رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱ مرداد ۱۳۸۹
معرفی فیلم «من‌َم همینطور» و سندروم داون یا منگولیسم

چه کسی نرمال است؟

امیر رسولی

سندروم دان (Down Syndrom) یا دی. اس یک عارضه‌ی ژنیتکی است که رشد کودک را مختل می‌کند و سرانجام به عقب‌ماندگی ذهنی می‌انجامد. نخستین بار یک پزشک انگلیسی به نام جان لنکدون داون ( John Langdon Down ) در سال ۱۸۸۷ علامت‌های این عارضه را شرح داد. برای همین این عارضه را به نام او ثبت کردند.

نشانه‌های سندروم دان یا منگولیسم در هر کودک تفاوت می‌کند. برخی کودکان به مراقبت پزشکی مداوم نیاز دارند و عده‌ی دیگری می‌توانند یک زندگی سالم و مستقل داشته باشند.


موضوع فیلم «من‌َم همینطور» ( Me too ) زندگی مردی است که به سندروم داون مبتلاست و با این حال یک زندگی عادی و طبیعی در پیش می‌گیرد و حتی موفق می‌شود که تحصیلات دانشگاهی‌اش را به پایان برساند. او عاشق زنی زیبا و سالم است و فیلم به زندگی این دو با هم می‌پردازد.

«من‌َم همینطور» یک فیلم سینمایی و داستانی است، اما با الهام از زندگی «پابلو پیندا» ( Pablo Pineda ) ساخته شده است. پیندا که در این فیلم نقش دانیل را ایفا می‌کند، اولین کسی است که با وجود سندروم دان موفق به اخذ یک مدرک دانشگاهی شده است.

در «من‌َم همینطور» دانیل (با بازی: پابلو پیندا) که از بدو تولد به سندروم داون مبتلاست، از نظر روحی به عنوان معلول شناخته شده است. با این حال او نه تنها تحصیلات دبیرستانی را به اتمام می‌رساند، بلکه در دانشگاه ثبت نام می‌کند و موفق می‌شود تحصیلات دانشگاهی‌اش را هم با نمره‌ی عالی به پایان برساند. فیلم از لحظه‌ای شروع می‌شود که او در مؤسسه‌ای کار می‌گیرد و کارش را آغاز می‌کند.


لورا (با بازی: لولا دوئناس)، یکی از همکاران دانیل و یک زن نسبتاً جذاب و سکسی است. لورا بر خلاف دیگران به دانیل به چشم یک علیل نگاه نمی‌کند، بلکه به او این احساس را می‌دهد که با دیگران فرقی ندارد. برای همین به تدریج بین آنها دوستی و رفاقت و صمیمیتی به وجود می‌آید. دانیل برای اولین بار در زندگی‌اش احساس می‌کند که سندروم داون بین او و دیگران حائل نشده است. لورا به شخصیت دانیل علاقه دارد و نمی‌خواهد به او ترحم کند یا او را به چشم یک مرد علیل بنگرد و بر او مسلط شود.

به یک معنا لورا، دانیال را به چشم یک انسان طبیعی و به اصطلاح «نرمال» می‌بیند و همین باعث می‌شود که دوستی آنها عمیق‌تر می‌گردد. اما پرسش این جاست که «نرمال» چه معنایی دارد و آیا لورا می‌تواند با دانیل یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی «نرمال» داشته باشد؟


پابلو پیندا که بر اساس زندگی او این فیلم ساخته شده، در این میان در اسپانیا بسیار معروف شده است. او در مصاحبه‌هایش همواره روی این نکته تأکید می‌کند که موفقیت‌هایش را مدیون مادر و برادرش است و اگر مادرش او را به یک مدرسه‌ی عادی نمی‌فرستاد و برادرش از او حمایت نمی‌کرد، ممکن بود در زندگی اینقدر موفق نمی‌شد.

اما آیا موفقیت‌های پابلو به این معناست که هر کودک مبتلا به سندروم دان اگر از مراقبت و حمایت لازم برخوردار شود، می‌تواند تحصیلات دانشگاهی کند؟ این از آن پرسش‌هایی است که پس از نمایش عمومی «من‌ًم همینطور» مکرراً با پابلو پیندا در میان می‌گذارند. پیندا اعتقاد دارد که باید به خواست کودکی که به سندروم داون مبتلاست احترام گذاشت، توانایی‌های او را کشف کرد و زمینه‌هایی برای او فراهم آورد که بتواند بر اساس توانایی‌هایش فعالیت کند و از یک زندگی اجتماعی طبیعی برخوردار شود.


تنها به این شکل است که کودک مبتلا به مونگولیسم احساس می‌کند که عضوی از جامعه است. باید به استقلال و شخصیت و خواسته‌های چنین کودکی احترام گذاشت، نه اینکه با ترحم مانع از رشد شخصیت او شد، یا او را تحقیر و مسخره کرد. در واقع این سندروم داون نیست که یک نفر را علیل و از کارافتاده می‌کند. پیندا اعتقاد دارد که رویکرد اجتماع به مونگولیسم باید تغییر کند.

در «من‌ًم‌ همینطور» وقتی دانیل عاشق لورا می‌شود مشکلات آغاز می‌شود. عشق دانیل به لورا نقطه‌ی عطفی در داستان است. همکاران دانیل هیچگونه تفاهمی با او ندارند. آنها مطلقاً به این مسأله فکر نمی‌کنند که فرد مبتلا به سندروم داون هم نیازمند یک رابطه‌ی عاطفی و عاشقانه و سکس است. آنها وقتی از عشق دانیل به لورا آگاه می‌شوند، شروع می‌کنند به مسخره کردن این دو و پشت سر آنها حرف می‌زنند.


مادر دانیل هم که عادت کرده از پسرش مراقبت می‌کند، می‌ترسد که این رابطه‌ی عاشقانه به جایی نرسد. وقتی دانیل و لورا می‌‌روند که با هم در ساحل دریا قدم بزنند، مادر دانیل به شدت نگران می‌شود. آیا واقعاً یک رابطه‌ی عاشقانه و برابر میان یک فرد مبتلا به سندروم داون و یک زن سالم امکان‌پذیر است؟ از این جا به بعد فیلم تلاش می‌کند پاسخی برای این پرسش بیابد. اما در هر حال مشخص است که این پاسخ نمی‌تواند عمومیت داشته باشد و فقط در موقعیتی که فیلم روی صحنه می‌آورد و در چارچوب حوادثی که در فیلم اتفاق می‌افتد اعتبار دارد.

پابلو پیندا اعتقاد دارد که خارج از فیلم، یعنی در دنیای واقعی، زندگی او در حد فاصل بیماری و سلامت شکل می‌گیرد. او اعتقاد دارد که دقیقاً به همین دلیل نه آن‌قدر سالم است که بتواند با زنی زیبا مانند لورا زندگی کند و نه آن‌قدر ناسالم است که بتواند با زنی که به سندروم داون مبتلاست زندگی مشترکی آغاز کند. برای همین در نهایت تنهایی را ترجیح می‌دهد به یک زندگی مشترک اما پرتنش در حد میان سلامت و بیماری.


در فیلم هم بیش و کم همین اتفاق می‌افتد. در «من‌َم همینطور» تابوها به راحتی و با زبانی طنزآمیز و مطبوع بیان می‌شوند و در پایان، همانطور که از نام فیلم پیداست، تماشاگر با دیدن چالش‌ها و خطاها و مشکلاتی که در زندگی روزانه‌ی شخصیت‌های قصه‌ی فیلم دیده است، ممکن است به خودش بگوید همه‌ی این مشکلات برای من هم آشناست و من هم باید «نرمال» برای خودم تعریف کنم.

«من هم همینطور هستم»، گاهی و از بعضی جهات «نرمال» هستم و گاهی هم نه. به این جهت، این فیلم، «من‌َم همینطور» تعریفی از «نرمال» به دست می‌دهد که از تماشاگری به تماشاگر دیگر تفاوت دارد. راستی، «نرمال» چه کسی است و حد بین بیماری و سلامت کجاست؟

Me too
درام، اسپانیا، ۲۰۰۹
کارگردان: آلوارو پاستور و آنتونیو ناهارو
بازیگران: لولا دوئانس، پابلو پیندا، آنتونیو ناهارو

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

مطلب جالب و نویی بود که قبلا به آن پرداخته نشده بود.

-- بدون نام ، Jul 23, 2010 در ساعت 03:43 PM