رادیو زمانه > خارج از سیاست > رفتارشناسی وب > بیماری خبر سایبر ما | ||
بیماری خبر سایبر مامحمود فرجامیخیلی وقت بود که میخواستم درباره جریان بیمار خبری در فضای سایبر چیزی بنویسم؛ ولی هر بار منصرف میشدم. تا این که چند شب پیش نزد دوستی بودم که بر چند سایت بزرگ خبری نظارت دارد. دیدم مدیریت بخش شمارشگرهای چند سایت بر روی لپ تاپش باز است و علاوه بر آن با استفاده از سایت الکسا، مشغول «مقایسه» آن سایتها است. بعد هم نظر داد که فلان سایت این قدر بازدید دارد و بهمان آن قدر و این در مدت یک ماه این قدر رنکش بالا رفته و آن آن قدر... و بعد هم یک نتیجهگیری بر همین مبنا و تعیین میزان موفقیت هر سایت. از این مدل قضاوتها در حوزه اطلاعرسانی اینترنتی قبلاْ هم البته دیده بودم، ولی وقتی به یادم آمد که این دوست، هم از سطح تحصیلات بالایی برخوردار است (دانشجوی دوره دکتری در دانشگاه تهران) و هم به طور رسمی و غیررسمی، مورد مشورت چند شخصیت و نهاد مهم و تأثیرگذار است؛ احساس کردم کار به جایی رسیده که نمک هم دارد میگندد! به این خاطر مصمم شدم مطلبی در این مورد بنویسم. شاید در رفع بعضی سوءتفاهمها و کژفهمیها مؤثر باشد. از ابتدای دهه هشتاد و به طور مشخصتر با راه افتادن و رونق گرفتن وبسایتهای بازتاب و گویا نیوز، توجه شخصیتها و نهادهایی که به هر دلیلی علاقهمند به حضور رسانهای در فضای اینترنت بودند؛ به این سو جلب شد. گویی قرار شد همان نقشی را که مطبوعات در فاصله سالهای ۷۶ تا ۷۹ به جای احزاب بر عهده داشتند، این بار رسانههای اینترنتی بر عهده گیرند. خاصه آن که با وجود تمام سختگیریها، باز هم در این سالها حضور رسانهای درفضای سایبر بسیار راحتتر از فضای واقعی بوده و هست. در چنین فضایی نه نیازی به گرفتن مجوز بود و نه معرفی مدیران و همکاران رسانه و نه حتی مشخص کردن مکان و شمارهای از آن. این خود باعث شد تا به خاطر دوری از نظارت نهادهای قانونی و (به خصوص فراقانونی!) تا حدودی فضای رسانهای سایبر از فضای رسانهای واقعی در ایران، بازتر باشد. اما در مقابل به همان میزان جا را برای شارلاتانیسم رسانهای نیز هموار کرد. این شمارندههای لعنتی نکته قابل توجه آن که بر خلاف رسانههای کاغذی، این امکان در اینترنت وجود دارد که فقط یک یا چند مطلب از یک سایت مورد بازدید قرار گیرد، اما این دسترسی محدود بر روی آمار کل سایت تأثیر میگذارد. یعنی کافی است که یک خبر از یک سایت خبری با همان ترفند جذب موتورهای جستجو یا به مدد لینکدونیهایی مثل بالاترین و صبحانه، پربیننده شود تا کل آمار سایت بیشتر شود و بر پایه آن، «تحلیلگرانی» که آمار سایت را ملاک کیفیت و تأثیرگذاری آن میدانند، به قضاوتهای نادرستی دچار شوند. این در حالی است که در خارج از این فضا، برآیند کل مطالب یک رسانه است که مخاطبان آن را جذب یا دفع میکند. یعنی به ندرت ممکن است که برای یک خبر خاص یا حتی یک ستون خوش کیفیت، مخاطبان به طور ناگهانی جذب یک رسانه شوند و اگر هم چنین شود، معمولاْ موقتی است و این حربه دوامی ندارد۲. اینها فقط چند مورد از آفتهای «شمارنده محوری» است. شنیده میشود تمام اینها در حالی صورت میگیرد که حتی امکان دسترسی کسی که مثلاْ خواهان درج جوابیه در یک سایت خبری است، به صورت شفاف مهیا نیست. در بیشتر این سایتها امکان ایجاد ارتباط خوانندگان با دستاندرکاران رسانه بخش «نظرات» و صفحه «تماس با ما» است که نه به هیچ کدام اعتمادی است و نه کسی بعداْ میتواند ثابت کند که جوابیهای فرستاده است. در صورتی که در یک نشریه کاغذی، بالاخره آدرسی یا شمارهای مشخص است که شاکی میتواند با مراجعه حضوری، فکس یا ارسال پستی، رسماْ با رسانه ارتباط برقرار کند و سند داشته باشد. شاید به همین خاطر هم باشد که گروههای فشار سیاسی و اقتصادی، علاقه وافری نسبت به تأسیس سایت خبری دارند تا به مدد آنها، شایعات و تهمتها را با کمترین هزینه وارد جریان خبری کنند. نقلهای بیتحلیلِ چرخشی عجله کن... زود! با این اوصاف اگر به یک کرشمه، دو کار - و بیشتر - برآید، بسیار مطلوبتر است: خبر هم عجیب باشد و هم واکنش مخالفان را برآشوباند و هم دشمنان را تحت فشار بگذارد و هم آمار بازدید را بالاتر ببرد! و به این ترتیب است که هر روز، مطالبی راست و دروغ از زندگی خصوصی فعالان سیاسی و اجتماعی بر روی اینترنت رواج مییابد و صد البته که مقبول صاحبان اصلی سایتها هم هست. در چنین شرایطی، حتی اگر خبرنگاری آن قدر فهیم و وظیفهشناس و باسواد باشد که بخواهد در مورد مسایلی چون محیط زیست، وضعیت سدها، خسارات کشاورزان، مشکلات کارگران و آلودگی صوتی گزارشی تهیه کند کدام مدیر سایتی حاضر خواهد شد بابت چنین مطالبی که نه بازدید را بالا میبرد و نه کسی را به زیر میکشد و نه واکنش آنی را باعث میشود پول خرج کند؟ کیست که بخواهد چند ساعت - حتی توسط اینترنت - به دنبال آمارها بگردد، به ادارات تلفن بزند و به میان مردم برود، وقتی در طول یک ساعت میشود ۱۰ خبر ساخت و «ترکوند»!؟ معجزه کپی پیست روال کار چنین اعجازی البته معجزه «کپی-پیست» است که به مدد نبودن قانون کپیرایت، همه از آن بهرهمندند. از موارد استثنا که بگذریم، روال این کار این است که در بعضی سایتها، یکی از افراد مطلبی را میخواند، آن را میپسندد و بعد در سایت کپی-پیست میکند. آن گاه اگر با انصاف بود، منبع آن را ذکر میکند و اگر نبود نه. جنبه پیشرفتهتر ماجرا آن است که در سایتهای باقیمانده، حتی زحمت خواندن مطلب را هم کسی به خود نمیدهد و با مراجعه به سایتهای دست اول! مطالب کپی میشوند. حاصل میشود ستونی که هر چند شاید مطالب آنها خواندنی باشند، ولی ارتباطی با هم ندارند و بودن بعضی از آنها در کنار دیگران، و در سایتی با خط و مشی کاملاْ متضاد، مضحک مینماید. این مطلب نه فقط به اعتبار خود این سایتها لطمه میزند، بلکه اگر پایگاهی بخواهد با رعایت حداقل اصول روزنامهنگاری، با پرداخت حقالتحریر به نویسندگان و روزنامهنگاران، مطالبی را تولید کند به یأس خواهد کشید. وقتی در کمتر از چند دقیقه، مطلب تولیدی رسانهای، در دهها جای دیگر بازتولید! شود، آیا انگیزه و توانی برای آن خواهد ماند؟ به گزارش خودمان! همان قدر که در یک خبر «بی.بی.سی» دیدن عبارت «به گزارش بی.بی.سی» مضحک است در - تقریباْ - تمام سایتهای خبری رسمی و غیررسمی ایرانی، این امر معمولی تلقی میشود. دلیل این مسأله شاید آن است که رسانه اینترنتی ایرانی، احساس نیاز ترحمانگیزی نسبت به «نقل شدگی» توسط سایر رسانهها دارد. خبرنگار یا دبیر یک خبرگزاری یا سایت خبری، حتی اگر خبری را فقط از سایت دیگری نقل کرده باشد، نام پایگاه خود را در عبارت «به گزارشِ ...» حتماْ میگذارد تا وقتی همکار راحتطلبش در یک رسانه دیگر، این خبر را کپی و پیست میکند، نام رسانهاش تکرار شود. وقتی ملاکهای موفقیت و تأثیرگذاری یک رسانه در سطح «شمارنده» و «جوابیه» و «نقل قول» باشد، این هم یک رویه خواهد شد. چرا که نه؟ امروز نام سایت ما ۱۸ بار در روزنامهها تکرار شده! کشکولهای خبری البته به همین میزان «جامعیت» به «سطحی بودن» هم منجر خواهد شد؛ اما دقت و تخصص جزو ملاکهای سنجش نیست. به همین دلیل هم هست که خبرهای فراوانی هر روز تولید و بارها بازنشر میشوند که با کمی دقت در آنها، میتوان اشتباهات فجیعی را یافت. اما معمولاْ این اشتباهات توسط «کپی پیست کنندگان» حرفهای کشف نمیشود. وخامت اوضاع تا به حدی است که حتی خبرگزاریهای بزرگی چون ایرنا و فارس هم به این ورطه افتادهاند. به طوری که هر از چندی، بخشهای تازهای در آنها راه میافتد و میزان نقل اخبار عجیب از منابع ناشناخته فزونی گرفته است۴. آفتهای این حوزه بسیار بیشتر از اینها است و جای آن دارد که در قالب مقالات تحقیقی و حتی پایاننامههای دانشگاهی، به این مقوله پرداخته شود. این نوشته صرفاْ در حد پراکنده گوییهای روزنامهنگاری است که بیش از دانش، تجربهای در این زمینه دارد و با تجربه اندک خود بعضی مشکلات را عملاْ تجربه کرده است. این یادداشت له یا علیه هیچ رسانه یا گروهی نیست و از دوستان و همکاران میخواهم با نقد دقیقتر جریان خبری فارسی در فضای سایبر و آسیبشناسی سایتهای خبری ایرانی، موضوع را پی بگیرند. پانویسها ۲- حتی در مسایل افشاگرانه هم این مسأله صادق است. مثلاْ بسیاری از مردم، روزنامه کیهان را برای افشاگریهای صفحه دوم آن میخرند تا با توجه به ارتباطات پیدا و پنهان آن با ساختار قدرت، بتوانند آمادگیهای لازم را برای حوادث آتی! داشته باشند. اما روزنامه سیاست روز که افشاگریهای مشابهی را هر روز به چاپ میرساند، هیچ گاه اقبال کیهان را ندارد؛ چرا که باز هم در برآیند کلی نسبت به کیهان ضعیفتر است و در نتیجه مخاطب ترجیح میدهد کیهان بخرد. در صورتی که اگر این دو روزنامه، به صورت دو سایت خبری فعالیت میکردند، همواره بخشی از خوانندگان به این مطالب علاقه دارند، به مدد لینکها، بخشی از مطالب کیهان را میخواندند و بخشی از مطالب سیاست روز را. ۳- به طور مثال، روزنامه دولتی ایران پس از آن که به طور کامل به تصرف هواداران دولت نهم در آمد، همراه با منابع رسمی خبر (مثل خبرگزاریها) اخبار سایتهای جدیدالتأسیس همسو را نیز نقل میکند که این به طور ناخودآگاه، این مطلب را به خوانندگان این روزنامه تلقین میکند که این منابع کاملاْ موثقاند. سایت خبری همسر سخنگوی دولت بیشترین سود را از این ترفند ایران برد. ۴- به عنوان مثال چندی پیش خبرگزاری فارس خبری مبنی بر «روپایی زدن پسر روپایی ایران از قم تا جمکران» را به نقل از «قمنا» به طور ویژه منتشر کرد! یا مثلاْ «خبرگزاری قرآنی ایران» که علیرغم تشکیلات و کارکنان عظیم، در بهترین وضعیت روزانه پنج هزار بازدید بیشتر ندارد (مقایسه با وبلاگ دوم دام)، بخش ویژه زبان «شیپ» دارد! از: «باران در دهان نيمهباز» |