رادیو زمانه > خارج از سیاست > بررسی و معرفی کتاب > در بارهی کتابی که نخواندهام! | ||
از بحران مدرنیت تا رقص عاشقان و عارفان زمینی- نوشته داریوش برادری در بارهی کتابی که نخواندهام!شهرنوش پارسیپورامروز میخواهم درباره کتابی برای شما حرف بزنم که آن را نخواندهام. یا به زبان سادهتر موفق نشدم آن را تا انتها بخوانم. اما از ظاهر آن برمیآید کتاب جالب و قابل تاملی باشد.
«از بحران مدرنیت تا رقص عاشقان و عارفان زمینی»، نوشته داریوش برادری کتابی است در بررسی روانکاوی بحران مدرنیت/سنت فرهنگ ایرانی و راهی برای دستیابی به رنسانس عشق و خرد ایرانی. همانطور که از عنوان دراز کتاب برمیآید بنای کار نویسنده بر طرح و بنیاد موضوعی قرار گرفته که برای تبیین آن بایستی صفحات زیادی را سیاه کرد. کتاب داریوش برادری نیز ۶۴۰ است. همینجا باید بگویم که برنامه به روایت اغلب بر متنهای داستانی و یا شعر مدرن تکیه دارد و کتابهایی که مورد بررسی قرار میگیرند عملا کمحجم هستند. علت این امر به سادگی این است که اگر بناست برای تهیه چهار برنامه در ماه چهار کتاب بخوانید نمیتوانید کتابهای حجیم انتخاب کنید. در عین حال کار بررسی کتابی تحقیقی از این دست بر عهده انتشارات و موسساتی است که دستاندرکار بررسی آثار تحقیقی هستند. همینجا این را بگویم که من دست تنها هستم و کسی نیست که کتابها را بخواند و چکیدهای از آنها را به دست دهد که بتوان برنامههای دقیق علمی درست کرد. اما هنگامی که داریوش برادری با من تماس گرفت و با لحنی معترض از دیر شدن کار بررسی کتابش که دوماه پیش از آن برای من ارسال شده بود گفت، به فوریت نشستم بر سر خواندن کتاب.
در عمل متوجه شدم خواندن آن حداقل به چهار ماه زمان نیاز دارد، اگر که بخواهیم با دید یک بررس و نگاه تحلیلی با آن برخورد بکنیم. در حقیقت از همان آغاز مطالعه من با این کتاب مشکل داشتم. مثلا به عنوان پیشنوشتار نگاه کنیم: «انسان از نگاه روانشناختی و روانکاوی مدرن، پسا مدرن و جسمگرایانه». من در درک مفهوم «جسمگرایانه» مانده بودم و واقعیت آن که تا آخر نیز نتوانستم بفهمم این واژه معادل کدامین واژه انگلیسی یا فرانسه وضع شده. آیا منظور ماتریالسم است؟ در یکی از بخشهای کتاب با چنین عنوانی روبرو میشویم: «ناتوانی از ایجاد ارتباط سمبولیک با سنت و مذهب و با مدرنیت و یا ناتوانی از ایجاد خلاقیت مدرن». در فصل دوم که با عنوان «بحران سکولاریسم و گیتیگرایی در فرهنگ ایرانی» مشخص شده بخش «مفهوم گیتیگرایی مدرن و پسامدرن، روند سکولاریسم در ایران» بهکلی برایم مبهم بود. برای آن که بدانید من چگونه با کتاب مشکل داشتم به بخشی از آن توجه کنید: «هر پدیده و در کل مثل هر انسانی دارای سه بخش سمبولیک، خیالی یا نارسیستی و نیز رئال یا کابوسوار است. این سه بخش در واقع به شکل سه دایره برومهای در هم تنیدهاند و ساختار روان انسان و جهان بشری ترکیبی از این سه بخش است و آنها نمیتوانند بدون یکدیگر باشند و در هر عمل و حالت انسانی این سه بخش حضور دارند. موضوع مهم اما آن است که شکل سمبولیک و بالغانه بتواند به شکل اساسی رابطه با «غیر» و شکل اساسی لمس هر پدیده تبدیل گردد و مرتب بتواند در نگاه به «غیر» و به تمنای خویش، ژوئیسانس یا خوشی نارسیستی شیفتگانه/متنفرانه بخش خیالی تصور و میل خویش را و نیز خوشی کابوسوار میل خشونت و تجاوز و لمس قدرت مطلق در بخش رئال تصور خویش را به اشکال نوینی از تمنای فانی و چند لایه تبدیل سازد و مرتب تحول یابد.» من بهکلی از درک معنای این جمله دراز که تنها سه تقطیع دارد درماندم. چنین به نظرم میرسید که این جمله نه از افاضات خود نویسنده، بلکه متن ترجمه شدهای است از یک کتاب مشکل که متاسفانه بد ترجمه شده است. در حقیقت این کتاب نوعی ترجمه - تالیف است، چون بسیاری از جملات کتاب از همین حالت ابهامآمیز رنج میبرند. براین پندارم که اگر موضوعی، ولو بسیار سخت، بر خود نویسنده آن روشن باشد او به راحتی میتواند حالت موضوع و مطلب را به خواننده منتقل کند. اما اگر ما اثری را به درستی نفهمیم و دست به کار ترجمه آن بشویم لاجرم چنین مشکلی نیز پیش میآید. حالا آیا داریوش برادری بسیار از متنهای مرجع خود را ترجمه کرده است یا نه، مطلبی است که برای من روشن نشد. جز آنکه این کتاب اغلب لحن ترجمه نارسا را دارد. میگویند هگل به مترجم فرانسوی کتاب خود نامهای نوشت و از او سپاسگزاری کرد که با ترجمه دقیق کتابش باعث شده تا خود هگل بتواند متن نوشته خود را بهتر بفهمد. من اگر وقت فراوان داشتم بدون شک میکوشیدم این کار را با کتاب داریوش برادری بکنم. چون به راستی معنای جملهای که نقل قول کردم برایم گنگ بود. مثلا نفهمیدم «سه دایره برومهای» چیست. البته در متن کتاب تصویر سه دایره در هم تنیده ضمیمه شده است. معنای واژگانی همانند سمبولیک، و یا کابوسوار برایم روشن نشد. اکنون جمله دیگری را به عنوان نمونه میآورم تا متوجه شوید چرا نتوانستم کتاب را تمام کنم: «اختلاف نظر مهم دیگر لکان با مکاتب "روانشناسی من" و حتی "روانشناسی خود" و در نهایت حتی با تفکر ساختارگرایانه، در نوع نگاهش به زبان و به انسان به "سان سوژه منقسم" است. اینجاست که نگاه لکان هرچه بیشتر پسا مدرنی میشود و در عین حال نگاههای جدیدی به مباحث پسا مدرنی ایجاد میکند و هم زمان اختلاف نظرات جدیدی با دیگر اندیشمندان پسامدرن چون دریدا و دلوز و غیره بوجود میآید.» این جمله گرچه فاقد اصطلاحات گنگ است اما باز برای دریافت معنای آن باید کوشش زیادی کرد. واقعیت اما این است که من یک روز کتاب داریوش برادری را به طور کامل خواهم خواند و خواهم تمام کرد. در این زمینه از فرمایش استاد ریاضیات دانشگاه تهران پیروی میکنم که در مقابل اعتراض و شکایت دانشجویان مبنی بر مشکل بودن ریاضیات گفت: خانمها آقایان، اگر مطلبی وجود داشته باشد که یک خر بفهمد معنیاش این است که خرهای دیگر هم آن را خواهند فهمید. در نتیجه اگر داریوش برادری موفق شده چنین کتاب مشکلی بنویسد من هم باید آن را بفهمم. گرفتاری اما این است که این کتاب یا احتیاطا به عمد مشکل نوشته شده، و یا ترجمه مخدوشی است که باعث عرق ریزان روحی خواننده میشود. برادری به کرات به نام روانکاوان معروف اشاره میکند. گاهی نقل قولی از آنها میآورد بی آنکه توضیح روشنگرانهای ضمیمه آن باشد. گویا فرض براین بوده است که کلیه خوانندگان این دانشمندان علم روانکاوی را میشناسند و با عقاید آنها آشنا هستند. اما شک نیست که داریوش برادری زحمت زیادی کشیده است. او با حسن نیت تمام کوشیده است برای بخشی از معضلات و مشکلات جامعه ایران راهحلی بیابد. از آنجایی که او موفق شده متجاوز از ۶۰۰ صفحه کتاب را تالیف کند، پس بسیار خوب موفق خواهد شد که یک تجدید نظری در آن به عمل آورد. اگر ایشان بتواند حالت گنگی را که بر کتاب غلبه دارد تعدیل کند، و اگر هنگامی که از روانکاوان نقل قول میآورد دراین باره توضیح دقیق بدهد خواننده با رغبت بیشتری آن را خواهد خواند. من این توصیه را صمیمانه عرض کردم، چرا که یک عمر است دارم کتاب میخوانم و متوجه شدهام کتابهایی موفق هستند که بتوانند با خواننده رابطه برقرار کنند. راستی چطور خواهد شد اگر ایشان کتاب خود را در اختیار یک ویراستار بگذارد؟ ویراستار موفق خواهد شد جملهها را سادهتر و کوتاهتر کند و در مورد کلمات و واژگانی که تازه وضع شدهاند یک شرح کوچک ضمیمه کند. اگر وقتی باقی بود باز جملاتی به عنوان نمونه از کتاب میآوردم تا روشن شود که به راستی نیاز به یک ویرایش جدی دارد. اما تاکید میکنم که داریوش برادری زحمت بسیار زیادی کشیده است و نیت خیر او نیز بر هیچ خوانندهای پوشیده نیست. این یک کتاب جدی است و اگر دوباره بازبینی شود به اثر ماندگاری تبدیل خواهد شد. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
نظرهای خوانندگان
خانم پارسی پور سلام
مرسی از بررسی شما
من چن سالی هست روی فروید کار کردم و سعی کردم به جز کتاب های خودش، بسط های تئوریک ایده های فروید رو هم بخونم... لاکان هم یک سالی هست که بطور جدی درگیرش هستم
-- عماد ، Feb 13, 2010 در ساعت 03:00 PMبا این حال، به نظر من، نوشته های آقای برادری به غایت مغشوش و مغلق هستند. واقعا اجرای کنایه ی " آسمان-ریسمان بافتن"نند. ایشان مطالب دشوار-فهمی را بیان نمیکنند اما علاقه ی عجیبی به دشوارنمایی مطلبشان دارند. تعمدا از نوشتن متنی به زبان سهل الوصول تر خودداری میکنند
من بارها مقاله ها و نظراتشان را در مورد نوشته های سایرین خوانده ام...
امروزه مخاطبان فارسی این جنس کتابهایی به مدد کتبی که از/درباره ی فروید و لاکان ترجمه شده، با مبانی روانکاوی آشنا هستند و خوشبختانه دیگر نمی شود از جهل مخاطب برای خود قبای عالمانه دوخت...
استناد خانم پارسی پور به آن فرمایش استاد دانشگاه تهران، لب اللباب نوشته ایشان بود، به چه سادگی هم خانم پارسی پور ان را نقل کرده است !
-- بدون نام ، Feb 13, 2010 در ساعت 03:00 PMمن هم با شما موافقم خانم پارسی پور. آقای برادری متاسفانه پرگو هستند و آخر سر هم معلوم نیست مقصود حرفشان چیست.اما یک جا در متن گفته اید که
-- خسرو ، Feb 13, 2010 در ساعت 03:00 PM"بسیاری از جملات کتاب از همین حالت ابهامآمیز رنج میبرند. " که از لحاظ دستوری غلط است. بکار بردن رنج در این معنا گرته برداریی غلط است.
خانم پارسی پور من هم در خواندن این کتاب مشکل داشتم و تصور میکردم که نویسنده آنچه را روی صفحه آورده، حال چه ترجمه ای از یک متن و چه ترجمه ای از یک اندیشه، نتوانسته آن را خوب درک کند. هر کس به محض درک یک مطلب خود بخود شروع میکند واژه ها و مفاهیم نزدیک به موضوع را در زبان خود، که اینجا فارسی است، بیابد. عدم موفقیت در این امر به معنی این است که نویسنده ناتوان از درک موضوع بوده است.
-- آذر ، Feb 13, 2010 در ساعت 03:00 PMخوب این آقا چه زمینه تحقیقی و تجربه ای برای تالیف این کتاب داشته ؟؟؟؟ آیا تدوین کننده این کتاب لز تخصص کافی برای نوشتن این کتاب برخوردار بوده ؟؟؟
-- بدون نام ، Feb 13, 2010 در ساعت 03:00 PMدر مورد گره بورومین بگویم که از توپوگرافی /شاخه ای از ریاضی ، در متون لاکان استفاده استعاری شده است. استفاده فردی او از ترم های علوم دیگر مورد انتقاد بعضی از متفکران بوده است. رجوع کنید به فشنابل نان سنس . اما برای عمیق فهمیدن آن شاید باید تمام آثار دشوار لاکان را خواند و شاید قبل از آن فروید و کویره را. چنین کاری فقط برای متخصصان ممکن است. همه آثار لاکان هنوز منتشر نشده و دامادش جاک آلن میلر رفته رفته متنشر می کند .منابع در حال حاضر عمدتا به فرانسوی هستند. این ها یک انجمن دارند و عضویت و سلسله مراتب تخصص دارند انجمنی که سالها قبل از انجمن های روانکاوی سنتی خارج شده.من مثل شما خوشبین نیستم. کتاب نویس باید در نظر بگیرد مخاطبش کیست. آیا برای هم تخصصی ها می نویسد. من یکمی الفبای لاکان خوندم و یکمی در انجمن رفت و آمد کردم. نمی خوام نظرم رو در مورد جملاتی که از برادری نقل کردید بدم. اما مهمتر از آن باید بگم که یک کار غیر اخلاقی مرعوب کردن خواننده است و ثابت کردن به او که تو نفهمی و نتیجه منطقی این است که من بیشتر از تو می فهمم. و تو کار بزرگان دخالت نکن. این یک ایدئولوری زورگو و برده است. نوعی سلطه جویی . در لباس آدم همه چیز دان است.
-- خسرو احسنی قهرمان ، Feb 14, 2010 در ساعت 03:00 PMخانم پارسی پور، نوشته ی شما را چطور باید بفهمم؟ از یک سو مبگویید مطلب را نه اینکه نخواسته اید بلکه نتوانسته ایدتا به انتها بخوانید ودلیلش را نیز ابن فهمبدم که مطلب آقای برادری چندان قابل فهم نیست. از سوی دیگر اما در انتها می گویید که اگر نوشته درست ادیت شود به اثری ماندگار تبدیل خواهد شد.
-- سیامک ، Feb 15, 2010 در ساعت 03:00 PMدر نوشته ی شما یا ترس از واضح سخن گفتن و سپس دچار دردسر شدن را میتوان دید یا رد تعارف ایرانی که حظ رابطه را مهمتر از گفتن صریح عقیده مبداند.
مرسی
آقای سیامک
برای این که بفهمیم یک کار ادبی یا تحقیقی با ارزش است مجبور نیستیم همه آن را بخوانیم. هنگامی که کتاب آقای برادری را به دست می گیرید متوجه می شوید که او زحمت زیادی کشیده و از عنوان کتاب نیز بر می آید که ایشان موضوعی اصیل و به اصطلاح فرنگی اوریژینال را برای تحقیق انتخاب کرده، اما این واقعیتی ست که نثر این کتاب پیچیده و اغلب غیر قابل فهم آنی ست. من یک رمان هزار صفحه ای نوشته ام به نام شیوا که خواندنش اغلب خوانندگان را خسته می کند. اما بعضی ها که پایمردی کرده و همه آن را می خوانند به این نتیجه می رسند که کتاب خوبی ست.
-- شهرنوش پارسی پور ، Feb 17, 2010 در ساعت 03:00 PMمن تمام کتاب آقای برادری را نخوانده ام که بتوانم بگویم بد است یا خوب است. در آن چه که نوشته ام هیچ قصد تعارف نداشته ام و در رودربایستی هم قرار نداشتم.
این را هم به شما بگویم که چند پاراگراف از یکی از آثار هگل را ده بار خواندم و نفهمیدم. آیا این بدان معناست که کار هگل بی ارزش است؟
این قطعه ی که در آخر گذشته بودید چی بود؟ بسیار زیبا بود. لطفا نامش رو منتشر کنید... خواهش میکنم
-- Vandad ، Feb 17, 2010 در ساعت 03:00 PMخانم پارسی پور نازنین همچنان از شنیدن تمامی برنامه های شما لذت می برم و برای شما آرزوی طول عمر و سلامت دارم.
-- شهرزاد ، Feb 18, 2010 در ساعت 03:00 PMامشب جواب شما به خودم را خواندم و بی صبرانه منتظر شنیدن سخنرانی ژاپن شما در مورد زن در ادبیات فارسی هستم.
سپاس گزارم از مهر شما.
چقدر خوشحال می شدم ایمیل شما را داشته باشم.
اين سرنوشت کتابهايی است که در اصل ترجمه ای هستند ولی به اسم تأليف منتشر می شوند. نه ترجمه است و نه تأليف. در عالم برزخ در حال سير و سياحت است! در ضمن اين کتاب را من ورق زدم و نگاهی کردم. به خدا صدتا ويراستار هم نمی توانند اين کتاب را قابل فهم کنند. شما نگاه کنيد حتی کامنت های داريوش برادری هم که اينجا و آنجا می گذارد قابل فهم نيست حال چه برسد به کتاب 640 صفحه ای. قدما به اين کتابهای قطور بی مصرف می گفتند: بيهوده سخن به اين درازی؟
-- زينب ، Feb 18, 2010 در ساعت 03:00 PMشهرزاد عزیز
پخش برنامه با خانم نویسنده معلق شده. در فرصت دیگری در یاینباره در کی از برنامه ها برای شما خواهم نوشت
-- شهرنوش پارسی پور ، Feb 19, 2010 در ساعت 03:00 PMحق با خانم پارسی پور میباشد .من هم بارها مطالبی از آقای داریوش برادری خوانده ام که بسیار نا مفهوم بودند .من فکر میکنم که ایشان از نوشته های دیگران استفاده می کنند، و به دلیل اینکه این نوشته احتما لا تراوش فکری خود ایشان نمیباشد ، و یا بخشا نمی باشد. و احتما لا با دستکاری و تر جمه همرا ه است نا مفهوم از آب در آمده است . در اصطلاح ادبی به اینکار پلا خیات میگو یند . یعنی از نوشته های دیگرا ناستفاده کردن ، بدون ذکر منبع
-- نسرین ، Feb 21, 2010 در ساعت 03:00 PM