رادیو زمانه > خارج از سیاست > بازار فيلم > «آواتار»؛ هبوط خدا برای تغییر زندگی | ||
«آواتار»؛ هبوط خدا برای تغییر زندگیپانتهآ بهرامیسال ۲۱۵۴ میلادی است و زمین در حال مردن. برای نجات به مواد خامی نیاز از است که «آن اُپتینیوم» نام دارد. برای به دست آوردن آن به سیارهی «پاندورا» سفر میشود تا بومیان آن را برای ربودن این مادهی خام، از زندگی عادی خود باز دارند.
این سیاره در وسط جنگلهای گرمسیر مانند مناطق استوایی است و با حیواناتی عجیب و غریب، قوی و ترسناک. در زیر درختی کهنسال و تنومند، ساکنان بومی سیارهی پاندورا زندگی میکنند. در زیر این درخت افسانهای مواد خام مورد نیاز آرمیده است.
ساکنان بومی پاندورا شبیه انسانهایی با پوستهای آبی، سه متر قد، چشمانی زرد و بینیهایی صاف هستند که گوشهایی نوکتیز دارند. آنان درختان را درآغوش میکشند و از انسانهای فضول بیزارند. «آواتار» تازهترین ساختهی جیمز کامرون است. کارگردانی که فیلم «تایتانیک» را در کارنامهی خود دارد، پس از ۱۲ سال فیلم سه بعدی آوتار را ساخت که حدود ۶۰درصد آن به وسیلهی کامپیوتر ساخته شده است. زبان ساکنان پاندورا به وسیلهی زبانشناس مشهور «پاول فرامِر» طراحی شده که بازیگران بتوانند آن را ساده بیان کنند و در عین حال، شباهتی به هیچکدام از زبانهای بشری نداشته باشد. فیلم آواتار در ژانر (دستهبندی) علمی− تخیلی− ماجراجویی، نامزد ۹ اسکار برای: بهترین کارگردانی، فیلمبرداری، تدوین، کارگردانی هنری موسیقی فیلم، صدابرداری، تدوین صوتی، جلوههای ویژه و بهترین فیلم سال شده است. گفته میشود حدود ۳۰۰میلیون دلار هزینهی ساخت این فیلم شده است. بخش عمدهای از این مبلغ صرف جلوههای تصویری پس از فیلمبرداری شده است. جیمز کامرون در این فیلم از تکنیک سه بعدی بهره برده و تماشاگران باید از عینکهای ویژه برای دریافت فیلم استفاده کنند.
بیل کالیس، مدیر شرکت سازندهی نرمافزار «اوکولا» میگوید: تصاویر واقعی آواتار برای آن که سهبعدی نشان داده شوند، توسط دو دوربین فیلمبرداری شدهاند؛ یکی از چپ و دیگری از راست. با استفاده از نرمافزار اوکولا میتوان این تصاویر را دستکاری کرد. مثلا اگر دو دوربین کاملا با هم تراز نباشند، تصاویر فیلمبرداری شده، بیننده را دچار سرگیجه و چشماناش را اذیت میکند. برخی بر این باورند که شاید آواتار صنعت فیلمسازی را در جهت استفاده از تکنیک سهبعدی متحول کند. اما دکتر نگار متحده، استاد ادبیات، هنر و فیلم دانشگاه دوک در آمریکا، نظر دیگری دارد: «اگر سؤال این است که آیندهی سینما در جهت دنیای فیلمهای سهبعدی حرکت کند، من به آن شک دارم و فکر نمیکنم این جهت آیندهی سینما باشد و حتی تکنولوژی سهبعدی از خلاقیتهای فیلم آواتار باشد. تمام تکنیکهای سهبعدی که در فیلم آواتار استفاده شده، نوآوری از سوی سازندگانش نبوده، بلکه این فن قبلا در سینما وجود داشته است. آواتار فقط استفاده از آن را پررنگتر کرده است. هر ۱۵ فرِم دستکاری شده است. بسیاری از فیلمها قبلا از تکنیک سهبعدی استفاده میکردند. به نظر نمیآید که تکنیک سهبعدی آیندهی سینما باشد. فکر میکنم خلاقیت فیلمهایی مانند آواتار کشف این واقعیت است که چه چیزی در پیوند با این تکنولوژی منحصر بهفرد است و کجا استفادهی کاربردی دارد. نوع استفاده از دوربین در این فیلم، استفادهی هوشمندانه و منحصر بهفرد از تکنولوژی سهبعدی بوده است. مثلا استفاده از کلوزآپ و پایین آوردن دوربین همراه با موضوع. تکنولوژی سهبعدی نیاز به راههایی دارد که کیفیت فطری و طبیعی این تکنیک دیجیتال را کشف کند. شاید بتوان گفت که آواتار راه جدید یا موج تازهای را بر روی فیلمسازان گشوده و درهای تازهای را در هالیوود باز کرده که خلاقیت را به سطح تازهای ارتقاء بدهد تا فیلمسازان بتوانند راههای تازهای را کشف یا خلق کنند که در پیوند با تکنولوژی سهبعدی منحصر بهفرد باشد.»
زمانی که برادر جیک سالی، سربازی که پایش را از دست داده و برای همیشه روی صندلی چرخدار خواهد بود کشته میشود، جیک تصمیم میگیرد به جای برادرش به مأموریتی دور، به سیارهی پاندورا، برود. در یک عمل جراحی، هویت او به هویت آواتار تبدیل میشود. جیک در هویت نوین خود صاحب پا است و میتواند بپرد، بدود، جست و خیز کند و از موهبت داشتن پا برخوردار شود. او به سیارهی پاندورا فرستاده میشود که ساکنان بومی آن شبهانسان و دارای فرهنگ و زبان ویژهی خود هستند. یک شرکت معدن آمریکایی پادگان نظامی خصوصی تأسیس میکند تا کار نابود کردن و بیرون کردن ساکنان بومی را بر عهده گیرد و به مواد خام مورد نیاز دست یابد. بخشی از این پروژه را دکتر گریس آگوستی طراحی میکند. او ساکنان را به طور علمی مورد کنکاش قرار میدهد و بدنهایی به نام «آواتار» میسازد که شبیه به ساکنان بومی پاندورا هستند. گریس درنظر دارد ساکنان را وادار سازد که به طور داوطلبانه منطقه را ترک کنند. وقتی جیک وارد پاندورا میشود، از خودشیفتگی به جست و خیز پرداخته و در جنگ گریز با حیوانات بومی قرار میگیرد. اما در این جنگ و گریز نزدیک است که کشته شود. نیتری، دختر یکی از سران اهالی بومی، او را نجات میدهد و او عاشق نیتری میشود. شخصیت جیک در طول فیلم عوض میگردد؛ او از فردی که آمده بود جاسوسی کمپانی را بر عهده گیرد، به فردی آمیخته با فرهنگ، زیباییها، دوستیها و عشق مردم پاندورا تبدیل میشود. از این جهت است که زمانی که نیروهای نظامی قصد تخریب آنجا را دارند، در مقابل آنها میایستد و در واقع عشق دختر زیبا، باهوش، رزمنده و چابک پاندورایی، بخشهای دیگر ضمیر ناخودآگاه او را زنده میکند و جیک با طبیعت، گلها و حیوانات، نوعی آمیختگی و آشتی پیدا میکند و همهی اینها در یک پروسه و روند طولانی شکل میگیرند. این تغییر شخصیت که از مشخصههای فیلمنامههای توانا است، در فیلم آواتار، در شخصیت جیک نمود بسیار آشکاری دارد.
آواتارها گروهی جادویی قدیمیاند که خارج از مکان، زمان و واقعیت قرار دارند. قدرت آنها در تواناییشان در دستکاری کردن زمان و مکان از طریق بازگرداندن زمان توضیح داده میشود. برخلاف جادوگران، ساحرهها و موجودات اهریمنی، آواتارها بیطرف و خنثی نیستند. به طور تئوریک قدرت آنها نامحدود است. زمانی که مورد فشار قرار میگیرند و به آنها تعرض میشود. آرزوی نهایی آنها شکل دادن به دنیایی است که خود سازندهی آن باشند. دنیایی کامل، بدون هیچ نوع جنگ و درگیری. آواتارها برعکس بسیاری از موجودات جادویی، با یکدیگر در ارتباط هستند. اگر یکی از اعضای آنها بمیرد، این فاجعه بر همهی آنها تأثیر میگذارد و آنان را تضعیف میکند. آنان تجسم اجتماع بومیان صلحجو و توانایی هستند که تنها هدف آن خلق نوعی اوتوپیا، به وسیلهی خواب کردن انسانها به طور موقت و خلاص شدن از همهی بدیها و پلیدیها، پس از این خواب سبک است. آواتارها قول میدهند که پس از بیداری، جنگ بین اهریمن و خوبیها بهپایان رسیده و انسان میتواند با خوشبختی زندگی کند. هرچند وعدهی این اوتوپیا هزینهی بالایی دارد. هزینهی از دست دادن آزادی اراده. زندگی اسطورهای آواتارها از جاذبههای فیلم است. دکتر نگار متحده، استاد مطالعات فیلم و سینما: «به نظر من، زیبایی فیلم در اسطوره بودن آن است. فکر میکنم هر فیلم یا روایتی ویژگیهای اسطورهای دارد و فرم اسطورهای را با خود حمل میکند. اما در این فیلم، بهویژه برجسته میشود. کل مفهوم آواتار آمدن خدا به زمین است؛ آنچه یکی از مفاهیم آواتار نیز هست. در واقع تجسم مادی خداست که وظیفه و مأموریت او تغییر دادن زندگی است. به عقیدهی من، این فیلم خیلی به اسطورههای یونانی نزدیک است. هستهی اصلی اسطورهی یونانی، برای مثال «اُدیب» دچار عیبها و کاستیها است و به خاطر این کاستیها، مکانیسم طبیعی را مورد تجاوز قرار میدهد و به قانونمندیهای طبیعی زندگی تعرض میکند. به این دلیل که عنصر تعرض کننده و عنصر بیرونی است، به طور خودبهخودی عنصر نجاتدهندهی شهر و ملتاش هم میشود. داستان هم در همین است، او نیمه انسان و نیمه حیوان است. به خاطر تعرض به قانونمندیهای طبیعی هر دو دنیا، دنیای انسان و دنیای پاندورا، او قادر است صلح، قانون، همکاری و یگانگی را به این سیاره بازگرداند.» یکسوم آخر فیلم شاهد جنگ دیجیتالی بین ساکنان غیرزمینی پاندورا و انسانهای مخرب هستیم. شاید در سینما کمتر پیش بیاید که صلح را اندرز دهند، اما در عین حال به آفرینش صحنههایی دست بزنند که تخریب و ویرانی عمومی را نشان میدهد.
جیمز کامرون گستردگی امکان استفاده از سینما را نشان میدهد. استعداد کامرون به اندازهی رؤیاهایش بزرگ است. آواتار رکورد فروش فیلم را شکسته و تا به حال دو میلیارد دلار فروش کرده است. اما راز رکورد فروش فیلم در ساختار لایهای آن است. فیلم لایههای بسیاری دارد که هر تماشاگر با لایهای از آن میتواند همزادپنداری کند؛ لایهی بعدی فیلم، ماجراجویی و صحنههای جنگ و گریز است که برای برخی از تماشاگران جوان بسیار هیجانانگیز و جالب است. از سوی دیگر، فیلم گویای حملههای تجاوزکارانه برای منابع طبیعی است. آنچه بسیاری از روشنفکران جهان به آن معترضاند و آن را با صفت برخوردهای امپریالیستی ابرقدرتها برای حفظ منافع خود در جهان توضیح میدهند. نمونهی آن حمله به کشور عراق است. به همهی اینها، جنبهی فریبندهی استفاده از تکنیک سهبعدی را باید افزود که تماشاگر را در حالتی بیواسطه از آنچه در پردهی سینما جریان دارد، قرار میدهد. اما شاید زیباترین لایهی فیلم، زبان جادویی و اسطورهای آن است که بسیاری از تماشاگران را مجذوب زیباییهایی کرده که بشر آرزوی آن را دارد؛ زندگی در طبیعتی زیبا و آرامشبخش، در صلح. |
نظرهای خوانندگان
کار خوبی ست! اگر چه به مرور صدای پنته آ خسته می شود با این حال ما که فعلا به این فیلم دسترسی نداریم را هم جذب می کند و هم ترکیبات خوبی از فیلم را نمایان می کند. ایکاش چهارشنبه سوری آواتار ها در بیست شهر ایران هـَبوط کنند و به ما کمک کنند تا ما خودمان را از این شر مطلق برهانیم!
-- بدون نام ، Feb 21, 2010 در ساعت 08:25 PMزنده باد سبزی و هم مرگ بر سیاهی
عنوان مقاله شما مثل یک جوک می ماند؟ هبوط خدا کجا بود که به آواتار چسباندین؟ Avatar مفهومی خیلی آشنا و ساده در فرهنگ امریکایی ها دارد که هر بچه ای که با اینترنت کار کرده باشد آن را می فهمد؟ کلمه هندو و خدا این وسط چه کاره است؟ فیلم به این ساده ای را چرا فلسفی می کنید؟! بازی روشنفکری ایرانی است؟! فیلم بیشتر از اینکه به هبوط خدا مربوط باشد به پیشرفت علم روباتیک و مهندسی مربوط است! متاسفم برای خانم نویسنده
-- رامین ، Feb 21, 2010 در ساعت 08:25 PMآه ببینم اصلا فیلم را دیده اید؟ این چه وضع مقاله نوشتن است؟
"آواتارها برعکس بسیاری از موجودات جادویی، با یکدیگر در ارتباط هستند. اگر یکی از اعضای آنها بمیرد، این فاجعه بر همهی آنها تأثیر میگذارد و آنان را تضعیف میکند."
این آواتارها نیستند که این خاصیت را دارند این ناوی ها هستند که چنین هستند. آواتار آن جسم روباتیکی است که انسان ها با مغزشان کنترل از راه دورش می کنند.
-- رامین ، Feb 21, 2010 در ساعت 08:25 PMاین سیاره در وسط جنگلهای گرمسیر مانند مناطق استوایی است (در این سیاره جنگل های گرمسیری مانند مناطق استوایی وجود دارد) ... آنان درختان را درآغوش میکشند و از انسانهای فضول بیزارند (کجای فیلم آواتارها درختان را در آغوش کشیده اند؟ شاید منظورتان این بوده است که درختان را می فهمند؟) ... و چند مورد دیگر بی دقتی در متن که ارزش نوشته را کاهش داده است.
-- فرید ، Feb 22, 2010 در ساعت 08:25 PMفيلم زيبايي است . فيلمي است كه نشان از پيروزي مظلوماني كه به زندگي مي انديشند بر متجاوزاني است كه به تصاحب ميانديشند . تصاحب بر رفتار و كردار مردم تحت عنوان ولايت مطلقه و حكم بر خونريزي مظلوماني چون ندا
-- Neda ، Feb 22, 2010 در ساعت 08:25 PMخسته نباشيد؛
-- لبخند ، Feb 22, 2010 در ساعت 08:25 PMتوصيفتان از فيلم زيبا، ولي نادرست بود، كه در اينجا تنها به دو مورداز آن اشاره مي كنم.
1) همانطور كه خودتان گفتيد آواتار تجسم ماديست، و انسانها توسط كلونينگ، آواتارهايي از مردم پاندورا، يعني ناويها ساخته اند،
2) جيك با جراحي آواتار نمي شود، اين يك تكنيك است كه امروزه نيز روي آن كار مي شود، او به خواب مي رود و در جسم ديگري، يعني همان آواتار خودش بيدار مي شود،
در آخر وظيفه يك رسانه متعهد خبررساني درست به مخاطبين است، بهتر است قبل از انتشار هر خبري، درست همانند آنچه در روزنامه ها انجام مي شود، محصول يا خبر يا نقد توسط دبير و سر دبير و بخش تخصصي مربوطه بازبيني شود.
با سپاس
اگر آثار رایدلی اسکات را دیده باشید متوجه می شوید که اسکات در ساختن فیلمهایی که ترویج صلح را می کنند متبهر تر است. در واقع عمق فیلمهایی که اسکات می سازد بیشتر است. در آوتار شاهد جنگ ویرانگری هستیم که می توانست شکل نگیرد. در صحنه ای که کلنل به جیک می گوید : چه احساسی داری از اینکه داری به نسل بشر خیانت می کنی. بیننده را بر سر دو راهی قرار می دهد. خود من به شخصه حاضر به کشتن انسانها و هم قطاران خودم نمی شدم گرچه با کشتن آوتارها هم مخالف بودم. در واقع جیک می توانست برای پیشگیری از وقوع جنگ تلاش بیشتری بکند و به قول نویسنده یک سوم پایانی فیلم با صلح تمام شود نه اینکه شاهد از بین رفتن قدرت مثال زدنی زمینی ها باشیم ( کریرها ، هلیکوپترها و انواع ردیاب ها. جالب اینکه تا 2100 لااقل بشر باید توانسته باشد از تکنولوژی پیشرفته تری از آنچه در فیلم به تصویر کشیده شده بهره گیرد ) باشیم. در واقع یک سوم پایانی به جنگی خشن بدل می شود زیرا کامرون باید به فکر گیشه هم باشد و فروش بالا را شاید مدیون همین صحنه هاست و شاید به همین دلیل است که کارگردانهایی نظیر اسکورسزی و اسکات و ... در گیشه و پارو کردن اسکارها در برابر کامرونها و پیتر جکسونها بسیار ضعیف عمل می کنند. واقعیت است که عموم هیجان می طلبند ولی خواص از فیلمهای معما گونه استقبال بیشتری می کنند.
-- امیر ، Feb 22, 2010 در ساعت 08:25 PMممنون. خیلی استفاده کردم.
-- بدون نام ، Feb 22, 2010 در ساعت 08:25 PMاگر ممکنه در مورد ارتباط فیلم آورتار با جنگ عراق و افغانستان( بعد از 2001) توضیح بیشتری بدین، چون من نمیتونم هیچ ارتباطی بین جنگ آزاد کردن یک کشور از دست جهل و ظلم و جنایت با داستان این فیلم پیدا کنم. شما وضیفه دارید به این سوال جواب بدین یا اینکه مطالب خلاف واقعیت رو از تو مطلب اصلی حذف کنید.
-- مرتضی ، Feb 22, 2010 در ساعت 08:25 PMنقد بسیار ناموفق و بدی بود مثل اینکه دوست ما فیلم را با دقت نگاه نکرده حتی معنی اسم فیلم را بدرستی درک نکرده دست به قلم برده متاسفم
-- اکبر ، Feb 22, 2010 در ساعت 08:25 PMمتاسفانه همانطور که دوستان دیگر اشاره کردند مشکلات بسیاری در این متن وجود دارد.با وجودی که با جنبه های فلسفی فیلم (از دید نویسنده) تا حدودی موافقم ولی این متن مشکلات بسیاری دارد:
1- هر چند که مفهوم آواتار اصالتا از فرهنگ هندی آمده است ولی در انگلیسی به مفهوم دیگری استفاده می شود:
In Hinduism, Avatar or Avatāra (Devanagari अवतार, Sanskrit for "descent" [viz., from heaven to earth]) refers to a deliberate descent of a deity from heaven to earth, and is mostly translated into English as "incarnation", but more accurately as "appearance" or "manifestation".[1]
بنا بر این اشاره به مفهوم هندی آن در اینجا غلط است. در این فیلم مفهوم آواتار در واقع یک جسم کلون شده است که توسط انسان کنترل می شود. (گرفته شده از همان مفهوم انگلیسی آواتار)
2- متاسفانه نویسنده مقاله به اشتباه نقش مردم بومی منطقه (ناوی ها) و آواتارها (ربات های انسان نما و قابل کنترل) را بجای هم آورده است.
"آواتارها برعکس بسیاری از موجودات جادویی، با یکدیگر در ارتباط هستند. اگر یکی از اعضای آنها بمیرد، این فاجعه بر همهی آنها تأثیر میگذارد و آنان را تضعیف میکند."
هرچند که خود این تعریف هم چندان (بر پایه فیلم) درست نیست.
3- جیک سالی، قهرمان فیلم، با انجام جراحی قادر به کنترل آواتار خود نمی شود. بلکه اینکار با تکنیک های خواندن فکر ( Mind Read ) توسط دستگاه های پیشرفته آینده و کنترل از راه دور ( Remote Control ) میسر می شود.
4- ناوی ها (بر اساس این فیلم) در یک پیوند زیستی با تمامی موجودات زنده سیاره هستند و بر خلاف نظر نویسنده مقاله درختان را در آغوش نمی کشند، بلکه می توانند نه فقط با درختان که با تمامی موجودات سیاره پیوند بر قرار سازند. این موضوع در طی فیلم بارها توسط گریس آگوستی گوشزد می شود.
-- با وجود مطالب ذکر شده اصولا تحلیل نویسنده بر پایه اطلاعات غلط صورت گرفته و بهتر است که نویسنده اقدام به تصحیح مطلب نماید.
با تشکر
-- رضا ، Feb 22, 2010 در ساعت 08:25 PM"در مورد ارتباط فیلم آورتار با جنگ عراق و افغانستان( بعد از 2001) توضیح بیشتری بدین، چون من نمیتونم هیچ ارتباطی بین جنگ آزاد کردن یک کشور از دست جهل و ظلم و جنایت با داستان این فیلم پیدا کنم. "
جنگ آزاد کردن یک کشور؟؟ واقعا ؟؟؟؟؟
-- mehrnush ، Feb 23, 2010 در ساعت 08:25 PMشما باور کردید که امریکا با صرف بیلیون ها دلار هزینه و هزاران کشته اون هم با بهانه های واهی سلاح کشتار جمعی که بعدن هم معلوم شد ساختگی بودن به عراق حمله کرد ، صرفا بخاطر عشق به آزادی و دموکراسی برای مردم عراق ؟
خوب چرا این کار رو برای باقی ملتهای بدون نفت نکرد ؟
فکر هم چیز خوبیه .
با درود. در بهترین حالت، نویسندۀ نقد، این فیلم را ندیده است و نظر داده است. در بدترین حالت نویسندۀ نقد، دیدگاه چند و یا چندین نفر را که خیلی ضد امپریالیست!!هستند را جمع آوری کرده و به رشتۀ تحریر در آورده است. برای نخستین بار است که شنیده می شود، جیمز کامرون، دوست صمیمی جرج بوش پدر و پسر و رفیق گرمابه و جلسات پنهان و مخفی آنها، ضد جنگ شده است. جیمزکامرون ایدۀ جنگ ستارگان را بیش از خود تئریسین های اصلی آن در مغز بینندگان فرو کرد
-- فریبا ، Feb 24, 2010 در ساعت 08:25 PMآخه این چیه؟ جون مادرت تو خودت دیدی فیلم رو.من حاضرم شاهرگم رو بزنم که فیلم رو ندیدی.چرا شما ها انقدر در پیتین...
-- یاوش ، Mar 24, 2010 در ساعت 08:25 PM