رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱ شهریور ۱۳۸۹

شاگرد جادوگر

تارا نیازی

بالتازار بلیک (Balthazar Blake) با بازی نیکلاس کیج (Nicolas Cage)، ساحری است که در روزگار کنونی در شهر مانهاتان نیویورک زندگی می‌کند. داستان فیلم اما از سال ۷۰۰ پیش از میلاد مسیح آغاز می‌شود. زمانی که بالتازار، ماکسیم هوروات Horvath) Maxim ) با بازی آلفرد مولینا (Alfred Molina) و ورونیکا با بازی مونیکا بلوچی (Monica Bellucci) شاگردان مورد اعتماد بزرگ‌ترین جادوگر روزگار، مرلین (با بازی James A. Stephens) هستند.


فیلم «شاگرد جادوگر»

مرلین هرآنچه از فنون ساحری می‌داند به این سه تن می‌آموزد و شاگردان سوگند یاد می‌کنند که اسرار جادوگری را حفظ کنند و نزد هیچ‌کس فاش نکنند. اما ماکسیم خیانت می‌کند و اسرار را نزد مورگانا Morgana (با بازیAlice Krige) که بزرگ‌ترین دشمن مرلین است، فاش می‌کند. مورگانا تلاش می‌کند که با این آموخته‌ها، لغت نهایی سحر را از کتاب بزرگ بیابد و توسط آن مردگان را زنده کند و با فرمانروایی بر آنان دنیا را تسخیر کند.

پیش از آنکه بالتازار و ورونیکا بتوانند کمکی به مرلین کنند، مورگانا با کمک ماکسیم، روح مرلین را درون یک بطری حبس می‌کند. در این میان، ماکسیم هم لغت نهایی سحر را از کتاب بزرگ می‌دزدد و فرار می‌کند. ورونیکا روح مورگانا را می بلعد تا بتواند بر او غلبه کند اما مورگانا از درون ورونیکا را نابود می‌کند. بالتازار که امیدی به نجات ورونیکا ندارد، روح هر دو زن را که در درون یکدیگر در حال نبرد هستند، داخل یک بطری که ظاهری شبیه اسباب‌بازی دارد حبس می‌کند. نقش هر دو زن بر سطح بطری ظاهر می‌شود.


داستان در اینجا تمام می‌شود و در سال ۲۰۰۰ بعد از میلاد ادامه پیدا می‌کند. تقدیر بالتازار این‌گونه رقم خورده که با ماکسیم که به سمت تاریکی و شر رفته، مبارزه کند و او را از پای درآورد. اما این کار از بالتازار به تنهایی برنمی‌آید و او برای این کار نیاز به شاگردی دارد که فوت و فن ساحری را توسط سر اژدهایی که مرلین به او داده، به او بیاموزد و با کمک او شهر را از کینه‌جویی و نیروهای شر ماکسیم نجات دهد. از اینجاست که پسربچه‌ی کوچکی با نام دیو استاتلر (Dave Stutler) وارد داستان می شود.

پسری که ظاهراً بچه‌اای معمولی است اما بالتازار متوجه توانایی‌های بالقوه‌ی او برای آموختن فنون ساحری می‌شود. ساحر البته خود را به آموزش «دیو» بی‌میل نشان می‌دهد و این‌طور وانمود می‌کند که تصادفاً علم و هنر جادو را به او می‌آموزد.


اما بعد این دو همکار که ظاهراً تمایلی هم به همکاری با یکدیگر ندارند، با کمک هم نیروهای تاریکی و شر را نابود می‌کنند. ورونیکا را از درون بطری در می‌آوردند و او نیز مورگانا را نابود می‌کند. بالتازار با کمک دیو هر چهار لایه‌ی ماکسیم را که هر کدام به شکلی است و هر شکل یک جادوگر زبده اما با ظاهری متفاوت است، شکست می‌دهد. اما در این میان، تمام قوا و نیروی حیاتی بالتازار صرف می‌شود و او از بین می رود. در نهایت «دیو» با کمک فنونی که از جادوگر آموخته، نیرو و انرژی از دست‌رفته را به او بازمی‌گرداند و او را زنده می‌کند.

The Sorcerer's Apprentice (شاگرد جادوگر) نام انگلیسی Der Zauberlehrling است، که شعری است از «گوته» شاعر آلمانی. این شعر درسال ۱۷۹۷ و در چهارده بند سروده شد. داستان از آنجایی آغاز می‌شود که یک ساحر پیر شاگرد خود را برای انجام کارهای روزمره در کارگاهش تنها می‌گذارد و بیرون می رود. شاگرد که از تمیز کردن کارگاه و آب ریختن و شستن زمین خسته شده است، یک جارو و یک سطل را با استفاده از جادویی که هنوز به‌طور کامل فرا نگرفته، فرمان می‌دهد تا آنجا را تمیز کنند.


اما وقتی که تمام سطح زمین را آب می‌گیرد و ارتفاع آب بیشتر و بیشتر می‌شود، شاگرد می‌فهمد که نمی‌تواند سطل و جارو را متوقف کند، چون نمی‌داند چگونه باید این کار را انجام دهد. شاگرد که از متوقف کردن جارو و سطل و جمع‌آوری آب با روش‌های ساحری ناامید شده، به کمک یک تبر جارو را به دو نیم می‌کند. اما هر نیمه‌ی جارو تبدیل به یک جاروی جدید می‌شود و بدین ترتیب تعداد جاروها و سطل‌ها و میزان آب در کارگاه بیشتر و بیشتر می‌شود. در این وضعیت، استاد جادوگر سر می‌رسد و وردی را که شاگرد خوانده، تصحیح می‌کند و کارگاه و شاگرد را نجات می‌دهد.


شعر با این نقل قول از استاد ساحر به پایان می‌رسد که: «ارواح و نیروهای قدرتمند فقط باید تحت فرمان چیره‌دستان قرار گیرند.» این شعر در فرهنگ آلمانی و در میان کسانی که به این زبان صحبت می‌کنند، به مثلی بسیار معروف تبدیل شده است. عبارت «شاگرد جادوگر» امروزه در زبان آلمانی برای کسی استفاده می‌شود که از ابزار یا ایده‌هایی استفاده می‌کند که توان کنترل آن را ندارد. این مثل خصوصاً در دنیای سیاست و در مورد سیاستمداران رواج دارد.


در سکانسی از فیلم همین مضمون را - البته با روایتی طنزگونه و با پردازش صحنه‌ها جهت ارائه‌ی برداشتی کمیک از فیلم - در نبود بالتازار و از سوی«دیو» شاهد هستیم.

اما تاریخچه‌ی به تصویر کشیدن این داستان و مثل معروف آلمانی به سال ۱۹۴۰ بازمی‌گردد که شرکت والت‌دیسنی برای نخستین بار با ساختن انیمیشنی بر اساس این شعر و با نام «Fantasia» شهرتی جهانی به این شعر گوته داد. این انیمیشن موزیکال بود و با شعر و موزیک پل دوکاس (Paul Dukas) ساخته شده بود. بعدها نمایشنامه‌ها، انیمیشن‌ها، کتاب‌های قصه و فیلم‌های فراوانی بر اساس این اثر ساخته شد که برخی از آنها برداشتی آزاد از این داستان را ارائه می‌دادند. آخرین آنها اپیزودی بی‌کلام به نام «راز بزرگ جادوگر» بود که در سال ۱۹۹۱ پخش شد. این اپیزود برداشتی مدرن از شعر گوته را ارائه می‌داد.


فیلم «شاگرد جادوگر» که به مفاهیم موجود در انیمیشن «فانتزیا» شباهت زیادی دارد، به کارگردانی Jon Turteltaub در سال ۲۰۱۰ ساخته شد و در ماه ژوئیه در سینماهای آمریکا به اکران درآمد. فیلم به‌رغم بازی قابل توجه نیکلاس کیج و جلوه‌های رایانه‌ای نسبتاً قوی، در هیچ یک از جشنواره‌ها و فستیوال‌های مطرح دنیا جوایز قابل توجهی از آن خود نکرد و فروشش در سینماهای آمریکا از ۶۰ میلیون دلار نگذشت.


نیکلاس کیج که در فیلم‌های گوناگون از عهده‌ی بازی در نقش‌هایی چون مردی الکلی در آستانه‌ی خودکشی (Leaving Las Vegas )، فرشته‌ای عاشق از جهانی دیگر( City of Angels )، پدری درمانده (The Family Man) و جنایتکاری مخوف (در Face off )، به‌خوبی برآمده است، خود در مورد بازی در نقش بالتازار می‌گوید: «من تمام عمرم برای بازی در چنین نقشی تمرین کرده بودم» و اما Jay Baruchel که نوجوانی «دیو» را بازی می‌کند، اگرچه پیش از این فقط نقش کوچکی در فیلم Judd Apatow داشته، بازی درخشانی در این فیلم ارائه می‌دهد.

جی می‌گوید: «بازی در کنار هنرپیشه‌ی بزرگی همچون نیکلاس کیج می‌تواند تازه‌کاری مثل مرا یا پژمرده و ناتوان کند یا به من انگیزه و توان مضاعفی بدهد که بهترین بازی خود را ارائه دهم. من تمام تلاشم را کردم تا بازی من به همان خوبی باشد که نیکلاس کیج هست.»

Share/Save/Bookmark