تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

بهمن قبادی: من به مرزها اعتراض دارم

کاوه مدیری، بهنام تائبی

بهمن قبادی، کارگردان فیلم «نیوه مانگ» است. «نیوه مانگ» واژه‌ای‌ است کردی به معنای «نیمه‌ ماه». این فیلم دیروز در جشنواره فیلم روتردام به نمایش در آمد. استقبال سینماگران هلندی باعث شد تا اجازه نمایش «نیمه ماه» در سینماهای این کشور از آقای قبادی خریداری و تا دو هفته دیگر نمایش آن در سینماهای هلند آغاز شود.

بهمن قبادی می‌گوید به خاطر علاقه به کردستان و ساخت فیلم در این‌باره به جدایی‌طلبی متهم شده است. گلایه‌های زیادی دارد: «برای این که تودهنی باشد به آن آدمهایی که به من انگ جدایی‌طلبی زده‌اند این بار در تهران فیلم می‌سازم. من خانه و دفترم تهران است. در کردستان به این دلیل فیلم می‌سازم که هر دوسال یک اتفاق فرهنگی آنجا می‌افتد. دوربین‌ام را آنجا می‌گذارم آنجا، بیست‌ جوان دیگر با من کار می‌کنند. در آن سرزمین کوچک کم‌کم سینمای نوپایی شکل می‌گیرد. صبر می‌کنم تا ۱۰، ۱۵ یا ۲۰ سال دیگر چند بهمن قبادی دیگر به دنیا آیند و مشکلات آن‌جا را مطرح کنند.»



گفت‌وگوی کامل را اینجا بشنوید یا خلاصه آن را بخوانید:

آخرین باری که اینجا بودید دو سال پیش بود با فیلم «لاک‌‌پشت‌ها پرواز می‌کنند» که در جشنواره‌ی رتردام جایزه‌ی تماشاچی‌ها را برد. دوسال پر تحولی داشتید، اتفاقات زیادی افتاده در این دوسال.
خیلی. یعنی هر روز، هم برای زندگی خودم و هم برای سرزمین‌ام. هرروز آن منطقه و خودم دستخوش تحولات می‌شویم.

پروژه‌های کوچک هم بودند ...
دو مستند ساختم، برای دو شبکه تلویزیونی‌ در عراق و بغداد و... پیش از آن «نیوه مانگ» را ساختم که الان اینجاست. همزمان هم روی چهارـ پنج سناریو به‌شکل موازی کار می‌کنم که همیشه یکی دو سناریو آماده داشته باشم. این سناریوها درارمنستان عراق، ترکیه، ایران و برزیل است. به طور مداوم با این فیلم‌نامه‌ها ور می‌روم تا هروقت احساس کنم به کدام یک نزدیک‌ام و احساس خوبی دارم. آن را می‌سازم.

در واقع ‌چهار، پنج‌تا کار آماده دارید که انتخاب می‌کنید؟
بله. الان کار بعدی‌ام در تهران است که در شرف پیش‌روی هست. اولین فیلم شهری‌ من هست.

آقای قبادی روند فیلمسازی‌تان را در سالهای گذشته چگونه می‌بینید؟ سینمای شما با فیلم «زمانی برای مستی اسبها» به دنیا معرفی شد. «آوازهای سرزمین مادری‌ام» را ساختید، «لاک‌پشت‌ها پرواز می‌کنند» که دوسال پیش اینجا اکران شد و جوایز متعددی برد و الان «نیوه مانگ». روند کارتان را از نظر سینمایی و از نظر اهداف فیلم چگونه می‌بینید؟
ببین، راه راه سختی‌ست و هیچ وقت در این حرفه، این هنر و این شغل لذت نبردم و نمی‌برم. یعنی همیشه درگیر مصائب و رنج‌ام، رنج نوشتن، رنج تولید فیلم در ایران، رنج پیداکردن سرمایه، رنج به اتمام رساندن. مثل مادری می‌مانی که داری وضع حمل می‌کنی، داری یک بچه به‌دنیا می‌آوری. رنجی که در آن دوره هست، برای من فیلمساز هم بیشتر از آن دردی‌ست که آن مادر می‌کشد. همه‌چیز توام با درد است. ما در خاورمیانه‌ی لعنتی مثل غرب نیستیم که در آرامش از کارمان لذت ببریم. اینها لذت می‌برند، برای ما اما لذتبخش نیست.

کاملا درست است. ولی بخشی از سوال من در مورد روند سینمایی است. آیا اهداف فیلم‌های شما در این چند سال گذشته تغییر کرده است؟
نه، ولی تغییر می‌کند. مثلا این فیلم «نیوه مانگ» پروژه‌ی اصلی فیلم من نبود. من یک ایده‌ دیگری داشتم. یک‌دفعه در روابطم یکی از اینجا رد می‌شود می‌گوید، می‌خواهی در مورد موتسارت یک فیلم بسازی. من هم می‌گویم بدم نمی‌آید. قرارداد را که امضا ‌کردیم یک هفته مانده بود تا شوت ]فیلمبرداری[ کنم، چون به‌خصوص فیلم را می‌بایست تحریر کنم. یک هفته‌ای نوشتم و همزمان در همان هفته بازیگری را پیدا کردم و... قبلا اینطوری کار نمی‌کردم، الان فهمیده‌ام نه، نه، اینطوری نباید کار کرد، یک کمی با تامل بیشتر.

چیزی که در این فیلم‌تان نسبت به فیلم‌های قبلی که از شما دیده بودم جدید بود، وجود عناصر مذهبی و خرافی است و نقش فرشته که ورودش در صحنه‌ای‌ست که روی اتوبوس می‌افتد و صدای آسمانی دارد....
مرده زنده می‌کند.

مرده زنده می‌کند و ...
این مرده زنده‌شدن را من دیده‌ام، در سرزمین پدری‌ام شاهدش بودم. یعنی در لوکیشن‌ آن نبودم ولی بعد که آمدم، پنج دقیقه بعد برایم تعریف کردند که مرده‌ای را دفن می‌کردند و زنده شد، یعنی فرار کرد. گفتم، ‌موسیقی آنقدر سحرانگیز و جادویی است که مرده را هم زنده می‌کند.

آن صدای زنی که در فیلم بود، این را چطوری استفاده کرده بودید؟
آن را استفاده کردم، ولی الان فیلم به دلایل مختلفی که یکی‌اش همین است اجازه نمایش ندارد. می‌گویند باید صدایش را دوسه‌تایی بکنید و الان باید از نو میکس کنیم. کردم، کوتاه کردم، همه کاری کردم.

شما حتی چند دقیقه از فیلم را درآوردید تا در ایران اجازه‌ی پخش بگیرد. آیا الان اجازه‌ی پخش دارید؟
نه! باز به دوستان که نشان دادیم، مشکل گرفتند. دوباره ۸ـ ۷ دقیقه دیگر هم درآوردم و دوباره باز مشکل...، عین یک معلول و حاضرم با همان معلولیت‌اش هم نمایش بدهم، فقط بخاطر این انگ‌هایی که به فیلم زده‌اند. یک عده‌ای شروع کردند که آقا بهمن قبادی کرد شده، جدایی‌طلب است و دنبال استقلال که اصلا نیست. به آن هم فکر نمی‌کنم، چون به‌عنوان یک کرد ایرانی حاضر نیستم یک وجب، یک ذره از خاک ایران از جغرافیای زیبایش کم بشود. می‌خواهم مثل یک کرد حق زندگی‌کردن داشته باشم. مثل یک شهروند درجه یک، مثل فارس‌ها، من هم دنبال حق و حقوق‌ام می‌گردم. من با دوربین‌ام اعتراض می‌کنم، با دوربین‌ام طرح مسئله می‌کنم. شیوه‌ا‌ی هنری دارم، همان گفت‌وگوی تمدنهاست. با هم گفت‌وگو می‌کنیم و با هم دنبال راه‌حل می‌گردیم.

برای شما اهمیت پخش این فیلم در ایران تا چه حد است؟ یعنی برای پخش آن حاضری تن به خودسانسوری ‌دهید؟
برای این یک مورد ويژه این کار را کرده‌ایم. ببین، ما فیلمسازهای ایرانی از اول تن داده‌ایم، چون هر مملکتی یک قانونی دارد و باید براساس قوانین آنجا کار کرد. مثل چینی‌ها، خیلی از فیلمسازهای چینی هم همینجوری‌اند. قوانینی دارند، مثل نشان‌ندادن عشق. ما یکجور خودسانسوری اولیه داریم. برای این یک مورد چون انگ جدایی طلبی زده‌اند، گفتم نه! می‌خواهم به تو بگویم کوتاه می‌آیم، به تو بگویم من جدایی‌طلب نیستم و هرآنچه دوست دارید بگویید تا من آن را کوتاه کنم و عاشق این هستم که در ایران فیلم‌هایم اکران بشود. به همین دلیل رفته‌ام از دو سوپراستار زن استفاده کرده‌ام، هدیه تهرانی و گلشیفته فراهانی. اکران در ایران برایم مهم است، اگر مهم نبود که این کار را نمی‌کردم.

خود این هم یک عنصر جدید در فیلم‌های شما بود چون همیشه با بچه‌ها و هنرپیشه‌های محلی کار می‌کردید.
آره. ولی الان فکر می‌کنم که چقدر کار با آماتورها راحت‌تر است. اصلا کار با آدمها، من با آنها زندگی می‌کنم.

حرفه‌ای‌ها هم باید بروند هنرپیشگی یاد بگیرند؟
ببین، جنس کار من نیست، ولی باز دوباره استفاده خواهم کرد. تجربه تجربه‌ی خوبی بود. مثلا در پروژه‌ی بعد از این هم دارم یک سوپراستار آمریکایی می‌آورم، یک خانم هست که او را می‌آورم کردستان.

اسم‌شان را می‌توانید بگویید؟
نمی‌توانم، ولی هنوز دارم با او حرف می‌زنم. یکی از ۸ـ ۷ تاپهای سینمای آمریکاست، به‌خاطر اینکه فیلم‌ام ۸۰ـ۷۰درصدش انگلیسی‌ست. دارم به اکران وسیع‌تر فکر می‌کنم و به این دلیل باید این اتفاق بیفتد.

در تهران کار می‌کنید؟
در کردستان. داستان یک ژورنالیست است. یک خبرنگار که می‌آید کردستان، عراق.

شما این سانسورها را در نظر گرفته بودید و با این حال در ایران اجازه‌ی پخش نگرفتید، پشیمان نیستید که حالا که قرار بود سانسور شود کاش یک چیزهایی اضافه کرده بودم؟
الان فکر می‌کنم اگر می‌دانستم توقیف می‌شود، هرآنچه می‌خواستم در فیلم می‌گذاشتم که فیلم ناقص نشود، چون این فیلم ۵۰ درصد از آن چیزی‌ست که می‌خواستم.

شما در روند فیلم‌تان یک مزاحی هم با جامعه‌ی مدرن می‌کنید. نشان می‌دهید که داستان داستان یک گروه کرد هست، یک گروه موسیقی‌ست که دارند می‌روند برای اجرای کنسرت در عراق و مصائبی که در طول راه با آن مواجه می‌شوند. ولی در عین حال در فیلم عناصری را هم نشان می‌دهید که به‌نوعی مزاح و شوخی‌ست با غرب و جامعه‌ مدرن. توی بیابانهای کردستان این افراد "لپ‌تاپ" درمی‌آورند، ایمیل چک می‌کنند و به آدرس mamokordistan@yahoo.com ایمیل می‌فرستند و قیافه‌ی همدیگر را با فیلسوف نروژی یا با نقاش هلندی ونسان وان‌گوگ مقایسه می‌کنند. قصد خاصی داشتید از این شوخی‌ها؟
نه. شوخی نیست، جدی‌ست. چون خیلی از کردها و ایرانی‌ها برای اینکه صاحب فرهنگ غنی‌ هستند، به روز هستند. یعنی خبرها را به روز دارند، خیلی‌هاشان اطلاعات علمی و فرهنگی‌شان به روز است و می‌خواستم این بخش را نشان بدهم. همین که یک گروه فرهنگی با ساز، با نت‌های موسیقی دارند می‌روند، یک آهنگساز است با بچه‌هایش، یک کارگاه بزرگ سازسازی دارند و مشخص است که تو در سرزمینی هستی که فرهنگ هم در آن هست، آدمهای فرهنگی هم هستند. و به این دلیل بله... یک‌جورهایی هست، اینکه در آن شرایط، در آن لوکیشن "لپ‌تاپ" چه کاربردی دارد. ولی در زندگی واقعی هم هست.

مرزهایی که در این فیلم استفاده کردید، یک بخش عمده فیلم مرزی‌ست که بین کردستان عراق و کردستان ایران هست. این مرز دیده نمی‌شود و خیلی وقتها یک جاده‌ی خاکی‌ست که این طرف و آن طرفش یک تاثیر خیلی بزرگی می‌تواند داشته باشد در شرایطی که دارند.
اعتراض من به مرز است. یعنی همیشه اعتقاد دارم مرزها بلای جانی بوده‌اند برای مدرنیسم. الان من و شما با هم حرف می‌زنیم، دور این میز داریم گپ می‌زنیم، اگر بیایند سه‌تا خط بکشند و بگویند آقا از اینجا نیا و تو هم از اینجا نرو، ناخودآگاه انگولک می‌شوم که توی خاک تو یک انگشتی بکنم و یک سرکی بکشم. و این تاثیر قدرتهای بزرگ است که آمده‌اند این تقسیم‌بندی را کرده‌اند، چه فیزیکی، چه فرهنگی و چه دینی. هشت‌سال جنگ ایران و عراق می‌آید و الان خاورمیانه چندین و چند سال است تبدیل شده به بزرگترین بازار فروش تسهیلات نظامی که اولین صنعت بزرگ غرب است، به‌خصوص آمریکا، و از طریق این تقسیم‌بندی‌های مذهبی، دینی و فیزیکی دارند جنگهای متعددی را شکل می‌دهند. الان جنگ داخلی عراق را ببین! یک‌روز دیگر باید شاهد جنگ ایران با آمریکا و اسراییل باشیم و دو روز دیگر پاکستان وهند و دو روز دیگر شاهد جنگ میان کره شمالی و کره جنوبی باشیم. یعنی با همین گذاشتن مرزها... اینهاست که اعتراض دارم، معترض‌ام.

آقای قبادی شما در فیلم‌هایتان تعهد خاصی به کردستان دارید، به سینمای کردستان دارید و فکر می‌کنم این تعهد صرفا به کردستان ایران نیست. «لاک‌پشت‌ها» را در کردستان عراق ساختید و علاقه هم دارید که در کردستان ترکیه کاری بکنید یا در سوریه و ارمنستان یا کشورهای دیگری که کردها زندگی می‌کنند. محور اصلی کارتان این موضوع است؟
خب به این دلیل که کرد هستم. شناخت خوبی از کردستان دارم، از سرزمین‌ام و از فرهنگ‌ام. و دلیل دیگر اینکه چقدر ما ایرانی‌ها به‌خودمان فرصت داده‌ایم، وقت گذاشته‌ایم. چون ایران سرزمین قومهای مختلف است،‌ لر، ترک، کرد، بلوچ، جنوبی و شمالی. چقدر فرصت داشتیم از اینها بهره بگیریم. زبان ایران زبان فقط فارسی نیست که ما می‌شنویم. زبان شمالی هست، زبان جنوبی‌ست، زبان لرها، کردها و ترک‌هاست. و چقدر ما روی این اقوام مختلف کار کرده‌ایم. صاحبان فرهنگ و مدیران و مسئولان فرهنگی ما همیشه خیانت کرده‌اند به این موضوع و همیشه تمرکز فرهنگی و اقتصادی و همه چیز در استان مرکزی بوده، تهران و دوروبرش و چندتا شهرهای دیگر. ما همیشه فراموش کرده‌ایم که جنوبی هم هست، مظلوم‌های لر هستند، محرومهای کرد هستند و همینطور سیستان و بلوچستانی‌ها. و شعار من این است که هر قومی بتواند مستقل کارهایش را بکنند. تولید فیلم داشته باشند. دولت ایران وظیفه‌اش است آنجا لابراتور درست بکند، چند سالن سینما و تجهیزات ایجاد کند. همه چیز نباید در تهران تمرکز داشته باشد. این سیاست غلطی‌ست. صدسال از عمر سینما می‌گذرد و ما یک فیلمساز کرد نداشتیم که به زبان کردی فیلم بسازد.

نظرهای خوانندگان

name estefade kar shode
behnam
بهنام تائبی

-- amir ، Feb 2, 2007 در ساعت 12:51 PM

Dear Mr Ghobadi

I have just read an article from Asuman Suner at Inter-Asia Cultural Studies, Volume 7, Number 3, 2006 that made me a bit disappointed. Suner wrote: "Despite his obvious ties with Iranian cinema, Ghobadi, nevertheless, defines himself not as an Iranian, but Kurdish filmmaker."

I also read your recent letter where you complained about the way Iranian government treats you. In your letter you criticized Iranian government as being hostile to you and suspicious about your intentions.

Here you see why some Iranians are suspicious about some Kurds and cannot trust them. When some Kurds behave in a way that foreigners see them as non Iranians, how do you expect Iranians see you as Iranian?

You are neither the first Iranian film maker nor the last one whose films are banned. But you are the only Iranian filmmaker who is not seen as Iranian by others.

My last comment is about your company, Mij Film. The following paragraph is your description of the company:

"Mij means 'fog' in Kurdish. Mij Film Company, an enterprise with the main purpose of supporting the Kurdish nationalistic cinema was established in 2000. Since antiquity Iran has been the cradle of different ethnic groups such as Turkmen, Turks, Kurds to name but a few. This company produces 2-3 full-length feature films and some short films with ethnic themes each year."

Your company has been making several films each year with ethnic themes (presumably there is only one ethnic group in Iran)!

I was reading this paragraph and thinking about Makhmalbaf family who made so many films about Turks, Kurds, Afghans etc. I was reading this paragraph and thinking about "Persian nationalistic cinema"! I felt sorry for you, for my country Iran and for humanist Iranian cinema.

Please also see the two following articles:

1. "Forbidden games, A new Kurdish film shows the Iraq War through the eyes of precocious children" by Godfrey Cheshire.

2. "It's clear that Ghobadi's identity as a Kurd trumps any national identity-and it seems as though the Kurds' condition could only improve with the U.S. in Baghdad." (Between Iraq and a hard place, by Dan Buskirk)

One can easily recognize from your interviews that you do not recognize Iran as a country and prefer Kurds of Turkey over Persians and Azeri's of Iran.I was wondering what would happen if Persians of Iran saw themselves more close to Afghans than Iranian Kurds. Please be advised that Kurds are not the only ethnic groups who are seperated into several countries. So do persians and Azeris!

Regards,
Reza Minovi, M.D.
University Hospital Charité
Berlin, Germany

-- Reza Minovi ، Feb 2, 2007 در ساعت 12:51 PM

خواستم از قبادی خواهش کنم در تهران فيلم نسازند. ايشان تمام تلاششان اين است کا يک چهره زشت از ايرانی ها ترسيم کنند و يک چهره خوب از کرد ها . اگر در فيلم قبادی يک چهره منفی باشد حتما فارس يا ترک است. من مصاحبه قبادی را در سن سباستين ديدم هر چه از دهنش مياد عليه ايران ميگه. قبادی ايران رو بد نام می کنه تا کرد های عراق و ترکيه رو نامدار کنه. دل قبادی برای سينمای ايران نمی تبد.

-- Ahmad ، Feb 3, 2007 در ساعت 12:51 PM

بهمن حقایق را بیان می کندوازدست بی عدالتیها می نالد به امید روزی که اقای احمد نیز واقعیات را ببینند و در باره‌ اقای قبادی درست بیندیشند

-- الن ، Feb 4, 2007 در ساعت 12:51 PM

در پاسخ به الن عزيز بايد بگم که من منکر مشکلات نيستم ولی برای من بين جعفر پناهی و قبادی فرق هست. پناهی اتفاقا بيشتر از قبادی انتقاد ميکنه. اگر امروز جليل رستمی کارگردان کرد در دنيا معروف هست به خاطر موقعيتی است که جشنواره فيلم فجر به او داد. من شک ندارم که قبادی خود را مديون ايران نميداند. بر خلاف قبادی من فکر می کنم دليل اينکه ما در اين سال ها فيلم ساز کرد نداشتيم بسهل انگاری خود کرد هاست. امروز هم اگر کارگردانهای جوان کرد ظهور ميکنند به خا طر اين است که به خود تکانی داده اند . اصلا در اکثر نقاط دنيا بودجه فيلم و سينما غير دولتی است. دولت ايران در سال 1998 بودجه زيادی برای سينمای قومی اختصاص داد. از اون وقت تا حالا ما شاهد رشد هستيم. کيارستمی روشی رو در سينما معرفی کرد کا با پول ناچيز ويک دوربين ديجيتال هم بشود فيلم ساخت. اگر فيلم اذری يا لر ی نداريم تقصير خود اذر ها و لر هاست . مشکل ما تنبليست.

-- Ahmad ، Feb 5, 2007 در ساعت 12:51 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)