رادیو زمانه > خارج از سیاست > بررسی و معرفی کتاب > تردید، خود یک باور است | ||
تردید، خود یک باور استشهرنوش پارسیپورمجموعه شعر «تردید خود یک باور است» سروده آوا کوه بر، که طراحی جلد آن از عباس کیارستمی ست، در هزار و پانصد نسخه در سال ۱۳۸۸ منتشر شده است. آوا کوه بر که در سال ۱۳۴۹ بهدنیا آمده است در مقدمه کتابش مینویسد:
«هیچگاه نوشتن را برای شعر گفتن آغاز نکردهام. همیشه نوشتن برای من یک نیاز درونی بوده است. جستجویی برای شناخت خود و دنیای اطرافم. ارتباط بین افکار احساسات درونی و حقیقت بیرونی، سعی در فهمیدن هویت دریافت شده، در مقابل هویت تحریف شده! برقراری صلح در جنگی دائم بین قسمتی از وجود که ثابت شده است و در مقابل تغییر مقاومت میکند، و قسمتی دیگر که در تکاپوست و ثبات را انکار میکند! این تحولات درونی آنقدر با زندگی من عجین شدهاند که نمیتوانم بگویم از کی آغاز گردیده و چه شد که با نوشتن متجلی شدند. اگر قرار باشد تاریخچهای ارائه دهم میگویم در تهران متولد شدم. تحصیلات کارشناسی را درتهران و کارشناسی ارشدم را در ویرجینیا گذراندم. نثرهایم در سن ۱۹ سالگی به صورت شعرگونه درآمدند و پراکنده اینجا و آنجا به چاپ رسیدند، تا سرانجام تصمیم گرفتم آنها را به صورت مجموعهای منتشر کنم. در این راه از محبت صمیمانه آقای عباس کیارستمی، آقای علی دهباشی و خانم فریبا میرشکرایی باید سپاسگزار باشم که به یاری آنها توانستم خواستهام را جامه عمل بپوشانم.» اکنون پیش از آن که درباره آوا کوه بر گفتی در میان آوریم شعری از شعرگونههای او را به نام «فصل گیج» به میدان میآوریم: آبی دستهایت لحن این شعرگونه نشان میدهد که آوا کوه بر به حس نابی دست یافته است که بیان آن بیشک به زبانی نیازمند است که خواسته ناخواسته شاعرانه است. در «دلتنگی» زبانی عتیق پیدا میکند. میگوید: تارهای دلتنگیام را این شعرگونه بی آن که داعیهای بزرگ داشته باشد نقبی به هزارتوهای هزارهها میزند تا نوعی این همانی میان شاعر و تاریخ قدسی ایجاد کند. بیشک «دلتنگی» شعر موفقیست. بخش نخست آن اشاره دارد به سفر تاریخی پیامبر مسلمانان و ابوبکر که از مکه به مدینه میگریزند. میدانیم که دشمنان در پی حضرتاند. آنان به غاری وارد میشوند و عنکبوت بر در غار تار میتند. چنین است که دشمنان از وسوسه جستجوی غار بیرون میآیند و یاران غار زنده میمانند تا تاریخ را عوض کنند. اما شعرگونه با ظرافت غار محمدی را به غار اصحاب کهف پیوند میزند و با موسی کلیم الله از کوه طور بالا می رود. میان لحظه وجد قرائت محمدی و به چلیپا رفتن عیسی مسیح حال قالی در وجود میآید و آنگاه شاعر، که میداند معجزهای نیست، تا کبوتر دستهای او را زنده کند. جانشین عشقش نیز هرگز به جائی نخواهد رسید. بی غدیر خواهد ماند. استفاده معنائی از دادههای تاریخ مذهبی به خوبی در این شعرگونه جاخوش کرده است. اما شاعر در «آس و پاس» به گونهای دیگر با مفاهیم میورزد. میگوید: هیچگاه نبودهام چنین فقیر فقر یکی از هفت وادی عشق است و به نظر میرسد آوا کوه بر در این وادی سرگردان شده است. آیا شاعر زبان نوینی یافته است که به اتکای آن در حال و هوای عتیق سرگردان شود؟ و این پرسش پیش میآید که آیا لزومی به دور ریختن مفاهیم عتیق وجود دارد؟ آیا مگر نه این است که مفاهیم در نو شدن زمان خود را نو میکنند و به لحن و بیان نوین نیازمند میشوند، تا همان کشف باستانی را از سر نو به زیور کلام بیارایند؟ وگرنه در همیشه بر همین پاشنه میچرخیده است. انسان از نظر نیازهای طبیعی که دارد همیشه موجودی کلاسیک باقی خواهد ماند. گفته میشود که تمامی مانورهای ممکن با هواپیما را نخستین خلبانان با همان هواپیماهای یک موتوره ابتدائی به انجام رساندهاند. انسان نیز در دایره تکرارهای رفتاری سلسله آداب و اندیشههائی را جمعبندی کرده است که در بیشتر اوقات در اندیشههای مذهبی پژواک مییابند. پس در شعروارههای آوا به طور دائم این بازگشت به مفاهیم عتیق به چشم میخورد. اما در «تفاوت» میگوید: فرق آنچه که من میگویم با تو این است از طریق این شعرواره متوجه میشویم که آوا کوه بر از مقوله انسانهائیست که خود را با صورتهای مثالی هم هویت میکنند. در این شعرواره او خدای واره عمل میکند. این بار میخواهد جای مفاهیم را تغییر دهد. آب را میکارد و درخت را روان میسازد. این ابدا بد نیست و نشانگر آن است که او میداند هرچیزی به هرچیزی قابل تحویل است. جنگل را میتوان آبی فرض کرد و رودهای سبز خلق نمود، البته اگر خدای واره باشی. این حس خدای وارگی حسی بود که زنان، یا حداقل زنان خاورمیانه، آن را به فراموشی سپرده بودند. در تحولات تاریخی این منطقه زنانگی هستی را کشته بودند تا امر به بردگی کشاندن انسانها ممکن شود. اینک مدت هاست که ما در مقطعی هستیم که این زنانگی دارد زنده میشود. یعنی زنده شده است. هستی یک پارچه زنده است و میتپد. این حس در شعرواره های آوا کوه بر به خوبی قابل دریافت است. در «وحدت» میگوید: بس که خواندم و این وجه دیگری از هستی نوین است. انسان امروز به سرعت جهانی میشود. دیگر پیله بستن در یک واحد فرهنگی امکانپذیر نیست. منهای برتر تمامی فرهنگهای جهان در یک دیگر تداخل کردهاند و در این لحظه از تاریخ گاهی یکی بر دیگری غلبه مییابد. گاهی تب هند همه را فرا میگیرد . گاهی تب چین. به عمق اندیشهها که میروی متوجه میشوی واقعیت اما حالت جغرافیائیست که منجر به شکلگیری اندیشههای هر منطقه میشود. بسیار مشکل است که یک عرب ساکن بیابان خشک بتواند اندیشههای خود را با اندیشههای هند سرسبز آشتی دهد. معنی زندگی بدون شک همیشه مبهم باقی خواهد ماند. شاعر حتی نمیتواند این واژه را درست تلفظ کند. باز اما متوجه میشویم که آوا میخواهد جهانی بیندیشد، چون همیشه خود را با صورتهای مثالی پیوند میزند. در «گردش روزگار» میگوید: زمین به دور خود باز دوباره توجه آوا معطوف به صورتهای مثالی ست. او خدای واره عمل میکند و میاندیشد. این نیز نشانه تحول غریب دیگری در مجموعه فرهنگی ایران است. مفهوم «بنده» دارد رنگ میبازد. مردم دارند میآموزند که به اندازه طبع انسانی خود بزرگ هستند. درست همین جنگ غریب است که جمهوری اسلامی را رو در روی زنان قرار داده است. این جمهوری درک نمیکند که زنان تغییر کردهاند. شنیدهام نام فروغ فرخزاد را از فرهنگ زنان بیرون کشیدهاند. آنان با علاقمندی و توجه شدیدی میکوشند فرهنگ پدر سالار را بازسازی کنند و متوجه نیستند که فصل این بازی به پایان رسیده است. شعرگونههای آوا کوه بر نشانه دیگری از این تحول است. پس «نرد عشق» را ببازیم: چه تأسف بار است |
نظرهای خوانندگان
جای تصویری از پشت جلد کتاب خالی است.
-- بدون نام ، Sep 5, 2010 در ساعت 03:10 PMاثر بعدي - البته با ياري استاد کيارستمي - کتابي يا فيلمي خواهدبود با عنوان احتمالي
-- بدون نام ، Sep 5, 2010 در ساعت 03:10 PM«خانه آبي است»
Dame shoma daagh o paaydar... Ghazaye rouh bud...
-- kimi ، Sep 6, 2010 در ساعت 03:10 PM