رادیو زمانه > خارج از سیاست > بررسی و معرفی کتاب > قهرمانان گرسنه | ||
داستانهای تازه داغ، مجموعه داستان، نوشته علی اشرف درویشیان قهرمانان گرسنهشهرنوش پارسیپورعلی اشرف درویشیان متولد سوم شهریور سال ۱۳۲۰ در کرمانشاه است. پیش از انقلاب آثار خود را به نام لطیف تلخستانی منتشر میکرد. پس از انقلاب چند بار به زندان رفت. او که از دانشسرای کرمانشاه فارغ التحصیل شده در روستاهای غرب کشور آموزگار بود. بعدها از دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارغ التحصیل شد.
در خواندن مجموعه داستان «داستانهای تازه داغ»، نوشته علی اشرف درویشیان گاهی دچار حیرت میشدم و گاهی دچار تاسف. قهرمانان داستانهای این نویسنده متعهد سیاسی همیشه گرسنه هستند. آنان گاهی به زحمت چند سیبزمینی برای خوردن پیدا میکنند. البته این مردمان بسیار خوب و شریف هستند، اما گرسنگی چنان در ته وجود آنان جا خوش کرده که فکر میکنم حتی اگر امکان سیر شدن هم برای آنها پیدا شود، از خوردن امتناع خواهند کرد تا قهرمان زحمتکشان باقی بمانند.
در میان داستانهای علی اشرف درویشیان گاهی به کسانی برمیخوریم که سیر هستند. این افراد اما بسیار پست و کثیف هستند و از هیچ جنایتی ابا ندارند. چنین به نظر میرسد که سیری و حقارت و پست بودن همیشه در کنار هم قرار میگیرند. در عوض مردم فقر همیشه دچار رنج و عذاب هستند این شخصیتها یا دارند شکنجه میشوند، یا دارند می میرند و یا موش دارد آنها را میخورد. علی اشرف درویشیان نویسنده مشهوری ست، اما باید اعتراف کنم که این نخستین اثریست از او که در اختیار من قرار گرفته است. در حین خواندن کتاب به این فکر بودم که آیا درویشیان هرگز به این اندیشیده است که انسان فقیر میتواند خیلی چاق باشد؟ در آمریکا میتوان بسیاری از این فقیران چاق را مشاهده کرد و دست بر قضا در ایران هم دارند زیاد میشوند. اینها افرادی هستند که با خوردن خوراکهای ارزان قیمت پر از هورمون دچار چاقیهای موضعی ترسناکی میشوند. همچنین در حیرتم که آیا درویشیان به فقر به عنوان یک حالت «انسانی» نگاه کرده است. افراد ثروتمندی هستند که در ذهن خود فقیرند و در کنار فقرا قرار میگیرند. مثلا مارکس از خانواده مرفهی بوده و همسرش یک اشراف زاده است. انگلس مرد ثروتمندیست که نگران آینده بشریت است. روشن نیست که تکلیف این نوع افراد با درویشیان چیست. در داستان «فرار کوچک» دختر بچه که از پدر فقیر خود دائم کتک میخورد و درگیر برخورد با یک آموزگار احمق است میکوشد بگریزد. او در حین گریز با خود گپ میزند. میگوید: «بابا دست روی چشمهایش گذاشت و رفت گوشهی اتاق خوابید. دلم برایش سوخت. رفتم سرش را ناز کنم دیدم روی سرش یک برجستگی بود. مال وقتی که به دیوار زده بود. به صورتش که نگاه کردم اشک از چشمش میچکید. حتما از دست سیب زمینی بود. یک شب از دست برنج گریه میکند، یک شب از دست مقنعه و شلوار، یک شب از دست روغن و یک شب هم از دست کفش و جوراب مامان که تازه خریده. مامان بغض کرد: پس از سه سال یک جفت کفش خریدم. الهی بگذارند روی جنازه ام! ببین چه قیامتی پیدا شده.» به طوری که میبینید این خانواده بیش از آن که از فقر رنج ببرند دچار بیماری روانپریشی پدر هستند. این بسیار عجیب است که یک انسان فقیر هرشب به خاطر چیزی گریه کند. او حتی روا نمیدارد که زنش یک جفت کفش بخرد، آن هم پس از سه سال. در داستان «نرگس برای نرگس» مرد عادت دارد در هر آذر ماه و در تمام ماههای زمستان دسته گل نرگسی بخرد و برود درخانهای که با دخترش نرگس در آنجا زندگی میکرده. نرگس را اعدام کردهاند و مرد که خود به تنهائی دخترش را بزرگ کرده این کابوس تلخ را نمیتواند فراموش کند. این یکی از داستانهای با منطق درویشیان است که خواننده اندکی از فقر مدام فاصله میگیرد. در عوض با حقیقت تلختری روبرو میشود. در این داستان پدران و مادران اعدامیان در کنار هم قرار گرفتهاند و رنج میبرند. در داستان «من زنده ماندهام» مرد از حادثهی ترسناکی که میتوانسته باعث مرگش بشود نجات پیدا کرده، اما روانی شده. اکنون در مطب دکتر است و با بیماران دیگر گپ میزند. زن او گفته که اگر خوب بشود از او طلاق نخواهد گرفت. این هم چهره دیگری ار انواع زندگیهای فقراست. حوادث کاری که باعث از کار افتادگی میشود و زندگی شخص را به نابودی میکشاند. در «رد سرخ رنگ» مرد جوان همان کسیست که در کوی دانشگاه او را از بلندی پائین انداختهاند. پاهایش شکسته است. او یک توپ هم برای برادرش خریده که ماموران توپ را سوراخ کردهاند. مرد جوان با پاهای شکسته به شهر خود ش برمیگردد تا مادر و پدر و خانواده را در اندوهش شریک کند. و اما در «آبیدر» با حادثه مخوف دیگری روبرو هستیم. دست بریده مرد را روی بدن طناب پیچ شدهاش گذاشتهاند او را به همین شکل حمل میکنند. همسر و پسر او بابک منتظر پدر هستند. پدر یک انقلابیست و حتی قطع دست در رفتار او تغییری ایجاد نکرده است. در «این فیلم نیست» شهر آلوده و دود آلود تهران قهرمان داستان است. به بخشی از این داستان توجه کنید: «سر چهار راه بعدی که رسیدند گروهی مشغول فیلمبرداری از ترافیک سنگین بودند. فیلبمبردار روی چهار پایهی چرخان و بلندی نشسته بود و با دوربینش فیلمبرداری میکرد. در پیاده رو خبرنگاری با رهگذران مشغول مصاحبه بود: - نظر شما در باره این دود غلیظ و آلوده چیست؟ به طوری که میبینیم درویشیان به تمام انواع مشکلات اجتماعی توجه دارد و میکوشد همانند نویسندهای مسئول مشکلات را نشان بدهد. منتهی باید باور داشت که توجه او به مسائل شکلی خام و بسیار صریح دارد. او مشکل را عرضه میکند، اما راهحلی نمیدهد. یا در حقیقت راهحل نیز خام است و لابد به معنای یک قیام یک پارچه است که بنیان جامعه بورژوا را برکند و بهشت پرولتاریا را بسازد. این نگاه «خام» باعث میشود که داستانهای درویشیان، به رغم تلاش صمیمانه او روی خواننده تاثیر چندانی نگذارد. جامعه جهانی در موقعیتی بسیار پیچیده و درهم و برهم قرار گرفته است. صرف انقلابی بودن نمیتواند به معنای پیدا کردن راهحل باشد. میدانیم که اردوگاههای سنتی کمونیسم نیز فرو ریختهاند. پس در حال حاضر الگو و مدلی نیز برای رهائی وجود ندارد. در این میان ناگهان چهره درویشیان به عنوان یک انقلابی احتیاطا منفرد پدیدار میشود. روشن است که او با لجبازی تصمیم گرفته است آنقدر بگوید تا اتفاق بیفتد. او هیچ نکتهای را از قلم نمیاندازد. در داستان «سراسر شب» خانواده فقیر همچنان که در معرض فقر قرار دارد مورد هجوم موشها را هم قرار میگیرد. موشها گوش پسر خانواده را می جوند. البته در اینجا به نظر میرسد که گرسنگی موشها از نظر نویسنده اهمیتی ندارد، چون او فقط به انسانها فکر میکند. در داستان «لوزه سوم» آقای چوبین خواه کارخانهدار است و بسیار سیر. این اوست که مردم را استثمار کرده است تا به رایگان برای او کار کنند. بهرغم ثروتمند بودن اما حقوق مختصر آموزگار پسرش را میخورد. در داستان «کت و شلوار دامادی» دکمه فروش بیرحم به دلیل مبهمی که برای من روشن نشد تازه داماد را به نحو بیرحمانهای می کشد. نقد کردن کار درویشیان سخت است. او یک بار برای همیشه تصمیم گرفته است انقلابی باشد و داستانهای دو بعدی بنویسد. نمیتوان به افراد ایراد گرفت که چرا راهی را برای زندگی انتخاب کردهاند. اما فقط شاید بتوان گفت که مسائل به این راحتی قابل حل نیستند. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به سالهای ابری، سلول هیجده، همراه، آهنگهای با نام، آبشوران، فصل نان، از این ولایت، و چند اثر دیگر اشاره کرد. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
نظرهای خوانندگان
خب، این هم یک جور نگاه است لابد. گذشته از حالت انقلابیگری درویشیان که هیچ تغییری نکرده اما به نظر میرسد که آدمهای فقیر را هر چند دو بعدی تصویر میکند،خوب میشناسد. اکثر این افراد به خاطر مشکلات فرهنگی ناشی از فقر دچار روانپریشی مزمنی هستند. نگاهی به بچه های خیابان نشان میدهد که این کودکان معمولا در مقابل بیماریهای مسری مقاومند اما در مقابل ضربههای روحی بسیار آسیب پذیر هستند. شادی اعتیاد دامنگیری که نصیب این قشر از جامعه میشود به این دلیل باشد.
-- دمادم ، Aug 5, 2010 در ساعت 07:01 PMمدت ها ست به خاطر همین فضاهای گفته شده داستان های درویشیان را نمی خوانم اما بر ایش احترام قائلم،هرچند دیدگاهش را نمیپذیرم.
دمادم گرامی
من نیز برای علی اکبر درویشیان احترام قائل هستم. اما فکر می کنم اگر همیشه نسبت به فقر یک دید کلاسیک را حفظ کنیم بعد در لحظه ای که تحول رخ می دهد میدان خسارت بسیار گسترده می شود.
-- شهرنوش پارسی پور ، Aug 5, 2010 در ساعت 07:01 PM