رادیو زمانه > خارج از سیاست > بررسی و معرفی کتاب > غریبه در کندو | ||
مسعود یحیوی غریبه در کندوشهرنوش پارسیپوربهطور معمول در سرشناسهی کتابها سن نویسنده را قید میکنند. در کتاب «غریبه در کندو» نوشتهی مسعود یحیوی این قاعده رعایت نشده است. از این نظر برای من مشکل است که موقعیت سنی نویسنده را مشخص کنم، اما در خواندن کتاب به این نتیجه میرسیدم که او باید در دههی بیست یا سی شمسی به دنیا آمده باشد. فضاهایی که او در اطراف داستانهای خویش به وجود میآورد فضاهای این دوران از تاریخ ایران است. در «پرسه در برزن کودکی» از محلهی عربها و کوچهی ناظمالاطباء گفتوگو میکند. میگوید:
«دایه من پیرزنی شیرین و خوشرو و مومن است. با چارقدی سفید که همیشه زیر گلو سنجاق میزند. و دستها و پاهای حنا بسته. پیراهن و شلوار چیت یا چلوار سفید با گلهای آبی روشن... پولهایش را همیشه پر چارقدش گره میزند و کشمش و نقل و نخود توی جیب پیراهنش دارد که گاه یکی دهانش میگذارد و یکی به من میدهد... روزها مادر و پدرم سرکار میروند. هردو آموزگارند. و برادرم تا هفتسالگی خانه است و بعد به مدرسه میرود. من و "ننه" با هم هستیم. اسباببازی من قوری و فنجان و ظرفهای سفالی لعابدار است که از شهر ری برایم خریدهاند... یک سه چرخه خارجی با لاستیکهای توپر و یک تفنگ، یک چراغ قوه، یک کلاه حصیری شمالی، یک قلیان کوچک، فرفره چوبی، یویو و یک شمشیر...» در مجموعهی کار مسعود یحیوی «نستالژیا» که شاید بتوان آن را اندوه خاطرات از دست رفته نامید، برای تهران قدیم و به تبع آن، ایران قدیم به چشم میخورد. یکی از داستانهای او «زروان، رازیگر ویرانگر» یکسره در خدمت شرح داستان آفرینش اهریمن و اهورا مزداست. البته او همان پردهی نخستین نمایش را به صورت خام عرضه میدارد. این در حالی است که به نظر من ما در مقطعی هستیم که باید «رازبرداری» کرد. اگر سیستمهای عتیق اندیشه توان ادارهی جهان را داشتند امروز جهان ایرانی ما باید با تکیه بر آنها بهشت برین باشد. از سوی دیگر همیشه باید به این نکته توجه داشت که در مقطع جابهجایی نظام مادرتبار به پدرسالاری دیرپای سههزارساله ارزشهای زیادی تعریف واژگونه پیدا کردهاند. همانند تعریف خام «اهریمن» که هم پذیرفته شده است که او دنیاساز است و هم باید با او بستیزید. این یک اندیشه به کمال استثماری است. جالب است که نویسنده خود به این امر واقف است. در داستان «دیو سر» شرح میدهد که چگونه شاخهایی نامرئی روی سرش میروید و او کوشش در از جا کندنشان دارد و عاقبت نیز آنها را میبرد. سپس هنگامی که میفهمد این دیوان بودهاند که به ایرانیها سواد آموختهاند از کردهی خود پشیمان میشود و نمیداند چگونه باید شاخهای زیبایش را بازگرداند. البته بر این گمانم که نویسنده پنداشتههایی هنوز شکل نگرفته در ذهن دارد که نیازمند ورز دادن بیشتر است. به ایشان جداً توصیه میکنم که به این داستان قدیمی توجه فرمایند: «کیومرث: آه ای تیغ نابکار! قلب مرا خستی و حیاتم را نافرجام گذاردی و کاخ فردایم را ویران ساختی. دیگر در جهان به کار و ساختن خانه و ابزارها و پروراندن دانهها و کشتن گندم برخاستن نتوانم. در حماسهی «گیل گمش»، گاو آسمانی به دست گیل گمش و انکیدو کشته میشود. مراسم به گونهای توصیف میشود که امروزه در گاوبازی اسپانیاییها منعکس است، اما در داستان ایرانی کشته شدن گاو نخستین، دست اهریمن در کار است که این خود دلیلی است که داستان گیلگمش باستانیتر است و به عصر انسانهایی بازگشت میکند که خدایواره بودهاند ... بازگشت میکنیم به داستانهای مسعود یحیوی. این نویسنده که دارای دانش قابل تامل در زمینهی اسطورههای بسیار قدیمی است کوشش فراوانی دارد که آنها را به قالب داستانی درآورد. او گاهی در این مهم موفق است و گاهی نشان میدهد که در شکل بخشی به یک داستان صرفاً از الگوهای کلاسیک پیروی میکند. این مسئله باعث میشود که بسیاری از داستانهای او به جای آن که شکل داستانی داشته باشد به حالت روایتی شکل میگیرد. از این روی او بیشتر از آن که نویسنده باشد روایتگر و شرحدهندهی حوادث است. این پیچ ظریفی است که دنیای ادبیات داستانی را از دنیای روایتگران کهن جدا میسازد. حالت داستانهای مسعود یحیوی بیشتر به نقالی نزدیک میشود که البته خود به خود یک هنر است و ایرادی بر آن وارد نیست، اما نمیتوانیم بگوییم یحیوی یک داستاننویس است. او راوی داستان است. «آرام بر تخته سنگی نبشتم»، از قطعات کوتاه ادبی شکل گرفته. در اینجا به قطعهی دوازدهم توجه میکنیم: این نیز نمونهی دیگری از نحوهی کار این نویسنده است که در فرمهای ادبی مختلف میکوشد حرف خود را بیان کند. به مسعود یحیوی باید تبریک گفت که این همه نسبت به ساختارهای ادبی ایران قدیم علاقهمند است. میتوان گفت که او حتی شاید نیاز به فرمهای ادبی جدید نداشته باشد. اما اگر میل دارد در این زمینه نیز ذهن خود را بورزد باید با سبک کار نویسندگان نوین ایران آشنایی بیشتری پیدا کند. |