رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > کمدی کلیشهای با قاعده | ||
کمدی کلیشهای با قاعدهآرش پارسافیلمنامه: سروش صحت، «براساس طرحی از رضا کیانیان»، کارگردان: حمیدرضا صلاحمند، تهیهکننده: علی سرتیپی، مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی، طراح چهرهپردازی: مهرداد میرکیانی، طراح صحنه و لباس: فرهاد ویلکیجی، صدابردارهمزمان: آرش برومند ، مدیرتولید: یوسف صمدزاده، مدیر برنامهریزی: محمد آهنگرانی، عکاس: محمد فوقانی، سرمایهگذاران: محمدرضا تختکشیان، علی سرتیپی و روحالله بهمنی. بازیگران: رضا کیانیان، «اسد»، رضا عطاران، «رضا»، مریلا زارعی، «افسانه»، رضا داوودنژاد، «جواد»، پوراندخت مهیمن، «مهین»، ژاله صامتی، «مریم»، بیتا سحرخیز، «دختراسد»، و ملکه رنجبر. خلاصه داستان: دو دوست کلاهبردار به نامهای رضا و اسد در یک کلاهبرداری حرفهای مقابل هم قرار میگیرند و ناگهان دختری به نام افسانه از راه میرسد و باعث برهم خوردن نقشههای آنان میشود. رضا به زندان میرود و اسد برای بدست آوردن ثروت افسانه نقشه میکشد، اما... سینماهای نمایش دهنده: بهمن ۲ – آزادی – ایران – مرکزی – استقلال – فلسطین و... با آغاز دهه ۸۰ در سینمای ایران، موج جدیدی از فیلمسازان جوان وارد سینمای ایران شدند که برخی از آنهاموفق شدند جذب سینمای اصلی و بدنهی سینمای ایران شوند. افرادی مانند: مازیارمیری، رضا میرکریمی و... از این دستهاند. اما در میان این افراد، کارگردانانی هم وجود داشتند که با ساختن فیلم اولشان چندان در گیشه موفق ظاهرنشدند. حمید رضا صلاحمند، یکی ازهمین افراد است. او اولین تجربهی بلند سینمایی خود «زمانه»، را با بازی محمدرضا گلزاربه جلوی دوربین برد، اما فیلم در گیشه به توفیق چندانی دست پیدا نکرد. صلاحمند از جمله کارگردانان جوانی است که سابقهی دستیاری کارگردانان بزرگی مانند: بهرام بیضایی، محسن مخملباف، بهمن فرمان آرا و مسعود جعفری جوزانی را در کارنامه کاری خود دارد.
صلاحمند در دومین تجربهی سینمایی خود به سراغ مضمونی کاملا متفاوت با اثر قبلیاش رفته است. «نیش زنبور»، کمدی موقعیتی است که از تقابل و رویارویی سه شخصیت اصلی آن شکل میگیرد. نویسنده در طراحی ساختمان داستانش ترکیب چندان پیچیدهای برای مخاطب عرضه نمیکند. او داستانش را براساس کاراکترها و آدمهایی طراحی میکند که برای مخاطب چندان ناآشنا نیستند. «اسد و رضا»، که دو دوست قدیمی هستند با همکاری یکدیگربه سراغ پیرزنان متمولی در شهر میروند که از آنها اخاذی کنند. در یکی از این موقعیتها، نقشهی آنها درست اجرا نمیشود و با ورود مأموران، رضا به زندان میافتد. اسد که برای فرار از مأموران به سالن جشن همایش خیرین رفته با «افسانه»، یکی از خیرین مدرسهساز آشنا میشود. این اتفاق در فیلمنامه، نقطه شروعی است برای شکلگیری موقعیتی که تمامی اتفاقات بعدی اثر بر حول آن میگردد. اسد که با مشاهده مال و اموال افسانه قصد فریب و اخاذی از او را دارد؛ تمام تلاش خود را برای جلب اعتماد افسانه بکارمیگیرد. «مهین»، پیرزنی که عاشق «اسد» شده است به زندان میرود و با گذاشتن وثیقه «رضا» را آزاد میکند تا از طریق او «اسد» را پیدا کند. رضا که از پیدا کردن اسد ناامید شده و با همسرش، «مریم» هم دچاراختلاف شده، به سراغ مغازه سمساری پدرش میرود تا از آن طریق پولی به دست بیاورد.
نویسنده از طریق گسترش فضای داستانی سه شخصیت اصلیاش یعنی؛ «رضا، اسد، و افسانه» جهان داستانی خود را به پیش میبرد. در واقع نویسنده فصلهایی از داستان را به زندگی شخصی این سه شخصیت اختصاص داده است. رضا که نماینده مردمان طبقهی پائین جامعه است با مشکلات بیشماری در خانه مواجه است؛ همسر او به دلیل عدم مسئولیت رضا به مسافرکشی روی آورده است. اسد که از لحاظ ظاهری، آدم موجه و معقولی به نظر میرسد در خانه با دخترش دچارمشکل میشود. افسانه هم که پس از فوت شوهرش تنها شده، قصد فروش مال و اموال خود و رفتن از ایران را دارد. نویسنده و کارگردان بخش زیادی از اتفاقات و لحظهها را در این سه فضا طراحی میکنند. به عنوان مثال: نویسنده برای آنکه رضا بتواند اسد را پیدا کند، از یک اتفاق تصادفی سود میجوید، رضا که برای دیدن وسایل فروشی افسانه به خانه مجلل او رفته، با اسد در آنجا برخورد میکند. در واقع نویسنده برای طراحی چنین موقعیتی در خانه افسانه، از پیش نشانههای مناسبی را در جهان داستانی گنجانده است. نویسنده با هوشمندی تمام نشانهها و قطعهها را به درستی در کنارهم میچیند تا مخاطب با دو شخصیت اصلیاش، «رضا و اسد» همراه شود تا آنها به هدفشان، «اخاذی ازافسانه» برسند. اما نویسنده درفصل انتهایی اثر، پیشفرضهای مخاطب را برهم میزند. افسانه که خود کلاهبردار بوده، پولهای تهیه شده توسط اسد و رضا را گرفته و از شهر خارج شده است. ورود این اتفاق هم در داستان بدون منطق و نشانه نیست. نویسنده با ظرافت خاصی نشانههای کوچکی از فریبکار بودن شخصیت افسانه در فیلمنامه گنجانده است که مخاطب توجه چندانی به آن نمیکند. نمونهی بارز آن: سکانسی است که رضا برای جلب اعتماد افسانه، ادعا میکند که با برادر فوت شدهاش سالها دوست بوده، اما افسانه در این سکانس در تشخیص عکس شوهرش و برادرش دچار اشتباه میشود.
در بخش کارگردانی هم صلاحمند کاملا از قاعدهای پیروی میکند که چندان عنصر خلاقیت و ریسک در آن به چشم نمیخورد. او در مقام کارگردان در قاببندی پلانهایش و ریتم تدوین اتفاقات به یکدیگر، ازقاعده کمدیهای کلیشهای سود میجوید که امروزه در سینمای ایران به وفور یافت میشود. اما صلاحمند در استفاده از این قواعد هوشمندی به خرج میدهد. او با استفاده از این عناصر به هیچوجه قصد خنداندن مخاطب را ندارد؛ بلکه مخاطب را در مقابل موقعیتهای داستانی اثرش رها میکند تا باعث بوجود آمدن عکسالعمل طبیعی مخاطب به اتفاقات داستان شود. این استفاده درست از ابزارباعث میشود تا مخاطب اثر را پس نزند و تا به انتها داستان را دنبال کند. صلاحمند درانتخاب بازیگران هم موفق عمل کرده است، عطاران دیگر در سینمای کمدی ایران به عنصری تأثیرگذاربدل گشته است. یکی ازمهمترین ویژگی عطاران در ایفای نقش، بکارگیری عنصر بداهه ازسوی او است. عطاران با اضافه کردن تیکها وخردهرفتارهایی که مختص خودش است، لحظات جذابی را برای کاراکتر رقم میزند که بیشتر آنها در فیلمنامه هم موجود نیست. کیانیان هم در نقش اسد بازی جذابی از خود به نمایش میگذارد. کیانیان از معدود بازیگرانی در سینمای ایران است که اسلوب و شیوه خاص خود را در بازیگری دارد. او بیش از آنکه به طراحی حرکات قراردادی بپردازد؛ به ساختن درونیات نقش میپردازد. کیانیان بخش اعظمی از شخصیت اسد را در میمیکاش طراحی کرده و در بیشترفصلهای اثر از حرکتهای اضافی و اغراقآمیزاستفاده نمیکند. زارعی هم در نقش افسانه دست به انتخابهای خلاقانه ایی میزند. او همزمان دو بازی را به پیش میبرد؛ یکی نقش افسانه متمول و دیگری نقش دختری کلاهبردار که در پشت افسانه پنهان شده است. زارعی درهدایت این دو وجه موفق عمل میکند و نشانهی بارز آنهم، باورپذیری نقش افسانه از سوی مخاطب است. با توجه به استقبالی که از «نیش زنبور» در سینماها شده است، صلاحمند میتواند به تثبیت موقعیت خود در سینمای بدنهی ایران خوشبین باشد. |