رادیو زمانه > خارج از سیاست > هفت هنر > صخرهنگاریهای ۲۲ خرداد | ||
صخرهنگاریهای ۲۲ خردادامیر رسولیعلی چکاو، هنرمند نقاش و عکاس ایرانی مقیم هند از مدتی پیش با الهام از وقایع پس از انتخابات ۲۲ خرداد در تابستان گذشته، در منطقهی هامپی هند صخرهنگاریهایی انجام داده است. او در این صخرهنگاریها که به نقاشیهای انسانهای غارنشین شباهت دارد و از قلمرو هنر نائیف با سویههای تحلیلی میآید، خشونتی که تظاهرکنندگان با آن مواجه بودند بر صخرههای منطقهی هامپی هندوستان ثبت کرده است. علی چکاو قصد دارد در سراسر جهان به این کار ادامه دهد.
آقای چکاو عزیز، شما با الهام از تظاهرات و اعتراضهای مردمی بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در منطقه هامپی هند مجموعه صخرهنگاریهایی کردهاید. این صخرهنگاریها بیننده را به یاد نقاشیهای انسانهای غارنشین میاندازند. نوعی نقاشی نائیف که ما را بدون هیچ پیرایهای با خشونت درگیر میکند. چرا صخره را برای این کار انتخاب کردید؟ به طور كلی در آثار تجسمی، محتوا و سوژهی كار است كه تكنیك خلق اثر را میطلبد. این كار نیز از این قائده مستثنی نبوده. همچنین معتقدم این آثار آمیزش درد و سنگ است. روایت خشونت و جنایتهایی كه میخواهم، پیش از هر چیز به عنوان انسانی كه این همه را لمس كرده است، این روایتها را برای نسلها و هزارههای بعد، در حافظهی تاریخ، حفظ كنم. به همین خاطر برای ثبت این پیام، به وفاداری سنگها و صخرهها، بیش از هر چیز دیگری اعتماد دارم.
کارآکترهایی که شما بر صخره نقش کردهاید، بیاندازه به هم شباهت دارند. تنها فرق آنها این است که گروهی سلاح به دست دارند و گروهی کاملاً بیدفاع هستند. آیا شباهت فیگورها به هم تصادفی بوده یا آگاهانه اتفاق افتاده؟ سؤال بسیار خوبیست، چرا كه برای رسیدن به این فرمها، پیش از اجرای آن، طرحهای زیادی زدهام و همچنین روی صخرهنگاریهای به جای مانده، به خصوص در ایران، مطالعه داشتهام. با توجه به سؤال شما باید بگویم، شباهت كارآكترها به هیچوجه تصادفی نیست، همانطور كه به دور از خیالپردازی شخصی در این نقاشیها تنها به ثبت واقعیت پرداختهام، برای خلق كارآكترها نیز سعی كردهام از واقعیت فاصله نگیرم. من به جوهرهی انسانی معتقدم. و هیچ جزمیتی را در مورد سیاه یا سفید بودن انسانها باور ندارم و فكر میكنم چیزی كه انسانها را به لحاظ عملكردشان از هم جدا میكند حركتشان در تونالیتههای مختلف میان سفیدی و سیاهیست. كسی كه تو را با باتوم می زند، از سیارهای دیگر نیامده است، چرا كه ممكن است روز قبلاش در تاكسی از تو ساعت را پرسیده باشد و تو هم به عنوان امری معمول به آن پاسخ داده باشی. در این جا بحث مسخ شدن یا منفعت طلبیست كه انسانی را به سمت پلیدی و تاریكی، در این تونالیته سوق میدهد. به همین خاطر در نقاشیهای من نیز فرمهای فیگوراتیو در دو گروهی كه به آن اشاره كردهاید، بسیار به هم شباهت دارد و بحث انتخابهای آدمهاست، كه كسی در راه احقاق حقاش كشته می شود و كسی دیگر میتواند سلاحاش را زمین بگذارد. یکی از گفتمانهای پست مدرنیسم در هنر ادبیات عشق به بدویت است. در آثار شما مسأله بدویت کمی فراتر از یک رویکرد ساده یا حتی علاقه به طبیعت است. بدویت با اثر میآمیزد و یکی میشود. بدویت بخشی از اثر است. آیا خشونت به نظر شما یک امر بدوی است؟ ما در عصر حاضر زندگی میكنیم، با تمام مختصات خودش كه ابعاد آن بر هیچ كس پوشیده نیست. با زمینی سر و كار داریم كه ساكناناش در لحظهای واحد، عدهای روی آخرین دستاوردهای علمی و تكنولوژی در آزمایشگاهها مشغول كارهستند، و عدهای دیگر در لابهلای جنگلهای انبوه، با باور قلبی به كمك روح بزرگ قبیله، مشغول شكار گراز هستند.
وقتی به عشق به بدویت در هنر پست مدرن نظر میكنیم، من قبل از هرچیزی میان كُنشِ بدوی، با استفاده از المانهای بدوی، تمیز قائل میشوم. در امر بدوی حتی دیگر علاقهی به طبیعت، عبارتی اشتباه است، چرا كه ما تنها یك واقعیت داریم و آن خود طبیعت است. انسان هزارههای قبل، وقتی طرح گاوی را برای تسخیر روح شكار فردایش، بردیوارهی غارها نقاشی میكند، این نه علاقهی به نقاشیست و نه علاقهی حسی به طبیعت، بلكه كنشیست به این واقعیت كه قبیله گرسنه است و تنها به اندازهی نیازش از طبیعت برداشت میكند. به همین خاطر، اسم این را خشونت بدوی نمیتوان گذاشت، خشم به عنوان یكی از خصوصیات انسان، در كنار خصوصیات بیشماری همچون عشق، نفرت، از خود گذشتگی و... انكارناپذیر است اما خشونتی از جنس اتفاقاتی كه در ایران شاهد آن هستیم و كمابیش در نقاط مختلف، طی جریانات متفاوت از این، بر انسانها اعمال شده و میشود را من خشونت مدرن مینامم، چونكه ریشهی آن در استثمار و استبداد است. حال، با این مقدمه وقتی من نیز پای صخرهای میایستم، نه علاقهی به طبیعت و نه علاقهی به نقاشی مرا به آن جا كشانده است ونه آمدهام تا از المانهای بدوی، در خلق یك اثر هنری استفاده كنم. من آنجا هستم تنها به دلیل این واقعیت دردناك كه مردم سرزمینام در حال كشته شدن هستند. آیا کسی مزاحمتی برای شما به وجود نیاورد در هند؟ نه، به هیچ وجه مزاحمتی نبود. اولاً هامپی منطقهی وسیعیست كه به جز چندین قسمت تاریخی، كه توسط موزهی آنجا حفاظت میشود، سایر قسمتها با طبیعت آمیخته است كه من نیز كارم را در همین مناطق اجرا كردم و دوم اینكه هندوستان، مردمانی بسیار هنردوست دارد. كه به دلیل حیات جاری هنر در این سرزمین، رفتارشان با هنر و هنرمند بسیار طبیعی و دوستانه است.
قصد دارید در آینده این مجموعه را در جاهای دیگر و در کشورهای دیگر هم اجرا کنید؟ بله، همینطور است. زمانی كه در ایران بودم قصد داشتم این پروژه را، در چندین نقطه كه ازقبل انتخاب كرده بودم شروع كنم. ولی به دلیل فضای شدیداً امنیتی موجود و نوع كارم، كه كاملاً با موضوعات روز در ارتباط بود از آنجا كه نمیخواستم پیش از شروع متوقف شود این كار را به زمان بهتری موكول كردم . و حالا پس از هند، كه با دو سفر قبلی كه به آن داشتم، سرزمین شناخته شدهای برایم بود، قصد دارم این صخرهنگاریها را در سرزمینهای دیگری نیز اجرا كنم. معمولاً یکی از سویههای هنر احساس مالکیت هنرمند به اثرش است و به هر حال اثر هم نوعی کالا به شمار میآید. اما در کار شما ، دست کم در این مجموعه ظاهراً از تملک اثر صرفنظر میکنید. کاری است که در طبیعت باقی میماند و قابل داد و ستد نیست. از اثر راحت میتوانید دل بکنید؟ من فكر میكنم نوع كارها متفاوت است. به طور مثال من فیلم كوتاه و همچنین عكاسی نیز، كار میكنم. طبیعیست، این آثار به عنوان كارهای هنریام همیشه در كنارم هستند. و در آدرسهای مشخصی مثل گالریها و فستیوالها عرضه میشوند. اما در این كار همانطور كه خودتان نیز اشاره كردید، از تملك اثر خبری نیست. حتی من آدرس دقیق این كارها را به كسی نمیتوانم بگویم و هیچ امضایی پای این نقاشیها نگذاشتهام. زیرا خودم را بیشتر به مثابهی یك راوی، به شیوهی اجدادی خویش میبینم، تا به معنای امروزی، یك هنرمند كه آفرینش هنری كرده باشد. صخرهها و سنگها سالیان درازیست كه در طبیعت در جای خویش استوارند و من نیز در كمال آسودگی كارهایم رادر آنجا رها كردهام و تنها با چند فریم عكس برگشتهام. از نقاشیهایم به راحتی دل كندهام چرا كه حیاتشان را در همین شكلِ زیست میبینم. و میدانم آنها نیز هیچ نیازی به من نخواهند داشت. شما یک هنرمند مهاجر یا تبعیدی هستید. آیا با به جای گذاشتن چیزی از خودتان و بخشی از تاریخ یک نسل در یک سرزمین بیگانه تلاش میکنید که این ناخانگی جغرافیایی را به جایگزینی برای وطن از دست رفته تبدیل کنید، یا اینکه کار شما بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، یک کار سیاسی است؟ این سؤال را از چند منظر باید پاسخ داد. اگر كه از خطكشیهای زمین كمی فارغ شویم امروزه بهواسطهی وسایل ارتباط جمعی امكانی فراهم است، تا از كوچكترین حوادث با خبر بشویم و بتوانیم با هر كجا كه میخواهیم در ارتباط باشیم. حتی با وجود محدودیتهای شدیدی كه جمهوری اسلامی ایران، از ترسِ دیده شدن، اعمال میكند، شاهد ارسال تصاویر حتی از درون زندانها در شبكههای اینترنتی هستیم. كه این مهم، فاصلهها را به طرز شگفتانگیزی كم میكند. من امروز، خارج از كشورم هستم و با این كارها هرگز در تلاش جایگزینی برای وطنِ ازدست رفته نیستم. چرا كه معتقدم علیرغم فشارهای رژیمِ حاكم برای سركوب مردم، وطنام هنوز جان دارد و با هر كشتهای آبیاری و با هر مهاجری ریشه میدواند و كار من نیز در همین راستاست و با تمام جنبههای شخصیاش، به عنوان یك وظیفهی انسانی، كاری سیاسی نیز محسوب می شود. سپاسگزاریم که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید • وبسایت علی چکاو |