تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

عشق در برف هاي كليمانجارو

نسیم نجفی

هری استریت و هلن در آفریقا هستند، پای کوه کیلیمانجارو. در یک حادثه شکار پای هری عفونت کرده و آن‌ها منتظر رسیدن کمک هستند، هری شبانه‌روز بر تختی خوابیده و از زنده ماندن ناامید است. هری که نویسنده‌ای موفق است برای همسرش هلن درباره از دست دادن عشقی می‌گوید که امروز مسبب هذیان‌گویی اوست. احساس گناه او در از دست دادن آن عشق، باعث می‌شود هری موفقیت‌هایش در نوشتن را واقعی نداند.

افسانه ساختن از عشقی که از دست رفته. دل ندادن به حال، متصل ماندن به گذشته و ناتوان در رها شدن از آن. حس شکست در دو عشق؛ عشق به سینتیا و عشق به نوشتن. حس شکست همراه با احساس گناه، گناه کوتاهی هری در حفظ سینتیا و فدا کردن او در راه عشقِ نوشتن. و در ادامه این‌ها؛ احساسِ نداشتن بهانه‌ای برای ادامه زندگی، ماندن در گذشته و مبتلا شدن به کوری، نابینا شدن و ندیدن عشق هلن و غرق ماندن در آرزوی عشق افسانه شده سینتیا. دلبستگی به هیچ چیز و حس معلق بودن در یک خلأ بی‌پایان. هری به دنبال چیزی می‌گردد که حس می‌کند ندارد؛ چیزی که ارزش دلبستن داشته باشد و به آن اعتقاد داشتن و به‌خاطر آن زندگی کردن را. در گذشته هری، عشقی قادر به بیرون راندن عشقی دیگر شده، و این امکان ندارد مگر اینکه یکی فدای دیگری شده باشد؛ چنانکه هری سینتیا را فدای نوشتن کرده است. و حالا موفقیت او در نویسندگی‌اش جز طعمی تلخ، چیزی برایش ندارد.


پاستر فیلم برف های کیلیمانجارو

ما عشقی را که هلن به هری دارد می‌بینیم، اما هری نمی‌بینید. چون در گذشته مانده و همان چیزی را آرمانی می‌داند که از دستش داده. گذشته همان زخمی ست که در کوهستان کلیمانجارو در پای هری ایجاد شده، هلن او را یاری می‌کند تا از آن خلاص شود، از زخم خاطره سینتیا. وقتی از زخم خلاص می‌شود، کرکس‌ها و شغال‌هایی که به جان روحش افتاده بودند و همچون خوره‌ای آن را تهدید می کردند می‌روند پی کارشان.

دو اتفاق ناخودآگاه در حال رخ دادن است؛ هلن در جدال است، در جدالی ناخودآگاه با خاطره سینتیا در ذهن هری. و هری در عین ناامیدی و ناخودآگاهی، یک سیر شخصیتی صعودی را طی می‌کند، یک جور بیداری تدریجی. هلن موفق می‌شود آرمان‌گرایی هری را به واقع‌بینی تبدیل کند. نشانه‌های عشق هلن آرام آرام او را به خود می‌آورد و به زمان حال برمی‌گرداند... برف‌های کیلیمانجارو گرچه یک عاشقانه شاد و از نوع کمدی کلاسیک هالیوودی نیست، اما فلاش‌بک‌هایی که لا‌به‌لای زمان حال می‌بینیم، هم در نشان دادن تفاوت دیروز هری با امروزش نقش دارد و هم شیرینی اش از طعم تلخ زمان حال هری کم می‌کند. فیلم بر اساس رمان همینگوی ساخته شده و شخصیت‌های بدیع و دغدغه‌های ظریف اما جدی‌شان را مدیون اوست. برف‌های کلیمانجارو یک فیلم عاشقانه است، چون در آن عشق موفق می‌شود خود را به یاد هری بیاورد.

نظرهای خوانندگان

این فیلم عالیه.در بدر دارم دنبالاش میگردم.هرجای ایران هستید حاضرم بیام بگیرمش.

-- نیما هروی ، Sep 9, 2008 در ساعت 10:19 AM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)