تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

تصوير مخدوش صادق هدايت

نگاهی به فيلم گفتگو با سايه
ساخته خسرو سينائی


سالهاست که همه علاقمندان ادبيات و هنر ايران منتظر ساخته شدن فيلمی در باره زندگی و آثار صادق هدايت اين نويسنده بزرگ و صاحب نام ايرانی اند و هنگامی که شنيده شد خسرو سينائی سرگرم ساختن فيلمی در باره هدايت است همه خوشحال و منتظر شدند تا ببينند که او چه می کند و چگونه خواهد توانست چهره هدايت را تصوير کند اما متاسفانه نتيجه تلاش سينائی کاملا نوميدکننده و ياس آور است.

سالهاست که از مرگ هدايت می گذرد. نويسنده ای که شهرت اش از مرزهای ايران فراتر رفته و بوف کورش به زبان های مهم دنيا ترجمه شده و مورد اقتباس های سينمائی و تئاتری بسياری قرار گرفته است. بنابر اين هدايت نويسنده گمنام و ناشناخته ای نيست. کتاب ها و نوشته های زيادی در باره او و آثارش وجود دارد. در باره بوف کور او صدها مقاله نوشته شده و از جنبه های گوناگون مورد نقد و بررسی قرار گرفته و دانشجويان بسياری در رشته های ادبيات، فلسفه و روانشناسی در سطح های عالی پايان نامه های خود را به آثار او اختصاص داده اند. هموز برخی از هم نسلان او مثل مصطفی فرزانه و ابراهيم گلستان زنده اند و احتمالا حرفهای ناگفته بسياری در باره او دارند که بزنند. اما خسرو سينائی به اينها کاری ندارد و فيلمش را تنها بر اساس تحقيقات يک دانشجوی سينما می سازد که در پی اثبات تاثير پذيری هدايت از فيلمهای اکسپرسيونيستی آلمان در سالهای بعد از جنگ جهانی اول است و يکی از مشکلات اساسی فيلم در همين جاست. اينکه تماشای فيلم های نوسفراتوی مورنائو و مطب دکتر کاليگاری رابرت وينه و گولم و دانشجوی پراگ ساخته پال وگنر تا چه حد بر هدايت تاثير گذاشته اند البته که ارزش بررسی دارد اما آيا بوف کور و دنيای پيچيده ذهنی آن تنها محصول تاثير سينمای اکسپرسيونيسم است؟ پس تاثير ادبيات مدرن اروپائی و آثار نويسندگانی چون کافکا بر او چه می شود؟ فيلم سينائی چيزی در اين باره به ما نمی گويد.

تيتراژ فيلم روی تصاويری از فيلم مطب دکتر کاليگاری آغاز می شود و شمايل آشنای هدايت با کلاه و عينک به شکل سايه ای روی ديوار به نمايش درمی آيد تا فضائی اکسپرسيونيستی به فيلم آقای سينائی بدهد. اما آيا سينائی که خود استاد سينماست و سالها سبک ها و مکاتب سينمائی را تدريس کرده نمی داند که تنها با يک سايه و مقداری تصاوير آرشيوی از فيلم های اکسپرسيونيستی نمی توان فضای اکسپرسيونيستی ساخت و جهان ويژه و ذهنی هدايت را بازآفرينی کرد.

ساختار فيلم
مهمترين مشکل فيلم در ساختار ازهم گسيخته و غير منسجم آن است. سه نفر مرکب از يک استاد دانشگاه، يک محقق، و يک منتقد فيلم فرضی به دنبال شناخت هدايت اند و بخشی از روايت فيلم را به عهده دارند. آنها در ميزانسن هائی که کمترين ذوق و سليقه سينمائی در طراحی آنها به کار رفته در کافه ها می نشينند يا در خيابان ها راه می روند و به بحث های طولانی و کسالت آور و غير مستند در باره هدايت می پردازند و يا از هم در برابر کافه نادری عکس يادگاری می گيرند. در اين بحث ها هيچ نامی از منابع مستند، معتبر و شناخته شده در باره هدايت نمی آيد. هيچ اظهار نظر يا نقل قول مستقيم از يک نويسنده يا محقق سرشناس و معتبر بازگو نمی شود. به جای آن تماشاگر بايد هدايت را تنها از خلال بحث های چند آدم فرضی، غير معتبر و بی هويت شناسائی کند. حتی گفتاری که ظاهرا بر اساس آثار هدايت و به تقليد از زبان او نوشته شده و به صورت نريشن در قسمت هائی از فيلم استفاده شده نه تنها شناخت چندانی از انديشه ها و افکار اين نويسنده بزرگ بدست نمی دهد بلکه فاقد ارتباط ارگانيک و تنگاتنگ با قسمت های ديگر فيلم است. از نامه ها و مکاتبات بی شمار هدايت با افراد مختلف از جمله شهيد نورائی نيز جز چند کارت پستال چيزی نمی بينيم.

خودکشی هدايت
سينائی فرضيه ای را که در باره خودکشی هدايت به خاطر ناکامی اش در عشق به يک دختر فرانسوی به نام ترز وجود دارد، قطعی و مسلم فرض کرده و با استفاده از چند کارت پستال و عکس و حرف های محققان و کارشناسان خيالی اش می خواهد نشان دهد که تاثير اين شکست آنقدر شديد بوده که وی خواسته است خود را يکبار در رودخانه سن انداخته و بار ديگر نيز با گاز خودکشی کند. البته سينائی خودکشی شاعر اپيکوريست چينی که هم اطاق هدايت در بلژيک بوده را نيز به عنوان يکی از انگيزه های اصلی تمايل هدايت به خودکشی نشان می دهد و با آوردن جمله ای از وصيت نامه آن شاعر در پايان فيلم خود بر همسانی خودکشی آن دو تاکيد می ورزد: « لذتی نمانده که نچشيده باشم. ديگر هوسی مرا به کاميابی تحريک نمی کند.»

بی گمان اين رويدادها به نوعی در ايجاد افسردگی و نوميدی در هدايت نقش داشته اند اما آيا می توان ياس فلسفی شديد و عبث گرائی روشنفکرانه هدايت را تنها محصول اين شکست عشقی و يا لذت جوئی اپيکوريستی و تاثرات عاطفی و رمانتيک دانست.

در پايان فيلم نيز محقق فرضی آقای سينائی با خواندن تکه هائی از پروين دختر ساسان، نگرش مرگ خواهانه و ديد خيامی هدايت را به باد انتقاد گرفته و با لحنی اخلاقی و موعظه گرانه، اساس تفکر او را زير سوال می برد.

متاسفانه فيلم سينائی که تنها فيلم ساخته شده در باره هدايت است نه تنها تصوير دقيق و روشنی ازهدايت و زندگی و افکار پيچيده او به دست نمی دهد بلکه روايتی مخدوش، شتاب زده و به شدت محافظه کارانه از اين نويسنده برجسته ادبيات مدرن ايران است.

پرويز جاهد