رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > روایت مسخ در زندگی دیگران | ||
روایت مسخ در زندگی دیگرانحسین نوشآذر«زندگی دیگران» محصول سینمای ِ آلمان آمیختِهایست از یک درام ِ سیاسی – جنایی، یک مستند ِ اجتماعی و یک تراژدی عشقی. کارگردان در این فیلم استبداد حاکم بر جمهوری دموکراتیک آلمان را برملا میکند و نشان میدهد که چگونه وزارت اطلاعات با جاسوسی و دخالت در امور روزانهی مردم و ورود به حریم شخصی افراد، مردم را به سرسپردگی وامیداشت و چگونه مردم در زندگی روزانهشان ناگزیر بودند میان حقیقت و دروغ، آزادی و استبداد یکی را برگزینند.
یک رویداد تاریخی این حقیقت دارد که سینمای آلمان در جهان ممتاز نیست. با این حال، در سه سال گذشته به ترتیب فیلمهای «روزهای آخر زندگی سوفیا شل» به کارگردانی مارو روتموند و «داستان شتر گریان» به کارگردانی بایام باسورن داوا و لوئیجی فالورینی و«سقوط» به کارگردانی اولیور هیرش بیگل، هر یک نامزد دریافت جایزهی اسکار در قلمرو بهترین فیلم خارجی بودند. از میان بهترین فیلمهای آلمانی در ده سال گذشته، فقط «هیجکجای آفریقا» ساختهی کارولینا لینک این اقبال را داشت که جایزهی اسکار ۲۰۰۲ را از آن ِ خود کند. بنابراین «زندگی دیگران» رویدادی در تاریخ سینمای ده سال گذشتهی آلمان است، چندان که توقع همگان از کارگردان جوان این فیلم را به طور تحملناپذیری افزایش میدهد.
آیا چنانکه گروهی از منتقدان آلمانی ادعا میکنند «زندگی دیگران» فیلم چندان برجستهای نیست و فقط به دلایل سیاسی و وحشت سینماگران آمریکایی از محدود شدن آزادیهای فردی در آمریکا جایزهی اسکار را از آن ِ خود کرد، یا این که حق با گروهی دیگر از منتقدان است که ادعا میکنند یک کارگردان نابغه و خوشآتیه به سینمای جهان وارد شده است؟ روایت ِ مسخ
داستان ِ فیلم، داستان مسخ یک کارآگاه به موضوع مورد تجسس است. داستان شکار و شکارچیست که در ادبیات جهان و در داستاننویسی فارسی پیشینهای دراز دارد. وقتی درایمن مقالهای دربارهی خودکشی در کشورهای سوسیالیستی مینویسد و این مقاله را خبرنگاری با خود به آلمان غربی میبرد و آن را در هفتهنامهی اشپیگل منتشر میکند، ویسلر که حالا دیگر اشعار برشت را میخواند، در گزارشهای روزانهاش دست میبرد و بدون آن که نویسنده آگاه باشد، با او همدست میشود. ویسلر در فرآیند مسخ به آزادی رأی میدهد، در حالی که همسر نویسنده هر چند که از همخوابی با وزیر فرهنگ سرباز میزند، اما سرانجام در بازجوییها شوهرش را لو میدهد و سرانجام او که نمیتواند این خیانت را برتابد، خودکشی را به سرسپردگی ترجیح میدهد. زیبایی و پیچیدگی داستان در واقع به دلیل نقاط عطفیست که در داستان ِ فیلم پیش میآید: هنرمندی به نفع هنرش تن به جاسوسی و خیانت به همسرش میدهد، در حالی که یک مأمور اطلاعاتی که در سختگیری به مجرمان سیاسی شهرت دارد، به نفع آزادی هنرمند در گزارشها دست میبرد.
روایت ِ داستانی و روایت سینمایی به نظر من از مهمترین دلایل کامیابی «زندگی دیگران» همین روایت داستانی ِ فیلم است. پیش از این در سهگانهی «ملوی»، «مالونه میمیرد» و «نامناپذیر» نوشتهیِ ساموئل بکت و در اغلب ِ داستانهای کوتاه ِ بورخس مضمون مسخ به دیگری و تبدیل شکارچی به شکار آمده است. برای مثال در تریلوژی بکت، «ملوی» یک مأمور اطلاعاتیست که در جنوب فرانسه در پی شخصی خیابانگرد است به نام «مالونه». «ملوی» سرانجام به «مالونه» تبدیل میشود که در آخرین بخش از این سهگانه کل هویت خود را از دست بدهد و به موجودی که نه «ملوی» است و نه «مالونه» و یک موجودِ «نامناپذیر» است فروبکاهد. (در داستاننویسی معاصر «مردی با کراوات ِ سرخ» هوشنگ گلشیری دقیقاً ِبه موضوع مسخ یا هویتباختگی مأمور اطلاعاتی به موضوع تجسس که نویسندهایست با کراوات سرخ میپردازد. در این داستان هم مأمور اطلاعاتی شریک زندگی روزانهی یک نویسنده میشود، چندان که در یک هویتباختگی محض تلاش میکند مثل نویسنده سخن بگوید، لباس بپوشد و با دیگران آمد و شد داشته باشد). هنر ِ کارگردان جوان آلمانی، فلوریان هنکل فن دونرسمارک در این است که روایت داستانی ِ مسخ دو شخصیت به یکدیگر را در متن یکی از مهمترین دورههای تاریخ معاصر آلمان به یک روایت ِ سینمایی تبدیل میکند. گفتمان قومی و گفتمان جهانی از سوی دیگر در جهان به دلیل مبارزه با تروریسم، این واهمه وجود دارد که آزادیهای فردی در نظامهای دموکراسی لیبرال هر دم محدودتر شوند. ترس از محدود شدن آزادیهای فردی و مبارزه با تروریسم، یک گفتمان جهانیست که برای همه جالب است. «زندگی دیگران» به هر دو این گفتمانها در دو سطح قومی و جهانی پاسخ میدهد. از یک سو «زندگی دیگران» برای آلمانیها حکم ِ بازنگری در گذشته و تاریخ را دارد، و از سوی دیگر در سطح جهانی فجایع انسانی را که در یک نظام توتالیتر میتواند اتفاق بیفتد یادآوری میکند. قهرمانان فیلم در کانون وفاداری و خیانت، سرسپردگی و خودیابی، توانایی و ناتوانایی زندگی میکنند. این موضوعات همگی از ترسها و مشکلات انسان معاصر اند. علاوه بر این دیالوگهای دقیق و صحنهآراییهای بسیار واقعگرایانه، فضایی واقعی ایجاد میکند و به فیلم اصالت میدهد. راز ِ کامیابی فیلم در این است که به دلیل جزئینگری و واقعگرایی کارگردان و تسلط او بر فن، بیننده شریک زندگی شخصیتهای فیلم میشود و به جای داوری دربارهی آنان، ترسها، درماندگیها و هویتباختگی شخصیتهای فیلم را درک میکند. فلوریان هنکل فن دونرسمارک در «زندگی دیگران» هم در آلمان و هم در جاهای دیگر جهان کامیاب است. جایزهی اسکار برازندهی اوست و هر چند چیزی به ارزش فیلماش نمیافزاید، اما راه را برای ساختن فیلمهای دیگر هموارتر میکند. ------------------------------------ |
نظرهای خوانندگان
Ey kash nevisandeh gerami beh jaye radif kardane in hameh esm va onvan, kami ham az sahne haye film minevesht!
-- Give ، Mar 11, 2007 در ساعت 07:27 PMبا تشكر از شما واينكه آيا درباره سوفيا شل فقط يك فيلم ساخته اند؟
-- محسن ، Jul 12, 2007 در ساعت 07:27 PMبا تشكر از شما واينكه آيا درباره سوفيا شل فقط يك فيلم ساخته اند؟و اين فيلم را از كجا ميشود تهيه كردچون خيلي دنبال اين فيلم گشته ام و پيدايش نكرده ام
-- محسن ، Jul 12, 2007 در ساعت 07:27 PMkhili khili khob bod,,,lotfan ye sari etelaat dar bare tarikhche sinamaye alman be man bedid{ya chan ta sait moarefi konid ya ketab}montazere javabeton hastam,,mer30
-- ramtin ، Jul 16, 2007 در ساعت 07:27 PMاين فيلم رو مدتها پيش براي اولين بار ديدم و جزء قيلمهايي است كه دوست دارم حداقل سالي يكبار دوباره تماشايش كنم. به نظرم فيلم فوقالعادهاي است.
-- آذين ، Dec 8, 2008 در ساعت 07:27 PM