رادیو زمانه > خارج از سیاست > هفت هنر > «عکس، تابوی جمهوری اسلامی است» | ||
«عکس، تابوی جمهوری اسلامی است»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comرضا دقتی، عکاس برجسته و شناختهشدهی جهانی، بهتازگی نامهای خطاب به مریم زندی، با عنوان «چنین است رسم بزرگان هنر» منتشر کرده است.
او در این نامه آورده است: «بزرگ بانوی تصویرگران خبر را که خواندم گفتم حقا که بزرگی تو چکیدهی اصالت و شجاعت بزرگانی است که روبهروی دوربینت نشستند، به چشمان تو نگریستند تا تو بزرگی روح آنان را به ما انتقال دهی. رد مدرک درجه یک هنریِ این دولت ننگ، نشان بارز پای بندیات به رهایی و ناوابستگی هنرمند است. مریم زندی از عکاسان شناخته شده و برجستهی ایران است. او چندی پیش با انتشار نامهای خطاب به وزیر ارشاد جمهوری اسلامی، از گرفتن نشان دولتی که عنوان مدرک درجهیک هنری دارد، خودداری کرد و نوشت: «تا وقتی شرایط چنین است، جایزه نمیخواهم.» رضا دقتی هدف از نوشتن نامهاش خطاب به مریم زندی را چنین بیان میکند:
شرایط یکسال گذشته و تداوم آن تا به امروز، نشاندهندهی حملهی وحشتناک این حکومت علیه برخی از هنرمندان، عکاسان، خبرنگاران و تمام کسانی است که در همهی جوامع دنیا و در همهی تاریخ دنیا، بهعنوان روشنگران جامعه معرفی شدهاند. میگویم روشنگر و نه بهمعنای روشنفکر، بلکه کسانی که با کار مداوم و با مشکلات زیاد، ازجمله عکاسان خبری، توانستهاند بهنوعی سخنگوی زبان مردم خودشان باشند. حکومت ملایان در یکسال گذشته تمام عکاسان و هنرمندان ایرانی را با چنان مشکلاتی روبهرو کرده است که مهم بود من و بقیهی کسانی که به هنر و انسانیت احترام میگذارند، به این مسئله واکنشی نشان بدهند. روشنگری مریم زندی دبیر انجمن ملی عکاسان ایران، در نامهاش خطاب به وزیر ارشاد جمهوری اسلامی، از نبود امنیت حرفهای و جانی برای عکاسان ایران سخن میگوید. وی با اشاره به این که گروهی به جرم عکاسی، مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند و در زندان یا بیرون از آن، منتظر احکامشان هستند؛ و همچنین تعدادی از عکاسان حرفهای نیز از ترس جان، در اقصی نقاط دنیا سرگردان و در شرایط بسیار نامناسب بهسر میبرند، خود را از دریافت چنین نشانهایی معاف دانست. رضا دقتی، سیسال پیش عکاس لحظهها و رویدادهای روزبهروز انقلاب بود و با شکلگیری حکومت اسلامی و فشار روزافزون عکاسان و روزنامهنگاران ایرانی، مجبور به ترک ایران شد. وی برخورد مریم زندی با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را ستایش میکند و میگوید: کاری که خانم مریم زندی انجام دادهاند و من امیدوار بودم و هستم که تمام کسانی که امروز در ایران خود را هنرمند میدانند، با هر عقیده و گروهی که هستند آن را ادامه بدهند، برای من بهعنوان نوعی روشنگری راه مطرح است. بهخصوص برای کسانی که تردید دارند، کسانی که هنوز در جلسات حکومتی شرکت میکنند، کسانی که به دستبوس جنایتکارانی میروند که ملت ایران را زندانی کردهاند و به نوعی کل ملت ایران را بهدار کشیدهاند. از این نظر، برای من بهعنوان یک عکاس و خبرنگار و خصوصاً با توجه به اینکه خود از اولین عکاسان ایرانی بودم که سیسال پیش بهخاطر فشارهای ملایان مجبور شدم ایران را ترک کنم، مهم بود که نشان بدهم کاری که خانم مریم زندی کردند، کاری بسیار برازنده و تاریخی است.» تاثیر عکس و عکاسی مریم زندی در ادامهی نامهی خود خطاب به وزیر ارشاد مینویسد: «در شرایط کنونی من حتی از دست گرفتن دوربینم در خیابان باید بترسم و امکان انتشار کتاب عکسهای من و برخی از همکارانم، بدون سانسورهای سلیقهای میسر نیست.» رضا دقتی میگوید که در همهی کشورها و رژیمهای مشابه جمهوری اسلامی، عکس تابو است. آنها از عکس و عکاس میترسند: فقط مسئلهی جمهوری اسلامی نیست. من طی سیسال گذشته که در کشورهای مختلف دنیا کار کردهام، به یک مسئلهی عمده رسیدهام و آن هم این است که تمام کسانی که کار ننگآور میکنند، اولین کارشان این است که جلوی عکاسها را بگیرند. وقتی به کشورهایی که عکاسی در آنها قدغن است، نگاه کنید، میبینید چنین مسئلهای وجود دارد. جمهوری اسلامی نیز میداند که عکس و عکاس چه تاثیر مهمی میتواند در جامعه بگذارد. برای همین است که اولین حملهای که شروع کردند، علیه عکاسان بود؛ آن هم سیسال پیش. از همانموقع شروع کردند. بعد کمکم به عکاسانی که مانده بودند، در چهارچوب خاصی اجازهی کار دادند تا وقتی که شرایط یکسال پیش بهوجود آمد و دیدیم با وجود اینکه دولت جلوی عکاسان و خبرنگاران حرفهای را گرفته بود، مردم ایران نشان دادند چقدر به اهمیت تصویر آگاهند و میتوانند از این توانایی استفاده کنند.
آنها توانستند با موبایلهایی که در دستشان بود، عکسها و فیلمهایی بگیرند که دنیا را تکان بدهد. با همهی اینها باز حکومت تمام فشار خود را بر سر عکاسان و خبرنگاران گذاشته است. آنها فکر کرده بودند در شرایطی که دست به اعمال وحشتناکی مانند تجاوز در زندانها زدهاند (که بالاخره باید در برابر چنین کارهای وحشتناکی جوابگو باشند) و عکاسان زیادی را از ایران فراری دادهاند، از خانم مریم زندی برای نشان دادن چهرهی مثبت از خودشان استفاده کنند. آنها با یک حسابگری ناشیانه با خود گفتند جایزهای به یکی از اینها میدهیم تا بقیه فکر کنند فردی چون خانم زندی در ایران جایزه گرفته است و به این ترتیب دیگر صدایشان درنیاید. آن هم خانم زندی که اولاً بانو هستند، عکاس شناختهشدهای هستند و کارهایی که انجام دادهاند، همیشه کارهای درستی بوده و اصالت داشته است. کار ایشان و شجاعتشان، اصالت کار هنرمند را نشان میدهد. از این نظر بود که من در نامهای که به ایشان نوشتم، خطابم فقط به ایشان نبود، بلکه به بقیهی هنرمندان نیز بود. چون کسانی بودهاند و هنوز هستند که میروند جوایز هنر، نیایش و ... را میگیرند و یا حتی به دستبوس ملایان جنایتکار میروند. البته اینها از نظر من، هنرمند نیستند. من اسم آنها را با اجازهی شما هنربند میگذارم. کسانی که بند شدهاند به هنر. حال چه کارهایشان در داخل ایران پخش بشود و چه خارج. اگر هم هزاران دست برای این هنربندان زده شود، اما وقتی ملت خود را فراموش کنند، هنرمند نیستند. هنرمندی که حق ملت خود را فراموش کند، هنرمندی که حق و حقوق اصلی همان مردمی را که موضوع کار آنهاست و به آنها وجهه داده، فراموش میکند، به هر عنوان و دلیلی که باشد، دیگر هنرمند نیست و هنربند است. حکومت دروغ رضا دقتی ریشههای این امر را در ماهیت رژیمی میداند که سیسال است بر ایران حکومت میکند: چندروز پیش نامهی جالبی در اینترنت منتشر شد که در آن پنجاهتا از جملههای آقای خمینی مربوط به زمانی که در پاریس بهسر میبرد جمعآوری شده بود؛ جملههایی که در آنها ازجمله آزادیهایی را به مردم وعده داده بود تا در صورت بهدست گرفتن حکومت، به آنها بدهد. داستان انقلاب، عکسهای انقلاب و همچنین این جملات، به تمامی نشاندهندهی بارز این مسئله است که حکومت اسلامی بر اساس دروغ بنا شده است. کل این حکومت بر اساس مردمفریبی بنا شده و عکسهای موجود هم همین حقیقت را نشان میدهد. بعضی از عکسهای دوران انقلاب که همه هم آنها را دیدهاند، نشان میدهد که مسئلهی مردم ایران نه برقراری جمهوری اسلامی و نه ملایان بود. مردم ایران علیه یک حکومت ۲۵۰۰ سالهای که میتوان گفت تلفیقی از حکومت شاهان و ملایان بود، انقلاب کردند. اینها با سانسور عکسهای انقلاب و میدان ندادن حتی به کسانی که به نوعی به خود آنها متصل هستند- حتی نوهی خمینی- میخواهند این مسئله را نادیده بگیرند. چراکه میدانند صحبتها و اعمالشان دیگر هیچگونه قانونیتی ندارد. از اول هم نداشته است. چون مسئلهی ملت ایران در انقلابی که کردند، از بین بردن همین حکومت دوپایهی شاهان و ملایان بود که با هم همیشه کار و تبانی کردهاند. شاهان را از بین بردند، حال نوبت ملایان است که توانستند بهنوعی سیسالی دوام بیاورند. شاید چندسال دیگر هم دوام بیاورند. اما دیگر بساط کل اینها از بین رفته است. تصاویر انقلاب رضا دقتی خود در سال ۱۳۵۷ عکاس رویدادها و لحظههای انقلاب بوده است، اما هنوز همهی این عکسها را در کتابی گرد نیاورده است. او میگوید: برخی از عکسهای دوران انقلابم، در همان دوران در بسیاری از مطبوعات جهان منتشر شد. تعدادی نیز در برخی از کتابهایی که نمونهی کارهای سالیانم بوده، چاپ شدهاند. اخیراً در کتاب جنگ و صلح من که توسط مؤسسهی نشنال جغرافی بهچاپ رسیده و حاصل سیسال کار من است، تعدادی از عکسهای ایران منتشر شدهاند، اما هنوز مجموعهی این کارها را در یک اثر گردآوری نکردهام. چرا که هنوز نتوانستهام تدوین کاملی از این مسائل داشته باشم. اینکه تمام کارهای مربوط به انقلاب را جمع کنم و کار کنم، یکی از آرزوهای من است که امیدوارم بهزودی بتوانم این کار را انجام بدهم. رضا دقتی در پایان نامهاش خطاب به مریم زندی مینویسد: «بانوی تصویر ایران، مریم زندی، میستایمت. همچون جامعه که میستایدت. همچون تاریخ کهن ایرانزمین که تو را خواهد ستود.» |
نظرهای خوانندگان
با تشكر از اين مطلب ،به همه عكاسان بزرگ همچون جناب دقتي و سركار خانم زندي توصيه ميكنم روز شهادت مظلومانه شهيده زهرا كاظمي كه در راه عكاسي به درجه رفيع شهادت تايل گرديد به نام روز عكاس نامگذاري تا ضمن تجليل از عكاسان دراين روز ،برگي ديگر از جنايات رژيم آخوندي را در تاريخ ثبت شود .
-- hesam ، Jul 9, 2010 در ساعت 10:50 PMبا دورود به اقای دقتی عزیز و مقام ولایی خانم زتدی سر تعظیم فرود میاورم در مقابل خانم زتدی و استاد عزیز اقای دقتی که چه زیبا بین کرد مقام مریم زندی شاید که با عکس و عکاسی بشود خیلی حرف ها را زد
-- اشکان محمدی ، Jul 10, 2010 در ساعت 10:50 PMنامتن در تاریخ ایران زمین ماندگاذ خواهد ماند
آقای دقتی همه شهرت خود را مدیون آن جایزه پولیترز بینام است که 27 سال ادعا می کرد مال اوست. عکسی که آخر معلوم شد عکاس اصلی جهانگیر رزمی بوده است. دقتی سالها خود را عکاس آن عکس معرفی کرد و نان آن را خورد. تا روزی هم که برای درمان به فرانسه اعزان نشده بود عکاس «سازمان تبلیغات جنگ» بود و هنوز هم عکسهایش در کتابهای مربوط به تاریخ جنگ در ایران چاپ می شود.
-- میم ، Jul 10, 2010 در ساعت 10:50 PMآقای دقتی که این همه در فعالیتهای انساندوستانه پیشقدم هستند و برای خانم زندی نامه می نویسند آیا هیچ شده یادی از همکاری قدیمشان کاظم اخوان بکنند که در لبنان مفقود شد؟ یا برای آزادی او نامه ای بنویسند؟
آقای میم:
شما که حتی جرات آوردن نام واقعی خود را ندارید، بهتر است در باره ی یک شخصیت ایراندوست و انساندوست بین المللی که یکی از سرآمدان هنر عکاسی در سراسر جهان دروغ است بافی نکنید. اول بگویید که هستید تا پاسخ افترای بی پایه ی شما داده شود. از پایگاه زمانه نیز در خواست می شود که تا این شخص نام و نشان خود را مشخص نکرده است از باقی گذاردن این نوشته ی افترا آمیز و یا مطلبی دیگر از ایشان خودداری کند.
حمید اکبری، استاد دانشگاه - شیکاگو
-- Hamid Akbari ، Jul 11, 2010 در ساعت 10:50 PMمتاسفم که با این استدلال سخیف نام دکتر حمید اکبری را نیز ملوث می کنید. چرا که بعید است این نیز اسم واقعی شما باشد.
-- میم ، Jul 11, 2010 در ساعت 10:50 PMبا این حال برای اطلاع شما و سایر خوانندگان احتمالی بد نیست بگویم که ماجرای ادعای دروغین آقای دقتی چیزی نیست که مورد ادعای من باشد. این را قبلاً Joshua Prager در روزنامه وال استریت جورنال چاپ کرده. نتیجه تحقیق ایشان هم مورد تایید کمیته جایزه پلیتزر قرار گرفت واین جایزه را به جهانگیر رزمی اعطا کردند نه به رضا دقتی.
می توانید کل مقاله مورد اشاره را اینجا بخوانید:
http://joshuaprager.com/wsj/articles/iran/
آقای دقتی نیز تا سال 1983 که با هزینه دولتی کشور را به قصد معالجه جراحات جنگی به مقصد فرانسه ترک کرد عکاس جنگ بود.
این در زندگی نامه خود ایشان هم هست و مطلب مخفی ای نیست.
درود
-- يك خواننده ، Jul 11, 2010 در ساعت 10:50 PMممنون از اين مطلب زيبا
به نظر من خيلي مهم نيست انسانها در گذشته چه بوده و چه كرده اند مهم اين است كه انسان تصميم بگيرد از همين حالا متفاوت باشد ضمن اين كه عكاس جنگ بودن كار زشت و بدي نبوده است ثبت شهامت جواناني كه به خاطر من و شما و وطني كه متعلق به ماست به شهادت رسيدند هم ارزشمند است همان اندازه كه فعاليت هاي حقوق بشري اين روز هاي آقاي دقتي عزيز ارزشمند است.
آيا هي چ كدام از ما در زندگيمان قدمي برنداشته ايم كه بعدها از آن كار شرمنده بوده باشيم؟در مورد جايزه پوليتزر من هيچ گونه اطلاعاتي ندارم و نمي دانم اين قضيه چقدر با واقعيت جور در ميآيد ولي من شخصا حتي اگر استاد دقتي اين كار را هم كرده باشد به خاطر صدها كار نيك ديگري كه ايشان كرده اند ذره اي از ارزش والاي انساني شان در ذهنم خدشه دار نميشود.
به اميد روزي كه دموكراسي را بياموزيم و به آن عمل كنيم ..
برقرار باد نام هر ايراني آزاده
آفرین بر هر دوی شما که آبروی ایرانیان را با اعمالتان حفظ می کنید. و اما در مورد یکی از کامنتها که با نام مستعار میم نوشته شده، و کاملا بی ربط به متن فوق است، سؤالی پیش می آید: به درستی چه کسی می تواند از این نامه ی سرگشاده ناخشنود باشد، جز معموران حکومت که چندی پیش هم همین سایت را مورد حمله قرار دادند؟ یا شاید هم میم عزیز که در توهین به بزرگتران (هم آقای دقتی، هم دکتر اکبری) درنگ نمی کند، عکاس گم نامیست که هیچ وقت موفق به انتشار نشده و کمی عغده ایست؟ در هر حال، دوست گرامی، خوانندگان متوجه شده بودند که این ادعا از شما نیست و ادعا های گمنام دیگری چون جوشا پراگر می باشد که برای کسب شهرت تن به بد نام کردن بزرگان این مرز و بوم داده اند. شما طوری از مقاله او نام می برید که گوئی آیه قرآن است. باور کنید حتا در وال استریت جورنال هم افراد نادان پیدا می شوند! بسیار جالب است که بعد از مقاله ی توهین آمیز وال استریت جورنال، دانشگاه میسوری در سپاس از ۳۰ سال خدمات و زحمات رضا دقتی معتبرترین مدال خبرنگاری جهان را به او اهدا کرد. به نظر شما ادعا های آقای پراگر در مقابل دانشگاهی که از۱۹۳۰ این مدال را به خبرنگاران نامی جهان داده، چه ارزشی دارد؟
-- آرش شکوه ، Jul 13, 2010 در ساعت 10:50 PMhttp://journalism.missouri.edu/honor-medal/2006-reza.html
با تشکر ؛)
جناب آقای میم (مجتبی!!)
در جواب به نظرات شما، اولا فکر میکنم قسمت هایی را جناب آقای حمید اکبری، استاد دانشگاه در شیکاگو به درستی پاسخ دادند و فکر میکنم از آنجا که ایشان به اسم واقعی خودشان مطلب را ارسال کردند حاضر به تصدیق حرفهاشون باشند۰
دوما آقای رضا دقتی قبلا تمامی دروغهای چاپ شده توسط آقای جاشوا در وال استریت جورنال را تکذیب کردند و خود این آقای به اصطلاح خبر نگار از طریق وکیل آقای دقتی از این تکذیبها و مدارکشان آگاه شدند. فکر نمیکنم هیچ فردی در دنیا بتوانید پیدا کنید که از زبان خود آقای دقتی شنیده باشند که این عکس از ایشان بوده، مگر کسانی که با اسم میم یا جیم و پنهان کردن نام واقعی خود بخواهند بدین وسیله به بزرگانی چون آقای دقتی لطمه بزنند. برای خیلیها روشن است که در آن سالهای وحشتناک بعد از انقلاب آقای دقتی با جرات و شهامت فراوان وعلیرغم تلاش جمهوری اسلامی برای پنهان کردن اعدامهای کردها، با به خطر انداختن جان خود توانستند این عکسها را به خارج از ایران بفرستند. این عمل ایشان به عنوان یک عکاس مهم و فراتر از آن، انسان بزرگ، برای بی پاسخ نماندن خون تمام انسانهای بیگناهی بود که اعدام میشدند۰
سوماً اگر شما تمام کارهای ۳۰سال آقای دقتی را دنبال کرده باشید و موقیعتی که ایشان در جهان خبرنگاری و دانشگاههای دنیا دارند در نظر بگیرید خواهید دید که شهرت ایشان بالاتر از آن است که بخواهند کارهای دیگران را به عنوان کار خویش معرفی کنند! این را هم بدانید که۳۰ سال دوام آوردن در دنیای مطبوعات بین المللی، ۳۰ سال مبارزه کردن در مقابل حکومتهای مختلف مستبد و اشغالگر و سر افرازانه بر بلندترین پایگاه ایستادن کار هر کسی نیست۰
اما تهمت دروغین شما در مورد اینکه ایشان ایران را به بهانه معالجه با خرج دولت ترک کردند؛ آقای دقتی عکاس خبرنگاری هستند که تمام مسائل ایران را فقط برای مطبوعات خارجی کار کردند و به دلیل عکاسی در روزهای اول جمهوری اسلامی که نشان از چهره واقعی آنها بود بارها و بارها از طرف وزارت ارشاد و ارگانهای مختلف مورد بازجویی قرار گرفتند و در نهیات ممنوع کار شدند. حتا تا جائی که من میدانم و در یکی از مصاحبههای ایشان خواندم، آقای دقتی طرز فکر و روش کار خود را با مثال زیر بیان کردند: " زمانی که ستار خان و جمعی از یارانش در محاصره سربازن قاجار بودند، کنسول انگلیس به ستار خان اعلام کرد حال که شورش را باختید میتوانید به سفارت انگلیس پناه بیاورید! جواب ستارخان این بود که من زیر پرچم هیچ دولتی نمیروم، من میخواهم ۷ دولت را به زیر پرچم ایران میآورم!"
و آقای دقتی، همونطور که گفته اند از کودکی با چنین حماسه هایی بزرگ شده اند و فکر نمیکنم هیچ وقت زیر بار کمک و هزینه دولتی به خصوص جمهوری اسلامی رفته باشند. ایشان در هر زمانی که توانستند برای دفاع از آزادی و حقوق تلاش کردند و به جرات برنامها و فعالیتهای ایشان در کشورهای مختلف نشان بر همین است۰
در پایان بر خیلی از ما خوانندگان روشن است که جمهوری اسلامی گروهی از بسیجیان و پاسداران خود را مسؤل شایعه پراکنی و دروغ در مورد شخصیتهای مهم و مختلف کرده است و امیدواریم در نامههای بعدی درجه پاسداری و یا بسیجی خود را نیز بیان کنید.
-- هستی سلیمانی ، Jul 15, 2010 در ساعت 10:50 PMسر کوچکم را به نشانه سپاس بی پایان در برابر روح والای این هنرمندان پر افتخار کشورم خم می دارم و بر دستان پر مهرتان بوسه دارم. ایران برای ایران ماندن به انسان هایی چون شما نیاز دارد.
-- Eva ، Jul 21, 2010 در ساعت 10:50 PM