رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ تیر ۱۳۸۹
گزارشی از برگزاری نمایشگاه «گفت‌وگو در ورای واقعیت» در نیویورک

گفت‌وگو در ورای واقعیت

پانته‌آ بهرامی

فضایی مملو از رنگ در نقاشی‌ها، خاکستری در مجسمه‌ها و سایه روشن در عکس‌ها، موضوع هویت و گفتگو میان فرهنگ‌های مختلف بخشی از جذابیت نمایشگاه «گفت‌و‌گو در ورای واقعیت» است که برای اولین بار در نیویورک گشایش یافت.

Download it Here!

این نمایشگاه تا روز ۲۱ آگوست برای علاقه‌مندان درمرکز فرهنگی زورا اسپیس Zoraspace برپا خواهد بود.

شهر آسمانخراش‌ها پر است از گالری‌های رنگارنگ، اما ویژگی این نمایشگاه در آن نهفته که هم صاحب گالری، زهره شایسته و هم طراح نمایشگاه ناهید حقیقت هر دو از زنان هنرمند ایرانی هستند.

گفت‌وگو میان دو اثر

ناهید حقیقت، نقاش و فارغ‌ التحصیل دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، وی انگیزه‌ی گزینش نام نمایشگاه «گفت‌و‌گو در ورای واقعیت» را اینگونه توضیح می‌دهد:

من سعی کردم کارهایی انتخاب کنم که واقعیت‌گرا نباشند ولی در ضمن کارهایی باشند که به‌طور اسرارآمیزی با هم در حال گفت‌و‌گو باشند. این گفت‌و‌گو نه تنها در مورد کارهای یک هنرمند اتفاق افتاده است، بلکه در مورد کارهای هنرمندان متفاوت با یکدیگر که آثارشان در این نمایشگاه ارائه شده صدق می‌کند و این گفت‌و‌گو بین آنها برقرار است.


مثلا اگر شما به این مجسمه‌ها نگاه کنید، در کنار آنها کار عکاسی را می‌بینید که ظاهراً نه یکدیگر را می‌شناختند و نه هیچ رابطه‌ای با یکدیگر داشتند ولی وقتی دقیق می‌شوید، می‌بینید این دو کار هنری با یکدیگر در رابطه هستند. نمی‌خواستم کارها فقط واقعیت‌گرا باشند. می‌خواستم این کارها با یکدیگر حرف بزنند، داستان بگویند، درد و دل کنند و راز بگویند.

شما گفتید این دو کار، که یکی عکس یا یک فریم از ویدئو متعلق به نصرت نصرتیان است و در آن سو مجسمه‌های ساخته رویا فراست قرار دارد، با هم در گفت‌وگو هستند. این گفت‌وگو درباره‌ی چه چیزی است؟

موضوع گفت‌وگو را در فریاد می‌بینم. هر دو با هم دارند راجع به چیزی فریاد می‌زنند و ناراحتی خودشان را خالی می‌کنند.

در مجموع آثار هشت هنرمند زینت‌بخش این گالری نو بنیاد در مرکز فرهنگی زورا اسپیس Zoraspace است. هنرمندانی که آثارشان در این نمایشگاه عرضه شده، یک‌نفر برزیلی، سه‌نفر ایرانی و بقیه آمریکایی هستند.

بخشی از آثار ارائه شده در این نمایشگاه، مجسمه‌ هستند. یکی از تماشاگران در این زمینه می‌گوید:


در مجموعه‌ای که دیدم، مجسمه‌ها بیش‌تر توجه‌ام را جلب کرده‌اند. به‌نظر من نوآوری بیش‌تری داشته‌اند. کارهایی که با ریزن و پلاستر کار شده بود جالب بودند. ریزن نوعی حالت فایبرگلاس و ترکیبی از مواد شیمیایی و طبیعی است که به صورت مایع درمی‌آید و می‌توانند آن را قالب‌گیری و درست کنند. این‌ها نیز کارهای قشنگی هستند. کارهایی که فلزی هستند و حالتی از کیف یا اتو دارند، به خاطر دست گیره‌ای که دارند، کارهایی نو و جالب هستند.

مجموعه‌ای که از آن یاد شد چیدمان‌های رویا فراست، نقاش و مجسمه‌ساز مقیم نیویورک است. آثار ارائه شده‌ی وی همگی از فلز ساخته شده‌اند و هم از زاویه‌ی فرم و هم از نگاه محتوا متفاوتند.

وطن، خاطره و هویت

دزیره نواب، نقاش و عکاس ایرانی - یونانی - آمریکایی است که دهه‌ی اول عمرش را در ایران سپری و سپس به آمریکا مهاجرت کرد. او تحصیلات خود را در رشته‌ی هنر در دانشگاه کلمبیا نیویورک به پایان رساند. بحران هویت از دغدغه‌های اصلی دزیره در آثارش است. وی تجربه زندگی در سه قاره‌ی اروپا، آسیا و آمریکا را داشته است.


دزیره در یکی از عکس‌هایش روی شکم خود با ذغال به دو زبان نوشته است: جا - یاد. در واقع عکاس، هم روی بدن خود نوشته و هم از بدن خود بعنوان موضوع عکس گرفته است. او بدن خود را بعنوان وطن فرزندان خویش که در آن زمان حامله بوده نشان می‌دهد که نماد درونی این عکس است. نماد بیرونی آن نوشته‌های روی پوستش است که پرسش هویت و وطن را در ذهن تماشاگر تداعی می‌کند. طراح نمایشگاه، ناهید حقیقت، درباره‌ی آثار دزیره نواب معتفد است:

بافت‌های بدن خیلی قشنگ و واضح دیده می‌شود. اصلاً این کاری که عکاس کرده است و روی بدن خودش به این ترتیب از وطن و از خاطره اسم بیاورد، خیلی جالب و شیرین است.

دزیره‌ی نواب یک هنرمند ایرانی است که مادرش یونانی و پدرش ایرانی است. خودش در ایران به دنیا آمده است. کارهایش خیلی جالب است. خودش موضوع عکس است. مثلاً در این عکس بدن خودش را با نقش‌های قالی نقاشی می‌کند، عکس می‌گیرد و می‌خواهد بگوید من یک قالی ایرانی نیستم. من زنی نقاش هستم. فکر خودم را دارم. در آن یکی عکس نیز خودش چادر سر کرده و جلوی یک نقاشی قاجار عکس گرفته است. این نیز می‌خواهد بگوید من یک نقاشی ایرانی نیستم و هویت من در خودم تعریف می‌شود.

دزیره نواب، ۳۹ ساله‌ است. از او در مورد دلیل استفاده از بدن خود در خلق عکس‌هایش پرسیدم. دزیره:

شکم برای زن جای خیلی مهمی است. آنجا محل اول زندگی دو فرزندم بوده است. جای مهمی است نه فقط برای بچه‌ها بلکه برای من سمبل است. هدیه‌ای است. می‌خواستم به زبان فارسی و یونانی، مثل وقتی که بچه بودم با آنها حرف بزنم و روی شکمم بنویسم.

به این دلیل در این پروژه می‌خواستم روی پوستم بنویسم چون فکر کردم که پوست مثل دیوار است، مثل تابلوی نقاشی است. پوست خیلی خصوصی است اما در این کارها به نوعی عمومی می‌شود.
در واقع با این کار یک اثر خصوصی و کار شخصی را به عرصه‌ی عمومی و فضاهای همگانی برده‌اید.

بله مثل این‌که روی بدن تتو شده است. اگر از دور نگاه کنی مثل یک گرافیتی روی دیوار است، اما اگر نزدیک‌تر بروی می‌توانی بفهمی که این طرح روی پوست است. پوست کسی که ما نمی‌دانیم کیست زیرا نمی‌شود از پوست هویت او را فهمید. به من خیلی‌ها گفتند که مثل مهر روی یک دفترنامه است.

در این عکس «من فرش ایرانی نیستم» طرح‌های فرش را روی دست‌هایت کشیده‌ای و از آن عکس گرفته‌ای. شما اصلاً چطور به این ایده رسیدی؟

من تا به‌حال روی بدنم خیلی کار کرده‌ام و از بدن زیاد حرف می‌زنم. می‌خواستم فرش را بپوشم و بگویم این فرش اشکالی دارد. زیرا در آمریکا بیست سال است که قدغن است. می‌خواستم بگویم تنها چیزی که آمریکایی‌ها راجع به ایران می‌دانستند، فرش ایرانی بود. راجع به فرهنگ و تاریخ‌شان چیزی نمی‌دانند. می‌خواستم فرش ایرانی را بپوشم و بگویم فرش نیستم، سوژه نیستم و نمی‌توانید روی من راه بروید.


عکس‌ها از ناهید حقیقت

همین‌طور که حکومت‌های آمریکا و ایران با هم صحبت نمی‌کنند.، البته دولت‌ها و نه ملت‌ها. واقعاً برایم مهم بود. می‌خواستم بگویم از هم بپرسیم و شروع به حرف زدن بکنیم. می‌خواستم بگویم من، نماد مهمی از فرهنگم فرش را می‌پوشم. همه می‌توانند شروع به حرف زدن کنند.

این یکی نقاشی قهوه‌خانه است. تمام شاهزاده‌های ایران هستند. در این نقاشی، زن‌ها فقط دارند غذا و میوه می‌آورند، می‌رقصند و... .

من خودم در این تابلو چادر پوشیدم و از این نقاشی قهوه خانه ای دوباره با خودم عکس گرفته ام که سئوالی بپرسم: جای من بعنوان یک زن ایرانی، یونانی، آمریکایی که الآن در شهر نیویروک زندگی می‌کنم، در این تاریخ کجاست؟

در واقع شما در اینجا هویت دیگری را برای زن ایرانی که خودت باشی ترسیم کردی و هویت خودت را فقط در رقص و آوردن غذا و چای ندیده ای و هویت نوینی را برای زن تعریف کردی؟

بله. جای من در این نقاشی و تاریخ کجاست؟ همان موقع دارم می‌گویم: من عکاس هستم. من فقط جلوی دوربین نیستم، پشت دوربین نیز هستم. تنها موضوع اثر نیستم، بلکه تولید کننده اثر هم هستم. خب یک کمی نیز فمینیستی است.

نوآوری

نظر یک تماشاگر درباره آثار دزیره نواب:

«به‌نظر می‌آید کارهای نسبتا تازه‌ای هستند. فکر شده‌اند و آن کسی که عکس گرفته، دید خوبی داشته است. کار عکاسی به عنوان هنر خیلی متداول شده است. به‌ندرت کارهایی می‌بینیم که روی آن فکر شده باشد. این دو کار، کارهای خیلی زیبایی هستند. کار هنری وقتی می‌تواند من را جذب کند که با من شروع به مکالمه کند. من را وادار کند که روی آن فکر کنم و با آن هم‌صحبت شوم. اگر کاری من را جذب نکند و مغزم را وادار به فکر نکند، دنبالش نمی‌روم.»

Share/Save/Bookmark

علاقه‌مندان به این آثار می‌توانند از نمایشگاه «گفت‌و‌گو در ورای واقعیت» درسایت www.zoraspace.com بازدید کنند.