمود.

بسیاری از فيلمسازان نوگرا الگوهای سنتی را به چالش گرفتند و در هر فرصتی آنها را درهم شکستند. مادری که در فيلم‌های بهرام بيضائی يا علی ژکان می‌بينيم، با قالب‌های آشنای سنتی هيچ وجه مشترکی ندارد. رخشان بنی‌اعتماد و تهمینه میلانی زنان مستقل را در برابر روابط نامتعادل و آزمون‌های دشوار قرار دادند، و با هر فيلم خود از سرشت غیرانسانی هنجارهای مسلط و عادت‌های رایج پرده برداشتند.

دستاوردهای سینمای ایران در ترسیم موقعیت زنان همچنان سست و لرزان است. با روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد محافظه‌کاران در تمام عرصه‌های فرهنگی از جمله در سینما دست به تعرض زدند. دولتی که با شعار احیای ارزش‌های «صدر انقلاب» به قدرت رسید، سینمای ایران را متهم کرد که در انحراف جامعه از مبانی دینی مقصر بوده است. از دیدگاه مراجع اصولگرا، تصویر دگرگونه‌ی زن در سینما، از مشخصات اصلی این «انحراف» است.

یادداشت‌ها:

۱ و ۲- در گفتگو با زاون قوکاسيان، مندرج در کاتالوگ فستيوال وين ۱۹۹۵، ص ۱۷۲.
۳- ماهنامه فيلم، شماره ۶۰.

Share/Save/Bookmark

بخش پیشین:
تولد «سبک» از دل سانسور