رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > در جستجوی معنایی برای زندگی | ||
در جستجوی معنایی برای زندگیپانتهآ بهرامیهفتهی گذشته فیلم کوتاه و تجربی «معلقه» ساختهی بهار بهبهانی در چهارچوب نمایشگاه «گفتوگو در ورای واقعیت» در نگارخانهی زورو در نیویورک به نمایش درآمد. بهار بهبهانی هفت ساله بود که انقلاب ایران را تجربه کرد و دوران نوجوانی خود را در دههی ۶۰ همراه با خشونت های جنگ پشت سر گذاشت. او که در خانوادهای هنرمند رشد کرده و علاوه بر فیلمسازی نقاشی هم میکشد. فیلم هفت دقیقهای «معلقه»، رویکردی فلسفی به جهان دارد. این هنرمند، در فیلم خود، هنجارهایی را به زیر سئوال میبرد که در جامعه و طبیعت وجود دارند و برای انسان سرگشتهی جامعهی صنعتی عادی شدهاند. فیلم، با سکون و آرام آغاز میشود. با سایهروشنهای نارنجی و قهوهای درختی که در یک بعد از ظهر طولانی خود را بر دیوار خانهای در تهران انداخته است.
در صحنهی بعد اما دخترکی را میبینیم که از پا آویزان است و زیر برف سنگینی که میبارد همهچیز را وارونه مشاهده میکند: گربههای بیخیال، حوض خانه و آتشی که پشت سر او روشن است. همهی عناصر دور و بر دخترک بنابراین از دید او برعکس به نمایش در میآیند. بهار بهبهانی در مورد معنای کلمهی «معلقه» میگوید: «معلقه کلمهای نیست که این روزها استفاده شود. دوست دارم یک نوع طنز در کارم باشد. معلقه ظاهراً به زنی درقدیم گفته میشده که طلاقش جاری نشده و در موقعیت بینابینی قراردارد تا شوهر بیاید وتکلیفش مشخص شود.» رویا فراست که خود نیز نقاش و مجسمهساز مقیم نیویورک است، این فیلم را نوعی جستوجوی هویت تعریف میکند؛ جست وجویی که جهانی است. او میگوید: فیلم از حالتی میگوید که آدم نمیداند به کجا تعلق دارد. پایش روی زمین نیست، حالت در هوا بودن دارد. این یک حس جهانی است. مربوط به این نیست که ایران بوده و حالا آمریکاست. آیا شما که خود کار هنری میکنید؛ نقاشی و مجسمهسازی میکنید، حس میکنید که به یک جغرافیای معین تعلق ندارید؟ کار هنری کمک می کند که تو یک جا برای خودت پیدا کنی. یک حالت روحی. معنوی و روانی دارد.
در مورد وجوه زیباشناسی فیلم «معلقه» چگونه فکر میکنید؟ به فرم بیشتر توجه می کردم تا به محتوا و برایم بیشتر اهمیت داشت. آن قسمت آتش خیلی انتزاعی بود. رنگ، فصل زمان روز و شب، عناصرفیلم خیلی آبستره بود. احتیاج به خواندن نداشت تا آن را بفهمی. باید جلوی فیلم بنشینی و آن را تماشا کنی و فکرت را پرواز دهی. فیلم «معلقه» درسال ۲۰۰۷ در جشنواره ترایبیکا، یکی از معتبرترین جشنوارههای نیویورک به نمایش درآمد و در همان سال در گالری سوهو بیست در چلسی جایزهی اول را از آن خود کرد. بهار بهبهانی معتقد است موقعیت بشر امروز معلق است و این مفهوم، عنصر اصلی فیلم «معلقه» است. بهار بهبهانی ادامه میدهد: «به نظر من این یک حس کلی است. موقعیت بشر امروز است. بشر معلق است. فرق نمیکند در چه کشوری باشد؛ از نظر اقتصادی، سیاسی و عاطفی به هرحال آدمها یک احساس معلق بودن را دارند و در هر شرایط معمول و غیر معمولی این حس هست. بنابراین من تضادها را درمقابل هم میگذارم و چیزهای غیر معمول را درموقعیت و جایگاه معمول میگذارم تا بیننده از خود سئوال کند آیا واقعا این شکل نامعمول واقعاً این گونه است یا میتواند در فرمی بگنجد؟ این سئوال اساسی است.» عشق و ارتباط ناهید حقیقت، طراح نمایشگاه درمورد فیلم و عوامل زیباییشناسی آن و رابطهی فرم و محتوای آن میگوید: «علت این که من سه عکس از فیلم را برای نمایشگاه انتخاب کردم به خاطر تاثیر زیباییشناسی آن است. در یکی از آنها خودش معلق است و پشت سر آتشسوزی است و معلوم نیست خودش میسوزد یا آتش برای گرمی هواست.» وی ادامه میدهد: «واقعاً دلم میخواست بدانم موقعی که بهار در فیلم معلق بود و زمین را از روبهرو میدید چه حسی داشت. چون هیچکدام از ما دنیا را اینگونه ندیدهایم.» ناهید حقیقت همچنین در مورد حضور گربهها در فیلم میگوید: «گربهها به نظر من نماد عشق و رابطه است که این روزها کمتر میان انسانها دیده میشود.» نگارخانه «زورا» بهتازگی در نیویورک افتتاح شده و محل نمایش فیلم «معلقه» بود. ناهید حقیقت میگوید:
فیلمی دربارهی دریای خزر بازیگر فیلمهای بهار بهبهانی خود او هستند. او چندین فیلم کوتاه تجربی و مستند را درکارنامهی هنری خود دارد. این فیلمساز جوان بر این باور است که بدینوسیله حسی را که میخواهد میتواند بدون واسطه به تماشاگر منتقل کند. بهبهانی درمورد ویدیوی بعدی خود میگوید: «کاری که الان در دست دارم و خیلی راجع به آن هیجانزده هستم کاری است که فیلمبرداری آن در آذربایجان تمام شده و حدود ۱۷ دقیقه خواهد بود و یک برداشت هنری، شخصی، اجتماعی و فرهنگی از دریای خزر است. این کار، یک کار مشترک با هنرمندی از قزاقستان است.» |
نظرهای خوانندگان
کاش می شد فیلم های خانم بهبهانی رو ببینیم.به هرحال مصاحبه هم خوب بود.ممنون
-- shabnam ، Aug 23, 2010 در ساعت 07:04 PM