رادیو زمانه
>
خارج از سیاست
>
يک سر و هزار سودا
>
یک سر و هزار سودا؛ برنامه ۱
|
یک سر و هزار سودا؛ برنامه ۱
۲۱ دسامبر ۲۰۰۶
سوزن ته گرد:
ترجيح ميدهم طوري زندگي كنم كه گويي خدا هست و وقتي مردم بفهمم كه نيست تا اينكه طوري زندگي كنم كه انگار خدا نيست و وقتي مردم بفهمم كه هست.
میرزا پیکوفسکی:
چنان در شخصیتی که برای حود آرزو کردهایم اسیر میشویم که سالها حسرت آزادی از دست رفته را میخوریم. آرزوها بندهایی هستند از گذشته به آینده که بینشان اسیر هستیم.
دلتنگی های خیابان شانزده:
پیرمرد گفت: پیکان خودروی ملیه. مانداد گفت: خودروی ملی که سمنده! پیرمرد گفت: قدیما میگفتن که پیکان خودروی ملیه الان باید بگن مسافرکشی هم شغل ملیه!
سرخ و شیرین:
آدم بودن درس دادنی نیست، یاد گرفتنیه. سخت هست، ولی وقتی یاد گرفتیش دیگه تمومه. هر روز تمرین کن و مرتب به خودت بگو: عزیزم! آدم باش!! ۱- به چیزی غیر از خودت هم فکر کن. ۲- به مصیبت دیگران نخند. ۳- اگر لازم شد گریه کن.نگو من مرد هستم! ۴- ابراز محبت کن
|