رادیو زمانه > خارج از سیاست > بازار فيلم > سایهها از چهرهها رفته است | ||
سایهها از چهرهها رفته استمسعود نوبختبعد از اینکه در جشنواره ۲۸ فیلم فجر در یک اقدام غیرمترقبه و کاملاً هدفمند، معاونت سینمایی فعلی دست به رفع توقیف فیلمهایی زد که چند سال به بایگانی سپرده شده بود، پرواضح بود که این عکسالعمل کاملاً تبلیغاتی است و سردمداران جدید سینمایی هیچ قرابتی با لفظ «آزادی» ندارند. این سیاست موقتی در راستای همسو کردن جریان سینماگران اندیشمند ایران با معاونت خشک فعلی به کار گرفته شد، اما زمان زیادی نگذشت تا مشخص شود آن سیاست جشنواره فجر فریبی بیش نبوده است. حتی ریختن جایزه بر سر عروسشان، یعنی فیلم چهار سال توقیف شدهی «به رنگ ارغوان» هم از شدت این مسئله کم نکرد که آقایان تازه به میز رسیده قصد دارند در یک شوی خوشرنگ و لعاب طیف کمتر دیده شدهی سینما را در جشنواره فجر روی سن بیاورند و خود را هم مدافع سینمای بدون محدودیت نشان دهند. اما در همان مقطع جشنواره نیز با توقیف فیلم «پاداش» ساخته کمال تبریزی تا حدی دست معاونت جدید سینمایی وزیر ارشاد رو شد که قرار نیست فضایی باز شود یا محدودیتی برداشته شود.
در همان زمان جشنواره ۲۸ فجر مدیر کل اداره نظارت و ارزشیابی، علیرضا سجادپور در یک برنامه رادیویی در پاسخ کارشناسی که سؤال کرد چرا پاداش را توقیف کردهاید، گفت: «بهتر است از لفظ توقیف استفاده نکنید. این فیلم را سه گروه از کارشناسان ما دیدهاند و رأی به عدمنمایش آن در فضای فعلی دادهاند. اما با برطرف کردن ایرادها، این فیلم را هم میشود اکران کرد.» با این جواب رندانه، یعنی اینکه هم توپ در زمین کارشناسان افتاده است و هیچ وقت هم نمیتوان توپ را از زمین آنها برداشت، چرا که شاید اصلاً وجود خارجی ندارند و اگر هم دارند چهرهشان همیشه با ماسک است. زاویه دیگری از این کلام کوتاه آقای مدیر که اتفاقاً در سایه قرار دارد و خیلی هم رو نیست، این است که با بازی کردن با کلمات و سفسطه کردن، اصل بحث کاملاً به حاشیه برده میشود. معترضهی دیگری که کارشناس همان برنامه به آقای مدیر گفت و باز هم آقای مدیر، کارشناس آن برنامه سینمایی را که در پرمخاطبترین شبکه رادیویی در حال پخش بود به اصطلاح «پیچاند»، این بود که آیا کمال تبریزی فیلمسازی نیست که در این سی سال انقلاب فیلم ساخته و بعضاً خود شما به آن افتخار کردهاید؟ چه شده که کمال تبریزی بعد از سی سال خط قرمزهای نظام و انقلاب را نمیداند و فیلمش توقیف میشود. این به یک اعتبار از کجسلیقگی شما نیست؟ این گفتوگوی کوتاه حدوداً پنج ماه پیش انجام شده است، اما زمان زیادی لازم نبود تا روی شفاف این دوستان مشخص شود. در حال حاضر نخستین پیامدهای ناشی از دیکتاتوری سینمایی در ایران از تصویب قانونی مندرآوردی سر برآورد که با استناد به آن فیلمهایی که از اداره کل نظارت مجوز ساخت و حتی نمایش میگیرند، لزوماً نمیتوانند در خارج از کشور اکران شوند و در جشنوارههای خارجی امکان نمایش پیدا نمیکنند. این دستورالعمل البته پیش از آن در مورد فیلم کتاب قانون (کمال تبریزی) هم به اجرا درآمده بود. اما این بار با شدت بیشتر و مشخصاً در قبال فیلم «هیچ» ساختهی فیلمساز جوانی به نام عبدالرضا کاهانی به اجرا در آمد.
کاهانی که از این عمل معاون سینمایی و همینطور مدیر اداره نظارت و این قانون کمابیش بیپایه و اساس حیرتزده شده بود، در نامههایی به این عمل اعتراض شدید کرد، به طوری که به نظر میرسد با این اعتراض حتی امکان فیلمسازی خود در ایران را به خطر انداخت. کاهانی سؤال کرد: «آیا فیلمی که واقعیتهای جامعه را به نمایش بگذارد، فیلمی سیاه نام میگیرد یا سیاهنما؟ سیاهنمایی یعنی نمایش سیاهی، یعنی سیاهیای وجود ندارد و ما بیدلیل داریم ان را نمایش میدهیم. اگر اینطور است پس صفحه حوادث روزنامهها که هر روز خبر از این همه فجایع میدهند از کدام جامعه سخن می گویند؟» کاهانی این رفتار مسئولین سینمایی حال حاضر را به مثابه مرگ سینمای ایران تلقی کرد و در یک برنامه سینمایی در تلویزیون، هفته قبل این سیاست را کهنه و دمده شده قلمداد کرد. این ماجرا زمانی شکل ویژهتری به خود میگیرد که خبر آمد در معاونت سینمایی دفتری تاسیس شده است که به امور بینالملل سینمای ایران خواهد پرداخت. این یعنی آقایان شمشیر را برای فیلمسازان از رو بسته اند و پیشبینی کاهانی در وقوع مرگ سینمای ایران احتمالی قریب به یقین است که با این جنب و جوشها احتمالاً سرعت بیشتری میگیرد. این اخبار را تا اینجا داشته باشید، حال بشنوید که از سوی دیگر فیلمسازان مستند و کوتاه ایران هم باید از غربال آقایان رد شوند و هر فیلم کوتاه و مستندی را که تشخیص میدهند خوب است به آن اجازهی نفس کشیدن بدهند. دارند شورا تشکیل می دهند تا این آب باریکه را هم ببندند. اظهار نظر یکی از کسانی که به احتمال زیاد برای این شورا انتخاب شده در نوع خود خواندنی است. رضا برجی مستندساز با سابقه جنگ در پی تصمیم معاونت سینمایی مبنی بر بررسی فیلمهای كوتاه و مستند، پیش از حضور آنها در جشنوارههای جهانی عنوان كرد: «برخی از ضربههایی كه سینمای ما میخورد، ناشی از كجفهمی برخی دوستان سینماگر بوده كه برخی فیلمهای خود را به جشنوارههای جهانی فرستادهاند. برخی ضرباتی كه ما در سینما خوردهایم به برخی كجفهمیهای دوستان ما برمیگردد كه برخی فیلمها را به جشنوارههای مختلف فرستادهاند. من در بیش از ۸۰ كشور دنیا حضور داشتهام و میدانم كه در بسیاری از این كشورها تصویر بسیار سیاهی از ایران وجود دارد و همه فكر میكنند كه ایران كشوری عقبافتاده است كه حتی خیابانهای آن آسفالت هم ندارد. این تصویر به این دلیل ایجاد شده كه تاكنون روی فیلمهای ارسالی هیچ نظارتی صورت نگرفته است. در جشنوارههای داخلی نمایش فیلمهای مختلف ممكن است هیچ مشكلی ایجاد نكند، اما تصویری كه از ما در دنیا معرفی میشود بهطور حتم باید مورد نظارت قرار بگیرد تا ببینیم كه آیا با توجه به سیاستهای جشنوارههای مختلف دنیا، حضور این نوع فیلمها لازم است یا خیر! اگر نظارتی روی فیلمهایی كه به جشنوارههای خارجی میروند، نباشد، این تصویر سیاه همچنان باقی خواهد ماند. به همین دلیل باید دقت شود تا فیلمهایی در مجامع بینالمللی به نمایش گذاشته شوند كه گویای فرهنگ چندهزار ساله این مرز و بوم و به ویژه سیسالهی اخیر باشند. به هرحال باید انقلاب ما در تمام شئونات مردم نفوذ كرده باشد و یكی از این جنبهها، فیلمسازی است. ما اگر فیلمی بسازیم كه هیچ رنگوبویی از ایران و اسلام نداشته باشد، زمانی كه این فیلم در یك جشنواره خارجی جایزه بگیرد تبدیل به الگوی سایر فیلمسازان میشود. من با این تصمیم كاملا موافقم، اما افرادی كه برای گزینش در این شورا انتخاب میشوند باید با دید بهتری به فیلمها نگاه كنند و با نگاه بسته آثار را بررسی نكنند. اگر چنین اتفاقی بیفتد من به شخصه هیچ مشكلی با این نظارت ندارم.» زمان زیادی لازم نبود که چهرهی این مدیران عاشق میز از سایه خارج شود و هوش بالایی هم نمیخواست که پیشبینی کنیم آنها که زمانی برای گرفتن میز و پست بیتابی میکردند و خود را به هر دری میزدند تا این پست حقیر را بگیرند، ولو اینکه پشت سر معاون قبلی بزنند و همه کارهای او را نقد کنند، وقتی خود به پشت میز برسند، همان میکنند که پیشینیانشان کردند، بلکه بدتر. دیدیم تا حالا که بدترش را انجام دادهاند. پیشبینی کاهانی به روز موعودش نزدیک میشود؛ مرگ سینمای ایران قریب الوقوع است! |
نظرهای خوانندگان
این همان رضا برجیست که می گفت اگر آقا بگند ماست سیاه است به خدا ماست را سیاه می بینم! مستند!
-- پیروز ، Jun 9, 2010 در ساعت 11:55 PM