رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > وال استریت، پول هرگز نمیخوابد | ||
وال استریت، پول هرگز نمیخوابدامیر رسولیکارگردان سرشناس و نامآشنای سینمای جهان، اولیور استون با فیلم «وال استریت، پول هرگز نمیخوابد» در بخش غیررقابتی جشنوارهی فیلم کن شرکت کرده است. اولیور استون همراه با ریدلی اسکات و وودی آلن از مهمترین و سرشناسترین کارگردانان این بخش از جشنوارهی فیلم کن هستند. پیش از این از اولیور استون فیلمهای «الکساندر» و «دبلیو» اکران شده بودند. اما هیچیک از این فیلمها دستاوردی برای این کارگردان به شمار نیامدند. علاوه بر این الیور استون نیز مانند وودی آلن تاکنون از کن با دست پر برنگشته است. آیا این بار از فیلم «وال استریت، پول هرگز نمیخوابد» که به یکی از مهمترین رویدادهای جهان غرب، یعنی بحران مالی در سال گذشته اشاره دارد، تقدیر میشود؟ شاخصترین فیلمهای اولیور استون فیلمهایی دربارهی جنگ ویتنام بودند. او با همین فیلمها به شهرت جهانی رسید و حتی دو بار هم جایزهی اسکار، مهمترین جایزهی سینمای جهان را از آن خود کرد. در کن، اما اولیور استون با فیلم «وال استریت، پول هرگز نمیخوابد» داستان زندگی سهامباز بزرگ و قدرقدرتی به نام گوردون گکو را که قاعدتاً میبایست انسان آزمند و تبهکاری باشد به نمایش میگذارد. گکو اما برخلاف تصور رایج، انسان خوبی از کار درمیآید و وقتی که جهان بر لبهی پرتگاه قرار دارد، میان خوبی و بدی، نیکوکاری و تبهکاری، اولی را انتخاب میکند. رابطهی هالیوود با بازار سهام رابطهای پیچیده و پرتنش است. همگان میدانند که سهامبازان روی موفقیت اقتصادی فیلمهای هالیوودی شرطبندی میکنند. اما آیا یک فیلم هالیوودی اجازه دارد مبنای کامیابی یا ناکامی خود را بر روی سقوط بازار سهام قرار دهد؟ تاریخ نمایش عمومی «وال استریت، پول هرگز نمیخوابد» از آوریل به سپتامبر امسال موکول شد. وقتی خبرنگاران در جشنوارهی فیلم کن از اولیور استون دلیل این امر را جویا شدند، او به سادگی پاسخ داد: آخر تابستان، اول پائیز معمولاً بازار سهام سقوط میکند. یک معنای گفتهی استون این است که موفقیت فیلمش به سقوط بازار سهام بستگی دارد. پیشگویی همیشه وظیفهی پیامبران نبوده است. گاهی هنرمندان هم این وظیفه را به عهده میگیرند. با این حال جا دارد بپرسیم: اگر بازار سهام سقوط کند، ارزش سهام فیلم اولیور استون افزایش پیدا میکند؟
اولیور استون همواره با سویهی بیرحمانهی نظام سرمایهداری ضدیت داشته و هرگز این موضوع را پنهان نکرده که دقیقاً از اشخاصی مانند سهامبازی که نقش اول فیلم او را ایفا میکند دل خوشی ندارد. استون از اشخاصی است که اعتقاد دارند همهی بدبختیهای بشر به خاطر آزمندی سهامبازان در بازارهای سهام جهان است. در سال ۱۹۸۷ اولیور استون فیلمی ساخت با عنوان «وال استریت». قهرمان این فیلم هم گکو نام داشت. گکو در آن فیلم هم یک سهامباز قدر بود. او با شیوهی خاص لباس پوشیدنش، و با تکیهکلامهایش و رفتار خاصی که داشت به زودی به نشانه و نمادی از سهامبازان جهان بدل گشت. در فیلم تازهی استون، گکو در سال ۲۰۰۱ م از زندان آزاد میشود. سالهایی دراز سپری شده. همینقدر بس که تلفن همراه او به سنگینی یک پاره آجر است و این مرد حتی یک دلار ته جیبش ندارد. یک سهام باز زرنگ، با دست خالی از زندان آزاد میشود. او که زمانی ملقب بوده به: Master of the Universe پس از هشت سال محکومیت از زندان بیرون میآید و میبیند که در جهان کاملاً تنهاست. هیچکس به فکر او نیست و غیاب او برای هیچکس مهم نبوده و هیچکس هم به خود زحمت نداده که دنبال او بیاید. مایکل داگلاس نقش گکو را بازی میکند. گکو در زندان کتابی نوشته با نام:آیا آزمندی خوب است؟ و این کتاب را منتشر کرده و اسم و رسمی به هم زده. گکو برای گذران زندگی برای شهروندان نیویورکی و سهامبازها سخنرانی میکند. سخنان او بسیار نومیدکننده است. او در سخنرانیهایش به مادیگرایی انسان غربی و به آزمندیاش میتازد و همه را به قناعت بیشتر دعوت میکند. یک سهامباز قانع، و کاملاً تنها؟ این دقیقاً آن دو سویهی تضادی است که فیلم های هالیوودی را مهیج و دیدنی میکند. کدام سویه پیروز میشود؟ نیکی یا بدی؟ قناعت، یا آز؟ داستانی که استون تعریف میکند، ماجرای مسخ سهام بازی است که زمانی با اشارهی دست میتوانست یک کارخانه را تعطیل کند و هزاران نفر را از کار بیکار کند. او در آن زمان یک مرد بیعاطفه، اما جذاب و سکسی بود. اما الان هر چند که به ارزشهای انسانی روی آورده، اما دیگر جذاب نیست. آیا این تضاد که از مسخ و دگرگونی شخصیت یک سهامباز گردنکلفت نشان دارد، برای مهیج کردن داستان یک فیلم کافی است؟
استون یک داستان دیگر را هم تعریف میکند: داستان سهامبازی به نام جک مور که طرفدار محیط زیست است و پولدارها را تشویق میکند که در صنایعی که از طبیعت انرژی تولید میکنند سرمایهگذاری کنند. دوست دختر مور، زنی به نام وین در همان حال دختر گکو هم هست. این زن، این دو داستان را در فیلم استون به هم ربط میدهد. طبعاً در اینجا باید یک سهامدار بدطینت هم وارد ماجرا بشود: برتون جیمز در صنایع نفتی سرمایهگذاری کرده و از هر فرصتی استفاده میکند که نقشههای جک مور را نقش بر آب کند. درگیری طرفداران محیط زیست با سرمایهگذاران نفتی، دو سویهی دیگر تضاد را میسازند. خوب و بد، خیر و شر با هم درگیر میشوند و آخر سر باز این گکو است که همچنان بشریت را از سقوط و تباهی نجات میدهد. در صحنهای از فیلم، استون این پیام را به گوش ما میرساند: اگر بحران مالی در جهان شدت پیدا کند، جهان به پایان میرسد. اولیور استون با این فیلم تلاش میکند راهکاری برای حل بحران مالی و برای نجات جهان به دست دهد. در این میان قهرمان او، گکو پا به سن گذاشته و مثل این است که به زودی قرار است بازنشسته شود. پیام او این است: بیائید همدیگر و طبیعت را دوست داشته باشیم و با هم مهربان باشیم. من دیگر بازنشسته شدهام! ظاهراً اولیور استون در بازار سهام به جستجوی انسانیت برآمده و با دست خالی هم برنگشته. در این فیلم تجاری بدبینی نسبت به نظام سرمایهداری و ساز و کار بازار سهام به یک خوشبینی نه چندان واقعبینانه تبدیل شده. آیا واقعاً باید منتظر بمانیم تا بحران بعدی فرابرسد، آن وقت این فیلم را بر پردهی سینماها ببینیم؟ همه چیز بستگی دارد به افت و خیز بازار سهام و به اینکه سهامبازان چقدر روی «وال استریت، پول هرگز نمیخوابد» سرمایهگذاری کردهاند. فعلاً باید به انتظار آخر تابستان، اول پاییز ماند. البته اگر تا آن موقع جهان سقوط نکرده باشد. |