رادیو زمانه > خارج از سیاست > بازار فيلم > «نمایش فیلمهای خارجی آسیبی برای سینمای ما بود» | ||
«نمایش فیلمهای خارجی آسیبی برای سینمای ما بود»ایرج ادیبزادهadibzadeh@radiozamaneh.comنزدیک به ۱۰ یا ۱۲ سال پیش بود که تعدادی فیلمهای تولید شده در جمهوری اسلامی، ابتدا در فرانسه و چند کشور اروپایی به نمایش درآمد و سپس در امریکا عرضه شد. تماشاگران غربی و منتقدین سینمایی از این فیلمها استقبال فراوانی کردند. حتی برخی منتقدین سینما فیلمسازان ایرانی را در مقام بزرگترین کارگردانهای جهان شناختند. تا آنجا که مجلهی اکونومیست نوشت: «سینمای قرن بیست و یکم، سینمای کشورهایی مانند ایران خواهد بود».
در همان زمان، زنده یاد فرخ غفاری، سینماگر مشهور ایرانی نوشت: این منتقدین سینمایی که چند فیلم ۱۰−۱۲ سال اخیر را اینگونه ستایش کردهاند، آن را معجزهای زاییده از زیر بُته دانسته و به نوعی به تغییر رژیم در ایران نسبت دادهاند. در حالی که سینمای امروز ایران، پایههایش در سال ۱۹۶۴ میلادی تا ۱۹۷۹ ریخته شده که علاوه بر کامیابی در فستیوالهای مختلف، علاقه به سینما رفتن و ایجاد سالنهای سینما در شهرهای بزرگ و کوچک ایران را باعث شدهاند. نگاه به سینمای دیروز و امروز در ایران، موضوعی بود که علی عباسی، سینماگر، منتقد فیلم، سردبیر مجلهی ستارهی سینما و تهیهکنندهی تعدادی از فیلمهای معتبر و شاخص سینمای ایران پیش از انقلاب، در نشست ماهانهی انجمن توسعه و تجدد در پاریس، با حضور گروهی از ایرانیان مطرح کرد. علی عباسی پیش از انقلاب، به گفتهی خودش ۲۳ یا ۲۴ فیلم سینمایی ساخته است. در میان این فیلمها که علی عباسی تهیه کنندهی آنها بوده است، فیلمهایی با موفقیت تجاری و نیز فیلمهایی متفاوت از آنچه آن زمان «فیلم فارسی» نامیده میشد، دیده میشوند. از جمله: پنجره ساختهی جلال مقدم؛ حسن کچل، نخستین فیلم موزیکال ایرانی و ساختهی علی حاتمی؛ رضا موتوری از مسعود کیمیایی؛ تنگسیر و تنگنا از امیر نادری و سوتهدلان از علی حاتمی. به باور علی عباسی، پیش از انقلاب در میان ۵۰ تا ۷۵ فیلمی که هر ساله در ایران بر روی پرده میآمد، حضور سه نوع فیلم مشخص بود: در آن زمان در ایران سه نوع فیلم ساخته میشد؛ نوع اول فیلمهایی بود به اسم «فیلم فارسی» و به آن «فیلم مبتذل» میگفتند که به عقیده من هیچکدام در مورد آن صادق نبود. بلکه فیلمهای امیدبخش و فرحانگیزی بودند که گاهی جنبههای ابتذال و تهوعآوری هم در آن دیده میشد. من این نوع فیلم را اصلاً نساختم. ولی این فیلمها باعث سرگرمی مردم بود و در آنها روحیه و امید ایجاد میکرد. بهخصوص بعد از فیلم گنج قارون نیز موجب رونق داشتن تریبون و سینما در ایران شد. این فیلم باعث شد فیلمهایی در این ردیف، بیشتر ساخته شود و اقبال و نظر مردم را متوجه سینما کند. ما تا آن زمان در اکثر شهرهای کشورمان سینما نداشتیم (هنوز هم گاهی نداریم) و وجود این پایگاه باعث استمرار سینما، تقویت اقتصادی سینما و گرایش مردم به سینما شد. این خدمت را این نوع فیلم به سینما کرد. به گفتهی این تهیه کنندهی مطرح سینمای آن زمان ایران، حمایتی که پس از انقلاب از سینما میشود، پیش از این وجود نداشت: ۲۳ تا ۲۴ فیلمی که من ساختم، تلاشی برای ساختن فیلمهایی در کلاس بهتر ولی همراه با جاذبهای برای تودهی مردم و کشاندن آنها به سینما بود. چون تکیهی فیلم از نظر اقتصادی، صرفاً به گیشهی فیلم و همان بلیطهای دو یا سه تومانی مردم بود. هیچنوع امکان دیگر بانکی، اعتباری یا روزنی مانند تلویزیون و دیویدی که امروز بار اقتصادی زیادی از فیلم بر دوش آنها است، وجود نداشت. سینمای ایران پیش از انقلاب، رقیب بزرگی داشت که به گفتهی علی عباسی، یک آسیب جدی بود. این رقیب، نمایش فیلمهای خارجی به طور گسترده در ایران بود: تمام شرکتهای خارجی فیلمسازی از جمله مترو گولدوین مایر، فوکس، یونیورسال و غیره همه در ایران نمایندگی داشتند و به مجرد این که فیلمهای هرکدام از این کمپانیها در امریکا بر روی پرده میآمد، در مدتی کمتر از یک هفته به زبان فارسی دوبله و در ایران نیز اکران میشد. آن روزها در ارتباط با سینمای خارج ما خیلی به روز بودیم و این برای علاقهمندان به سینمای بینالمللی خیلی خوب بود. اما برای سینمای ایران یک آسیب بود. چرا که میدان رقابتش خیلی تنگ میشد.
با نزدیک شدن به روزهای انقلاب بهمن ۵۷ در ایران، سینماها نخستین مکانهایی بودند که به تعطیلی کشانده شدند و یا آتش زده شدند: از چند سال پیش از انقلاب، سینمای ایران از نظر اقتصادی تقریباً ورشکسته بود. به همان دلایلی که اشاره کردم. شاید اولین جایی که به تعطیل کشیده شد، سینماها بودند. آن هم پیش از انقلاب. گویی که پس از انقلاب نیز قربانی آتش گرفتن بود. پس از انقلاب تا چند سال رکود حاکم بود و فیلمهای ناشیانهای ساخته میشد. تا این که در سال ۶۳ دولت قدم پیش گذاشت، بنیاد فارابی را درست کرد. کمکهای دولتی، وامها و مشارکت در تهیه فیلمها باعث شد که گروه قدیمیها با تعدادی از جوانهای باهوش و علاقهمند به سینما، همراه شوند و سینما رونقی نسبی بگیرد. در سالهای نخست انقلاب، سینما با رکود جدی روبرو شده بود. فیلمها در آغاز داستانهای مذهبی یا جنگی داشتند و برخی فیلمها توسط افراد ناوارد و به طور ناشیانه ساخته میشدند: در آن زمان، خیلی محدود فیلم ساخته میشد. ولی همان محدود هم همین بُنمایه را داشت. چون کسانی که فیلم میساختند، با الفبای سینما آشنا نبودند، گاهی جنبههای بسیار ابتدایی در آنها دیده میشد. از جمله فیلمی به نام «سرباز اسلام» ساخته شد؛ این فیلم آنقدر ناشیانه بود که وقتی میخواست بگوید مبارزات مردم ایران از سال ۱۳۴۲ به مبارزات زیر زمینی کشیده شد، نشان میداد تعدادی جوان دارند به زیرزمین میروند. یعنی تلقیاش از مبارزات زیرزمینی، اینگونه بود. به هرحال، فیلمهای جنگی نیز به علت هشت سال جنگ مقبول بود و سوژهای بود که مردم به آن گرایش داشتند. به خصوص شجاعتی که خلبانهای ما در جنگ داشتند، باعث شد چندین فیلم در این ژانر ساخته شود. الان هم فیلمهای جنگی و همچنین فیلمهای پلیسی در سینمای ایران حضور دارد. سابق این فیلمها در سینمای ایران نبودند. یکی دو تا فیلم خاچیکیان، آن هم با الهام از فیلمهای غربی، میساخت. اما امروز گسترده شدن مسائل حادثهای در سطح جامعه، باعث شده فیلمهای پلیسی نیز در سینمای امروز ایران یک ژانر باشد. تفاوت عمدهی سینمای دیروز و امروز ایران را خیلیها در سانسور شدید پس از انقلاب، کم رنگ شدن حضور زنان و تکیه بر فیلمهای کودکان دانستهاند. علی عباسی نگاه دیگری دارد: تفاوت عمده در فیلمهای تجارتی، فقط نجیبانهتر شدن و باحجاب شدن آنها است. وگرنه قصهها همان قصهها است. این فیلمها را میتوان به چند دوره تقسیم کرد؛ دوران فیلمهای خانوادگی، بعد فیلمهای کمدی، یک دوره هم مخلوطی از فیلمهای کمدی و خانوادگی باب شده بود. الان هم اتفاقا فیلمهای کمدی زمینهی زیادی دارد. ولی حکومتهایی که از طرف دولت به شدت نسبت به سینما جاری است که سابقاً اصلاً نبود، بهخصوص همکاریای که شرکتهای خارجی با جوانان صاحبنام میکنند، باعث شده که فیلمها به خارج از ایران بیایند و در فستیوالها بدرخشند که خود قصهی دیگری دارد. متأسفانه در یک دورهای به علت کپی شدن و تکثیر فیلمها با سوژههای تکراری، این مسأله متوقف شد. اما حالا خوشبختانه میبینیم که دوباره در جشنوارهها گرایشی به سینمای ایران پیدا شده است. علی عباسی، پس از آنکه بعد از انقلاب مشکلاتی برای فیلم «جعفر خان از فرنگ برگشته» که تهیه کنندهاش بود، پیش آمد، برای همیشه سینمای ایران را ترک کرد و به پاریس آمد. او چشمانداز سینمای امروز ایران را امیدوار کننده توصیف میکند: من خیلی امیدوارم؛ امیدم هم بیشتر به جهت جوانهایمان و به علت خیل علاقهمندان به سینما است و میدانم که این استمرار خواهد داشت. مستند سازی در ایران، اگر روزی در ۱۰ نفر خلاصه میشد، امروز هزاران جوان علاقهمند به این زمینه میبینیم. کما این که در رشتههای دیگر مانند خطاطی، موسیقی، نقاشی و غیره هم همینطور است. فعالیت این سیل جوانان هوشمند، بالاخره روزی نتیجهی مطلوبی خواهد داشت. |