رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > از «مارمولک» تا «طلا در مس» | ||
از «مارمولک» تا «طلا در مس»امیر رسولیپس از فیلم «مارمولک» که به کارگردانی کمال تبریزی و با بازی پرویز پرستویی چند سال پیش به نمایش درآمد و مخالفتها و اعتراضهای روحانیت را در پی داشت و بعد از فیلم «زیر نور ماه» به کارگردانی رضا میرکریمی، چند روز است که فیلم دیگری با نام «طلا در مس» با موضوع روحانیت در سینماهای ایران اکران شده است. کارگردانی این فیلم را همایون اسعدیان به عهده داشته است. به گزارش خبرگزاری مهر طی مراسمی با حضور شهردار تهران از فیلم «طلا در مس» تقدیر به عمل آمد و لوح تقدیر و جایزهی انجمن ام اس ایران به سازندگان فیلم و نگار جواهریان بازیگر زن این فیلم اهدا شد. در «طلا و مس» نگار جواهریان، بهروز شعیبی، جواد عزتی و حلیمه سعیدی بازی کردهاند. داستان این فیلم درباره زنی است که از بیماری ام اس رنج میبرد. این زن که زهرا سادات نام دارد با یک طلبه ازدواج کرده است. موضوع فیلم رابطهی زناشویی این دو در سایهی مشکلات مادی و بیماری ام اس است. زهرا سادات با وجود بیماری ام اس تلاش میکند با قالیبافی هزینهی زندگی را تأمین کند و کاری کند که شوهرش بتواند همچنان به علوم دینی بپردازد.
این زن و شوهر متدین یک دختر و پسر کم سن و سال هم دارند و دنیای زهرا سادات خلاصه شده در خدمت کردن به فرزندان و به شوهرش و نمونهی کامل یک زن به اصطلاح فداکار ایرانی است که هیچ خواستهای جز خدمت کردن به شوهر و فرزندانش ندارد و کاملاً منفعل و تسلیم است. داستان فیلم به گونهای پرداخته شده که طلبه و همسرش نمونهی کاملی از انسان به اصطلاح پاک را در یک خانوادهی مذهبی به نمایش بگذارند. فقر مادی و مشکلات روزانهی زندگی و بیماری باعث تزکیهی نفس طلبه میگردد و او را با عوالم معنوی بیشتر آشنا میکند. به گزارش یکی از خبرگزاری های دولتی، پنجشنبه، ششم خرداد ماه این فیلم در حوزهی علمیه برای طلبهها اکران شد و سپس نقد و بررسی گشت. در این جلسه منوچهر محمدی، تهیهکننده و همایون اسعدیان، کارگردان حضور داشتند.
«طلا در مس» محصول مشترک سازمان هنری و فرهنگی شهرداری تهران و منوچهر محمدی به عنوان تولیدکننده است و در بیست و هشتمین جشنوارهی فیلم فجر در هفت رشته نامزد دریافت جایزهی سیمرغ بلورین شده بود. با وجود سرمایهگذاری شهرداری تهران در این فیلم، منوچهر محمدی در مصاحبه با یکی از خبرگزاریهای دولتی گفت: «این فکر که «طلا و مس» کاری سفارشی است از نگاهی برمیآید که متاسفانه این نگاه در جامعه ما حاکم شده و تصور میکنیم هیچ کاری نمیتواند دلیلی غیر از این داشته باشد. تصور چنین است که نمیتوان بدون حمایتی این کارها را انجام داد، اما من بدون هیچ پشتوانه و حمایتی سراغ ساخت «طلا و مس» رفتم.» منوچهر محمدی به تولید فیلمهایی با موضوع روحانیت شهرت دارد. به غیر از فیلم مارمولک، در دو فیلم دیگری که این تولیدکننده سفارش داده، آخوند قهرمان یک شخصیت معمولی و از برخی لحاظ منفعل است. محمدی در این باره گفت: «ما از آدمهای دیندار تصویر افرادی خشک و متعصب در ذهن داریم که در «طلا و مس» تلاش کردم این نگاه تغییر کند. اینها مثل باقی آدمها هستند، دچار تردید میشوند و مشکلاتی در زندگی دارند، اما در عین حال میتوانند آدمهای دوستداشتنی باشند.» تصویری که در سه فیلم تولید شده توسط محمدی با موضوع روحانیت از شخصیت یک آخوند به دست داده میشود دقیقاً یک انسان دوستداشتنی و به دور از هرگونه تعصب دینی است. فرج الله سلحشور، کارگردان مجموعهی تلویزیونی «یوسف پیامبر» در مقالهای که در روزنامهی شرق منتشر کرد، فیلم سینمایی «طلا و مس» را اثری برای تخریب روحانیت دانست. سلحشور که یکی از گرانترین سریالهای تلویزیونی پس از انقلاب را کارگردانی کرده و با این حال کار قابل تأملی هم ارائه نداده، در این مقاله ادعا کرد که سینما اصولاً و ذاتاً ضد دین و روحانیت است، لذا «اساساً نمیتواند از روحانیت حرف بزند و اگر هم حرف بزند طبیعتاً نمیتواند حق مطلب را آن گونه که شایسته است ادا کند و به تصویر بکشد.»
این کارگردان اعتقاد دارد که در «طلا و مس» «شخصیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی روحانی نادیده گرفته شده است و صرفاً روحانی در چارچوب خانه آن هم به بدترین شکل ممکن نمایش داده شده است.» روحانیت در سینما و ادبیات ایران همیشه در حاشیه قرار داشته است. برای نخستین بار پس از انقلاب در سه فیلم سینمایی «مارمولک»، «زیر نور ماه» و «طلا در مس» زندگی و منش آخوندها موضوع یک فیلم سینمایی قرار گرفت. در فیلم سینمایی «زیر نور ماه» یک طلبه هنگام پایان تحصیل و ملبس شدن به لباس آخوندی گرفتار تردید میشود و روزی که برای خریدن عبا و قبا و نعلین به بازار میرود، از روی تصادف با دزدی که لباس او را میدزد آشنا میشود. در پایان فیلم این آخوند مردد موفق میشود، دزد را به راه راست هدایت کند و فیلم با نمای دو نفرهی آنها و با آرزوی زیستن در یک روستا با پایان میرسد. پیش از انقلاب در آثار شاعران و نویسندگانی مانند ایرج میرزا و صادق چوبک تصویر دیگری از آخوندها ارائه میشد. آخوندها که به طور سنتی برای گذران زندگی یا در مکتب خانهها تدریس میکردند یا به روضهخوانی در مجالس روضه میپرداختند، اشخاصی خشن، حریص و هیز معرفی میشدند. برای مثال ایرج میرزا در شعری میگوید: حجتالاسلام کتک میزند گر نرسد بر دگنگ دست او در فیلمی که اکنون در شبکههای اجتماعی دست به دست میگردد، یک روحانی را میبینیم که در کلاس درس مشغول تدریس است و شاگردانش را به شدت تنبیه و تحقیر میکند. در مجموع ظاهراً «طلا در مس» بر خلاف «مارمولک» مورد قبول واقع شده و مثل این است که سینماگران دولتی به الگویی برای نشان دادن شخصیت یک آخوند دست پیدا کردهاند. در این الگو آخوندها به عنوان اشخاصی که هیچگونه علاقهای به خواستههای دنیوی ندارند معرفی میشوند. یعنی کاملاً خوب هستند و هیچ جنبهی شیطانیای در وجود آنها دیده نمیشود و اگر هم در برخی شرایط گرفتار تردید بشوند، با کمک ایمان بر این تردیدها غلبه میکنند. اما اینکه تا چه حد این الگو برای مردمی که هر روز آخوندها را در وضع دیگری تجربه میکنند، باورپذیر است، ظاهراً دغدغهی سینماگران دولتی نبوده و نیست. سینمای ایران در دولت دهم بیش از هر زمان دیگری سرگردان است. فیلم رفتار خشن آخوند قمی در کلاس درس
|
نظرهای خوانندگان
در ارتباط با فیلم: خواهشا جو گیر نشید،اولا اینا دارن این آخوند رو [...] میکنن و اون هم از رو ناتوانی اونارو میزنه. اتفاقی که در تمام دوران تحصیل من همه معلمهای دینی و غیر دینی مرتکب میشدن. و آخوند و غیر آخوند نداشت (من هیچ وقت معلم خوبی نداشتم و هیچ وقت هم اونارو به خاطر کاراشون نمیبخشم. وقتی بزرگتر شدم و به خاطر این که یکی از فامیلها معلم بود به دفتر معلّمها میرفتم با حشر و نشر اونا با هم بیشتر آشنا شدم ،دیدم کثیفترین جوکها و شوخیها رو با هم میکنن ، حتا شوخیهای سکسی بدنی...) .الان زدن در شهرای بزرگ کمتر اتفاق میافته و در شهرهای کوچیک و کسانی که فرهنگ ضعیف تری دارن و به حقوق خودشون آشنا نیستن هنوز کتک زدن و کتک خوردن عادیه. در صورتی که معلم هم میتونه یه شخصی باشه مثل بقیه مردم حتا پایینتر از خیلی از لمپن ها پس حق زدن نداره. باید بتونه بدون زدن کلاس اداره کنه و زدن از ناتوانی و بی سوادیشه کسی اگه درس نمیخونه فقط به خودش مربوطه و بس ... من اروپا هم از دوست غربیم پرسیدم زدن اینجا هم رواج داشته تقریبا همزمان با دورهٔ خود من تو ایران. ولی با رشد فکری جامعه کم کم ور افتاده و الان اگه کسی بزنه کارش با کرامتل کاتبینه
-- شهاب ، May 30, 2010 در ساعت 05:07 PM