رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ فروردین ۱۳۸۹
گفت‌وگو با شیرین نشاط و شجاع آذری، درباره‌ی فیلم «زنان بدون مردان»

توازنی بین زنانگی و آزادی

پانته‌آ بهرامی

ایران پیش از جمهوری اسلامی؛ سال ۱۳۳۲ شمسی. کاراکتر دو زن غیرواقعی - مونس و زرین - و دو زن واقعی - فخری و فائزه - درهم تنیده می‏شود تا روایت‏گر زندگی آنان به سبک رئالیسم جادویی گردد. فضای داستان بین واقعیت و تخیل در نوسان است.

Download it Here!

دوربین از فضای آسمان به زمین می‏آید و ما را به باغی رهنمون می‏سازد که پر است از نور و غبار و پر است از زیبایی و ترس.

فیلم «زنان بدون مردان» ساخته‏ی شیرین نشاط، به همراه یار و شریک زندگی او، شجاع آذری، دارای لایه‏های گوناگونی است. درست مانند جامعه‏ی ایران در اوایل دهه‏ی ۳۰ خورشیدی.

فیلم از رمانی به همین نام از شهرنوش پارسی‏پور الهام گرفته شده است. البته حکومت ایران تاب این کتاب تابوستیز را نیاورد و چندی پس از انتشار، نسخه‏های آن جمع‏آوری و نویسنده به زندان افکنده شد.

اما فیلم از رمان فاصله‏ی زیادی گرفته است. تولید فیلم شش سال به طول انجامید.

شجاع آذری و شیرین نشاط چالش‏های زیادی برای فیلم‏نامه کردن این اثر پشت سر گذاشته‏اند. این دو از چالش‏های این دوران، علل حذف یکی از کاراکترها و پررنگ کردن حوادث سیاسی در فیلم می‏گویند:

شجاع آذری: شهرنوش ابتدا این کتاب را به صورت داستان‏های کوتاه و به طور مجزا نوشته بود که داستان پنج زن است. بعداً در یک زمانی تصمیم گرفت این پنج داستان را به هم ملحق کند و بعد آن را تبدیل به یک رمان کوتاه کرده بود.


شیرین نشاط

از یک سو به خاطر شکل ساختمان رمان و از طرف دیگر با توجه به این‏که در یک داستان سینمایی معمولا یک شخصیت اصلی وجود دارد و یک شخصیت متقابل، دنبال کردن پنج شخصیت کار بسیار مشکلی است. به همین دلیل، مجبور شدیم یکی از شخصیت‏ها را حذف کنیم.

رمان به صورت رئالیسم جادویی نوشته شده است و تبدیل رئالیسم جادویی به زبان سینما، بسیار کار مشکلی است. شما در ادبیات با تخیل تک تک افراد سروکار دارید، اما سینما بسیاری چیزها را خیلی مشخص می‏کند. مثلا در ادبیات شما می‏توانید بگویید که فلانی پرواز کرد و به آسمان رفت و به خورشید رسید. اما تبدیل این به یک زبان سینمایی، خیلی کار مشکلی می‏شود.

بنابراین این جنبه‏ی رئالیسم جادویی و این که چگونه با آن برخورد کرد که بی‏مورد و لوس نشود هم خیلی مشکل بود.

جنبه‏ی سیاسی داستان هم در رمان خیلی عمده نبود و ما تلاش کردیم آن را عمده کنیم. به این ترتیب، باید با یک دوره‏ی تاریخی مشخص برخورد می‏کردیم که تبدیل آن هم به سینما مشکل است.

شیرین نشاط: بیشترین تلاش ما تبدیل کردن زبان هنری تصویری، به زبان سینمایی بود. باید تعادل بخصوصی بین این مساله و کارهایی که سابقا کرده بودم و الان باید زبان داستان‏گویی پیدا کند، برقرار می‏کردیم که کار آسانی نبود.

ضمن این که ما می‏خواستیم این داستان که خیلی ایرانی است و راجع به تاریخ و فرهنگ ایران نوشته شده است، داستانی باشد که برای خارجی‏ها هم کشش داشته باشد و قابل درک باشد.

چرا که مسائل سیاسی ایران از پیچیدگی خاصی برخوردار است که فقط ایرانی‏ها آن را می‏فهمند. این مساله هم که چگونه می‏توانستیم در این داستان که راجع به زنان است، مسائل سیاسی ایران را وارد کنیم، کار آسانی نبود. هم‏چنین شیوه‏ی داستان که رئالیسم جادویی است کار ما را سخت می‏کرد.

بنابراین یک دلیل این که این‏قدر طول کشید که داستان خانم پارسی‏پور سینمایی شود، به خاطر این مشکلات بود.

فیلم چهار زن را به تصویر می‏کشد که فصل مشترک‏شان جست‏وجو است؛ جست‏وجو برای هویت و جست‏وجو برای تغییر وضعیت زندگی. نکته‏ی قوی در فیلم‏نامه آن است که کاراکتر هر چهار زن در طول فیلم تغییر می‏کند.

زرین، زن جوانی که در «شهر نو» کار می‏کند، ناگهان در یک حادثه، در پیوند با مردی که آمده بود تا خریدار بدن‏اش باشد، با بازبینی، از فروختن بدن خود فاصله می‏گیرد. زرین شروع به سابیدن بدن‏اش در حمام عمومی می‏کند؛ به حدی که پوست‏اش قرمز می‏شود و خراش برمی‏دارد. در واقع، زرین در حمام بدن خودش را تنبیه می‏کند.


شجاع آذری

او نقش ساختارهای جامعه را در بدبختی‏های‏اش نمی‏بیند و در عوض سکوت، خاموشی و تنبیه بدنی را برای خود برمی‏گزیند. زندگی او نماد قشرهای محروم و فرودست است.

فخری زن میان‏سالی است که به زندگی با همسر نظامی خود پشت می‏کند. باغی را می‏خرد تا زندگی روشنفکری و هنری خود را در آن دنبال کند. در رؤیاهای‏اش با مردی که در جوانی عاشق‏اش بود، زندگی می‏کند. او به نوعی، بیان‏گر لایه‏های مرفه جامعه است.

فائزه زنان و دختران سنتی را نمایندگی می‏کند. او به شدت خرافاتی است و عاشق برادر دوست‏اش، مونس، است. فائزه در طول فیلم از یک زن سنتی تبدیل به زنی می‏شود که بدون حجاب در برابر کسی که دوست‏اش می‏داشت، ظاهر می‏گردد و به درخواست ازدواج مرد، به خاطر این که می‏خواهد او را تبدیل به زن دوم خود کند، نه می‏گوید.

اما سرنوشت مونس، کسی که به دنبال آگاهی و کنجکاوی است؛ او در طول فیلم از فردی که ابتدا زورگویی‏های برادر را تحمل می‏کند، تبدیل به شخصیتی می‏گردد که این موانع را می‏شکند و به تظاهرات خیابانی می‏رود و اعلامیه پخش می‏کند.

به خاطر ساختار رئالیسم جادویی داستان، تحولات مونس در زندگی پس از مرگ‏اش انجام می‏گیرد. ولی مونس بیشتر تماشاگر مسائل سیاسی است، تا فردی که درگیر مشکلات سیاسی باشد.

لایه‏های جادویی فیلم به خاطر تجربیات ارزش‏مند شیرین نشاط، در فضایی بصری و شاعرانه، بسیار باورپذیر تصویر شده‏اند. اما قسمت‏هایی که مربوط به درگیری‏های مونس با فضای سیاسی آن دوران است، به نوعی در سطح می‏ماند. شاید به این دلیل که مونس عمیقا وارد مسائل سیاسی دوران خود نمی‏گردد.

شیرین نشاط و شجاع آذری، در باره‏ی چالش‏های کاراکتر مونس می‏گویند:

شیرین نشاط: من همیشه به داستان‏هایی که یک پا در مسائل شخصی و احساسی یک زن، یک انسان دارد و ضمن آن رابطه‏ای هم با مسائل سیاسی و اجتماعی پیدا می‏کند، علاقه‏مند هستم. بنابراین سیاسی کردن داستان، تصمیمی بود که ما از ابتدا داشتیم.

می‏خواستیم با یکی از کاراکترها وارد موضوعات سیاسی و اجتماعی ایران بشویم. به این دلیل فکر کردیم از طریق مونس که در داستان خانم پارسی‏پور فقط زنی بود که نسبت به دنیا و دوروبر خود خیلی کنجکاو بود، مسائل ایران را دنبال کنیم.

مونس برعکس آن سه زن دیگر خودخواه نبود و فقط به مسائل شخصی خودش فکر نمی‏کرد. به عدالت و مسائل کشورش خیلی علاقه داشت. این که ازدواج کند، بچه‏دار شود و مسائلی از این دست، برای‏اش زیاد مهم نبودند.

از این نظر، مونس مقداری به بچه‏های سیاسی ایران شباهت داشت که به دفاع از دمکراسی و عدالت علاقه‏ دارند. منتها مونس نه راجع به کمونیسم چیزی می‏دانست و نه راجع به مسائل دیگر. برای من حالتی مانند ندا را داشت. سادگی این انسان و آن‏طور که از بین رفت، بی‏گناه از بین رفت.

شجاع آذر: در رمان شهرنوش پارسی‏پور در شخصیت مونس حالت کنجکاوی وجود دارد و نمی‏خواهد درگیر در خانه ماندن باشد. این جنبه از شخصیت مونس در داستان عمده است. بعد که او خودکشی می‏کند و از روی مرگ برمی‏گردد، در کتاب یک بار دیگر برادرش را می‏کشد. برادرش را با چاقوی میوه‏خوری می‏کشد که چیز خنده‏دار و مضحکی است.

در رمان شهرنوش همین این که او بیرون می‏رود، آگاهی جنسی پیدا می‏کند. یعنی این زن می‏رود و برای اولین بار کتابی در کتاب‏فروشی می‏بیند که در مورد زن و مرد نوشته شده است و این آگاهی او، آگاهی جنسی است.

ما کنجکاوی مونس و این که نمی‏خواهد پای‏بند خانه باشد را نگاه داشته‏ایم و با توجه به این که جریانات سیاسی سال ۳۲ در ایران خیلی مهم بود، آگاهی او را تبدیل به آگاهی سیاسی کردیم.

یک نکته‏ی اساسی توازنی است که باید بین این زن، خواسته‏های‏اش برای آزادی، آزادی جنسی، آزادی‏های زنانه، و آزادی‏ای که کل کشور در پی آن بود، وجود می‏داشت. ما دنبال چنین توازنی می‏گشتیم و شخصیت مونس خیلی به ما کمک کرد که بتوانیم چنین برشی بزنیم.

هر فیلم‏سازی بخشی از خود را در کاراکتر‏ها بازتاب می‏دهد. شیرین نشاط هنرمندی است بی‏پیرایه. او در گفتارش صمیمی و صادق است و با خلوص از شباهت‏های کاراکترها با خودش گفت:

شیرین نشاط: من هم مانند مونس همیشه علاقه‏ی زیادی به مسائل اجتماعی و دفاع از عدالت و دمکراسی دارم. خیلی دوست دارم با جامعه همراه باشم و نه این که فقط به خودم فکر کنم.

یا زرین و احساس گناهی که می‏کند و آن‏طوری که همیشه تنها است و با هیچ کسی نمی‏تواند به آن صورت رابطه‏ای انسانی برقرار کند، یا این که آن‏طور که همیشه بدن‏اش مساله‏ی خیلی بزرگی می‏شود، من هم به عنوان یک زن مسلمان این مسائل را با بدن‏ام داشته‏ام.


شهرنوش پارسی‌پور، نویسنده‌ی رمان «زنان بدون مردان»

مساله‏ی فخری، زنی که سن‏اش دارد بالا می‏رود و هنوز احتیاجاتی دارد که زندگی را دوباره شروع کند و زیبا بماند، هر زنی آن را تجربه می‏کند؛ من هم همین‏طور.

بالاخره به فائزه می‏رسیم که تنها چیزی که دنبال آن می‏گشت، یک زندگی سنتی معمولی است که به خاطر تجاوز از دست‏اش می‏دهد. من هم فکر می‏کنم که زندگی معمولی سنتی را هیچ‏وقت نداشته‏ام و همیشه مقداری آرزو می‏کردم که کاش من هم مانند دیگران بودم.

در هرصورت فکر می‏کنم حالت‏هایی از همه‏ی این‏ها را بر اساس احساسات و زندگی خودم البته تا حدی ساخته‏ام و توانسته‏ام به آن‏ها نزدیک بشوم.

فکر می‏کنم، پرداخت شخصیت زرین از همه مشکل‏تر بود. به خاطر این که ایشان اصلا یک کلمه هم صحبت نکرد. ایفاگر نقش خانمی از مجارستان بود و کاراکترش طوری بود که ما به راحتی می‏توانستیم حس کنیم با دنیای خارج از خودش رابطه برقرار نمی‏کند.

حال مساله این بود که چگونه می‏توانستیم داستان زرین را روایت کنیم، بدون این که حتی یک کلمه از دهان او دربیاید؟! اما خوشبختانه ایشان آن‏قدر هنرپیشه‏ی قوی‏ای هستند که فکر می‏کنم با حسی قوی، آن‏چه ما می‏خواستیم را به ما داد. پیاده کردن کاراکتر زرین به نظر من، از همه مشکل‏تر بود.

شجاع آذری بر این باور است که شخصیت‏های فیلم، نوعی کالبد شکافی جامعه‏ی پدرسالار ایران است و شخصیت زرین را پرچالش‏ترین کاراکتر فیلم از زاویه‏ی تصویری می‏داند.

شجاع آذری: ساختار جامعه‏ی پدرسالاری طاعون عظیمی در تاریخ کشور ما بوده است. این که چالش‏ها و علل و مسائل چه هستند، کجا هستند و چگونه در زنان نمودار می‏شوند، این چهار زن از چهار طبقه‏ی متفاوت جامعه‏ی سنتی، له شده در فاحشه‏خانه و یا طبقه‏ی مرفه و حاکم جامعه، همه به شکلی برشی دارند به ساختار جامعه‏ی پدرسالار.

زرین به خاطر جنبه‏ی سمبلیکی که پیدا کرد، از همه مشکل‏تر بود. در رمان شهرنوش، زرین یک فاحشه است. شهرنوش خیلی تحت تاثیر داستان مسیح و مری مگ‏دالن بوده که زن فاحشه از طریق مسیح نجات پیدا می‏کند. زرین با باغبان ازدواج می‏کند که باغبان نمود خدا است. از طریق این ازدواج بچه‏ای به وجود می‏آید. زرین و این بچه سوار یک برگ بودا می‏شوند و به آسمان پرواز می‏کنند.

ما این را کاملا تغییر دادیم و مرگ زرین در حقیقت سمبلی است از له‏شدگی طبقه‏ی بدبخت جامعه. در عین حال، زرین جنبه‏ی بسیار عرفانی‏ای پیدا می‏کند و به شکل خود قربانی کردن، یعنی گذشتن از خودش، می‏تواند جامعه و این زنان را به طرف یک جریان متعالی رهنمون بشود.

در یک کار هنری، وقتی آدم شروع به کار می‏کند، نمی‏داند چه اتفاقی می‏افتد. فکر این که زرین بمیرد، به ذهن من آمد. اما دقیقاً نمی‏دانستم چه مفهومی می‏تواند داشته باشد. منتها می‏دانستم که کار می‏کند و این کار کردن‏اش بود که مهم‏ترین قسمت جریان بود. آن لحظه، لحظه‏ی اکتشاف بود که مرگ او تاثیر خیلی اساسی‏ای در داستان می‏گذارد.

به خاطر عدم امکان فیلم‏برداری در ایران، فیلم در مراکش فیلم‏برداری شد و سه کشور فرانسه، اتریش و آلمان، با حدود چهار میلیون یورو، در تولید فیلم شرکت داشتند. بازی زرین و شهرنوش پارسی‏پور در فیلم، از پرتوان‏ترین بازی‏گری‏های این اثر ماندگار است.

کارگردان فیلم از مشکلات انتخاب هنرپیشه‏ها و روند دو ساله‏ی گزینش آن‏ها سخن می‏گوید:

شیرین نشاط: پیدا کردن هنرپیشه‏ها خیلی کار مشکلی بود. برای این که بودجه‏ی این فیلم از اروپا تامین شده بود و ما مجبور بودیم فقط با هنرپیشه‏هایی که شهروند اروپا هستند، همکاری کنیم. بنابراین شروع کردیم تمام کشورهای مختلف اروپا را دنبال هنرپیشه‏هایی در سن‏های مختلف گشتن.


حدود دو سال گشتیم و در نهایت، زرین را از مجارستان انتخاب کردیم. فخری هم یکی از دوستان من، خانم آریتا شهرزاد بود که اصلاً هنرپیشه نبود. یکی از مشکلات این بود که کسانی که در خارج از ایران هستند، یا فارسی بلد نیستند و یا لهجه‏ی زیادی دارند و واقعا برای‏شان مشکل بود.

شجاع آذر: داریم فیلمی می‏سازیم که در سال ۱۳۳۲ اتفاق افتاده است. بعد یک فاحشه‏ی شهرنو را دارید، از سوی دیگر زنی سنتی و خیلی مذهبی را دارید… در حالی که تمام بچه‏های نسل دومی که می‏خواهند این صحنه‏ها را بازی کنند، همه بچه‏هایی هستند که در خارج بزرگ شده‏اند و رابطه‏ای با آن فرهنگ ندارند. حتی از نظر زبانی مشکل داشتند. خیلی تلاش کردیم کسانی را پیدا کنیم که فارسی را با لهجه صحبت نکنند.

اساساً مشکلات زیادی داشتیم که چگونه بتوانیم هنرپیشه‏هایی پیدا کنیم که درکی از آن شرایط جامعه و اقشار مختلفی که در فیلم حضور داشتند را داشته باشند. در همه جای دنیا به دنبال هنرپیشه گشتیم.

حال که راجع به مشکلات زبان صحبت شد، می‏خواستم در مورد سیاهی‏ لشکرها بپرسم. هیچ امکانی نبود که بتوانید سیاهی لشکرها را از ایران بیاورید؟

شیرین نشاط: اولاً ما بودجه نداشتیم. بعد هم این فیلم‏، فیلمی نبود که کسی از ایران بتواند با آن کار کند. به خاطر مسائلی که بر علیه این کتاب و کار من وجود دارد، امنیت کسی که از ایران می‏آمد، مساله بود.

اما باغ؛ مکانی که نقطه‏ی تلاقی هر چهار کاراکتر با یک‏دیگر است. باغی که از سویی جای آرامش است و از سوی دیگر، زندگی ماورای این جهان. باغی که بیشتر در تخیلات زنده است و بین واقعیت و رؤیا در نوسان.

کارگردان نقش این باغ جادویی را این‏گونه توصیف می‏کند:

شیرین نشاط: باغ خیلی بامعنی بود. اولا از این نظر که به زنان حداقل موقتا، یک احساس امنیت می‏داد. می‏توان گفت که مانند یک بهشت موقتی بود که زنان در آن‏جا می‏توانستند آزاد باشند و از مشکلات‏شان دور باشند.

ما این باغ را برعکس کتاب خانم پارسی‏پور که می‏گوید این باغ برای او خیلی معمولی بود، مخصوصاً خیلی غیرمعمولی و اسرارآمیز نشان دادیم. برای این که این‏طوری تماشاچی می‏توانست تفاوت بین شهر و آن‏جا را کاملا حس کند. از نظر این که چگونه توانست زندگی این زنان را زیرورو کند.

وقتی زنان وارد این باغ شدند، ما دیگر در آن را ندیدیم. یک هویت عجیب و غریب داشت. در ضمن جایی بود که هم خیلی زیبا بود و هم خیلی ترسناک. جایی بود که معنای زمان در آن با زمانی که در شهر جریان داشت، فرق می‏کرد. یک حالت عرفانی بود و برای ما نقش خیلی مهمی داشت.

متاسفانه زمانی که فخری تصمیم می‏گیرد که میهمانی‏ای ترتیب بدهد و در این باغ را بر روی دوستان‏اش باز کند، زیبایی که در باغ وجود داشت، از بین رفت. کم‏کم درخت‏ها افتادند، زرین مریض شد، سربازها آمدند و… ساخت این باغ، معنای آن و برداشتی که تماشاچی می‏توانست از آن داشته باشد، در داستان ما خیلی مساله‏ی مهمی بود.

از اواسط دهه‏ی ۹۰ میلادی، شاهد رشد سینمای در تبعید ایران هستیم. نسل دومی‏ها پا به عرصه‏ی میدان گذاشته‏اند و فیلم‏های تبعیدی، جوایز جشنو‏اره‏های بین‏المللی را ربوده‏اند. تولید فیلم «زنان بدون مردان» بی‏شک سینمای در تبعید را پرتوان‏ نمود.


شصت و ششمین جشنواره‏ی ونیز جایزه‏ی «شیر نقره‏ای» را به فیلم «زنان بدون مردان»، نخستین ساخته‏ی شیرین نشاط، کارگردان مقیم نیویورک اهدا نمود.

شیرین از دلبستگی‏هایی می‏گوید که او را جذب انتخاب این رمان ویژه کرد و شجاع از سختی‏های این راه پرسنگلاخ:

شیرین نشاط: در همان زمان که داستان چهار زن را که در پی آزادی هستند، دنبال می‏کنیم، می‏توانم کشور ایران را نشان بدهم که دنبال دمکراسی و آزادی و رهایی از استعمار بود. خود داستان از نظر تخیلات خانم پارسی‏پور هم بسیار تصویری است و بلافاصله جذب تصاویری که می‏توانست از آن به‏وجود بیاید، شدم. هر لحظه‏اش مرا به این فکر می‏انداخت که این تصویرها خیلی قشنگ خواهند شد.

این که داستان یک داستان عجیب و غریب است، داستانی معمولی نیست و در رئالیسم جادویی می‏گذرد، برای من که اولین بار می‏خواهم یک فیلم بسازم و از دنیای هنر به دنیای سینما می‏آیم، بعد جالبی داشت. فکر کردم که سبک داستان‏گویی هم نوع جدیدی است و می‏تواند خیلی جالب باشد.

آشنا شدن با خود خانم پارسی‏پور هم برای من خیلی ارزش‏مند بود و می‏توانم بگویم که واقعاً عاشق ایشان شدم. فکر کردم باید حتما این فیلم را بسازم که یک روزی همه‏ی ما یاد‏آوری کنیم که این زن و این نویسنده چقدر در ایران مهم بوده و هست.

شجاع آذر: وقتی شیرین این داستان را انتخاب کرد، فکر کردم دیوانه است. ولی نهایتا از نتیجه‏ای که داد خیلی راضی هستم. فکر کردم آدم باید دیوانه باشد که کار به این مشکلی را برای ساختن فیلم در دست بگیرد. ولی خوشبختانه و اتفاقاً چقدر خوب بود که ما این راه را رفتیم و برای من زبان جدید سینمایی در کار کردن به وجود آمد.

اتفاقی که در ۳۰ سال اخیر در جامعه‏ی ما افتاده است، دو بعد دارد؛ یکی این که این رژیم اسلامی تمام تلاش خود را کرده که از طریق تبلیغات خیلی وسیع هم به دنیا بقبولاند و همین‏طور توی خود ایران جا بیاندازد که جامعه‏ی ایران یک جامعه‏ی اسلامی و مذهبی بوده، هست و خواهد بود.


یکی از دلایلی که ما دوست داشتیم به آن دوره‏ی تاریخی برویم و آن را زنده کنیم، این بود که شکل لائیک جامعه‏ی ایران را نشان بدهیم و این که جامعه‏ی ایران همیشه مذهبی نبوده و متاسفانه در دوران رژیم اسلامی است که همه‏ی آزادی در تمام شئون اجتماعی از بین می‏رود.

این بازنگری تاریخ برای ما هم از این نظر که مذهبی بودن یک خصلت همیشگی نیست، نبوده و احتمالاً نخواهد بود، خیلی جالب بود. هم این که مخاطبان خارج‏مان که باز به جامعه‏ی ایران به عنوان یک جامعه‏ی نهایتاً مذهبی و عقب‏‏اندیش نگاه می‏کنند، ببینند که دوره‏ای بوده که فعالیت‏های سیاسی وجود داشته، حتی دوره‏ی نسبتاً دمکراتیکی در ایران بوده است و جامعه‏ی ما فرهنگی داشته که از نظر فکری و اجتماعی با دنیای بیرون و غرب تماس داشته است. این‏ها مسائلی هستند که نباید مخفی بمانند، هم جوانان ما و هم مردم دنیا باید به آن آگاهی پیدا کنند.

سخن آخر آن که در نمایش فیلم «زنان بدون مردان» در موزه‏ی هنرهای معاصر نیویورک، آکسیونی کوتاه به یاد و برای آزادی جعفر پناهی، فیلم‏ساز دربند، صورت گرفت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سالهای گذشته چند مطلب در مورد کتاب -زنان بدون مردان -نوشتیه نویسنده مبرز خانم شهر نوش پارسی پور خوانده بودم و اخیرن پس از تقدیم جایزه به خانم شیرین نشاط ،هنرمند خوبمان بخاطر ساخت فیلم - زنان بدون مردان - این سئول بود که چطور صحنه های آن کتاب را به فیلم درآورده اند،توضیح خانم شیرین نشاط و جناب شجاع آذری نشان از کاری بزرگ و هنرمندانه است که مشوق خواننده به امید دیدار فیلم میباشد .

-- bahram ، Apr 10, 2010 در ساعت 09:50 PM