رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۰ تیر ۱۳۸۹
سینما در غرب

یک روز از زندگی ما

نادر افراسیابی

Live in a Day

گزارش این هفته از «سینما در غرب» را با یک واقعه‌ی مهم سینمایی که در تاریخ سینمای جهان از هر نظر منحصر به فرد است آغاز می‌کنیم: پروژه‌ی زندگی در یک روز (Live in a Day).

کارگردان سرشناس انگلیسی کوین مک دونالد به پیشنهاد یوتیوب و دفتر ریدلی اسکات در لندن قصد دارد یک روز از زندگی انسان‌ها در سراسر کره‌ی زمین را به یک فیلم مستند تبدیل کند. کارگردانی و تدوین این فیلم را مک دونالد به عهده دارد و ریدلی اسکات همراه با شرکت یوتیوب تولیدکنندگان این فیلم هستند.


کوین مک دونالد

کوین مک دونالد در سال ۱۹۹۹ با فیلم مستند «یک روز در سپتامبر» (One Day in SEptember) به شهرت جهانی رسید. موضوع این فیلم بازی‌های المپیک مونیخ در سال ۱۹۷۲ بود. در ان سال چریک‌های فلسطینی در یک عملیات غافل‌گیرکننده بازیگران اسرائیلی را به گروگان گرفتند. «یک روز در سپتامبر» برنده‌ی اسکار سال ۲۰۰۰ شد و از آن پس بود که مک دونالد به ساختن فیلم‌های داستانی روی آورد. اکنون با فیلم «زندگی در یک روز» او دوباره به سینمای مستند روی می‌آورد.

پروژه بسیار ساده است. مک دونالد در فراخوانی از انسان‌ها در سراسر کره‌ی زمین خواسته است که در روز ۲۴ جولای از زندگی روزانه‌شان فیلم تهیه کنند و این فیلم‌ها را در یوتیوب به نمایش بگذارند. سپس او با استفاده از این فیلم‌ها، یک فیلم مستند داستانی خواهد ساخت با این قصد که چهره‌ی انسانی کره‌ی زمین را در ۲۴ جولای ۲۰۱۰ نشان بدهد. به یک معنا این فیلم «چهره‌نگاری کره‌ی زمین» است. مک دونالد تأکید کرده است که این پروژه غیرانتفاعی است و او و ریدلی اسکات قصد دارند از امکانات یوتیوب برای آفریدن یک اثر هنری منحصر به فرد و ماندگار استفاده کنند.

شرکت‌کنندگان در این پروژه‌ی سینمایی می‌توانند از ۱۰ الی ۲۰ دقیقه از زندگی روزمره‌شان در ۲۴ جولای فیلم تهیه کنند. موضوع این فیلم‌ها می‌تواند بسیار ساده باشد مانند چشم‌اندازی که ما هر روز از پنجره‌ی آپارتمان‌مان می‌بینیم و در همان حال شرکت‌کنندگان می‌توانند به موضوعات مهم و سیاسی مانند مسائل محیط زیست و مشکلات سیاسی و اجتماعی هم بپردازند. مهم این است که فیلم بیانگر نظر شرکت‌کننده و مقطعی از زندگی روزانه‌ی او در ۲۴ جولای باشد. پس از بارگذاری این فیلم‌ها در یوتیوب، مک دونالد از میان آنها صحنه‌ها و سکانس‌هایی را انتخاب می‌کند و با تدوین این صحنه‌ها یک فیلم بلند مستند خواهد ساخت.

باید منتظر ماند و حاصل کار این کارگردان انگلیسی را دید. در هر حال ممکن است ۲۴ جولای ۲۰۱۰ به تاریخ سینما بپیوندد یا این که برعکس معلوم بشود که با مشارکت انبوه مردم نمی‌توان یک فیلم موفق از کار درآورد.

Mahler auf der Couch

پرسی آدلون، کارگردان اطریشی همراه با پسرش فلیکس آدلون در یک کمدی به نام «Mahler auf der Couch» به دیداری که گوستاو مالر (آهنگساز و موسیقی‌دان سرشناس) و زیگموند فروید (طبیب و بنیان‌گذار مکتب روانکاوی) در سال ۱۹۱۰ با هم در شهر لایدن هلندن داشتند می‌پردازد. این پدر و پسر سینماگر این فیلم را به مناسبت صد و پنجاهمین سال تولد گوستاو مالر ساخته‌اند. از نظر تاریخی گوستاو مالر و زیگموند فروید واقعاً هم‌دیگر را در شهر لایدن ملاقات کرده‌اند، اما هیچ گزارشی از این دیدار در دست نیست. برای همین دست آدلون‌ها در نوشتن فیلم‌نامه کاملاً باز بوده و این دیدار را به آن شکل که می‌پسندیدند نمایش داده‌اند.


گوستاو مالر جوان که عاشق همسر خیانتکارش است

فیلم با یک نامه آغاز می‌شود. نامه‌ی عاشقانه‌ای که زن گوستاو مالر برای دوست و همکار او نوشته است، تصادفاً به دست این آهنگساز مشهور می‌افتد و افسرده می‌شود. او به هلند سفر می‌کند و تصادفاً زیگموند فروید را ملاقات می‌کند و از او کمک می‌خواهد. فروید، مالر را روی کاناپه‌ی معروفش می‌خواباند و بعد از آن که به اصطلاح او را «دراز» کرد، مالر داستان عشقش به همسرش را برای فروید روایت می‌کند.

تمرکز فیلم بر روی فروید (با بازی کارل مارکویچ) و گوستاو مالر (با بازی یوحانس زیلبرشنایدر) قرار دارد و به همین جهت این فیلم بیشتر به یک تأتر باشکوه و دیدنی شباهت دارد تا به یک فیلم سینمایی پرخون و پرتحرک که می‌خواهد مقطعی از تاریخ هنر در اطریش را به ما نشان بدهد. منتقدان بازی زیلبر شنایدر و مارکویچ را ستوده‌اند و از داستان و منطق آن ایراد گرفته‌اند. به رغم همه‌ی ضعف‌های این فیلم باید گفت که Mahler auf der Couch (مالر روی کاناپه) یکی از مهم‌ترین تولیدات سینمای اطریش در این فصل است.

اطریش، کمدی، ۲۰۱۰

Please Give

این فیلم به یک موضوع مهم اجتماعی در غرب، یعنی به فاصله‌ی طبقاتی بین غنی و فقیر که بعد از بحران اقتصادی عمیق‌تر شده است اشاره دارد: کیت (کاترین کنر) یک زن مرفه نیویورکی است که نسبت به همنوعان فقیرش که در نیویورک زندگی می‌کند، احساس گناه دارد. او هر روز با این پرسش درگیر است که انسان چگونه می‌تواند با وجود فقر از رفاه مادی‌ای که برخوردار است بدون عذاب وجدان بهره‌مند شود.


مشکلات نیویورکی‌های مرفه

چنین است که سرانجام تصمیم می‌گیرد در خرید کالاهای مصرفی صرفه‌جویی کند و نسبت به فقرا مهربان باشد. برای همین شروع می‌کند به بذل و بخشش کردن و دست و دلبازی‌های بی حساب و کتاب و از خریدن لباس‌های گران‌قیمت مارک‌دار برای دخترش صرف نظر می‌کند. این وضع ادامه پیدا می‌کند تا اینکه کیت مجبور می‌شود از روی نوع‌دوستی از نوه‌های همسایه‌ی دیوار به دیوارش نگهداری کند. حس نوعدوستی و نیاز به نیکوکاری و رفاقت با دیگران با احساسات متناقضی مانند خشم و دشمنی و احساس گناه و درغگویی می‌آمیزد. فیلمی از کارگردان آمریکایی، نیکول هولوفسنتر.

آمریکا، درام، ۲۰۱۰

Share/Save/Bookmark