رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۰ آبان ۱۳۸۸
به روایت شهرنوش پارسی‌پور ـ شماره ۱۵۰

رویای اروپا

شهرنوش پارسی‌پور

آذر نفیسی، نویسنده و ناقد ایرانی - آمریکایی اخیرا بخشی از گزارش زندگی خود را زیر عنوان «چیزهایی که درباره آن سکوت کرده‌ام» به زبان انگلیسی منتشر کرده است.

Download it Here!

این کتاب از نظرگاه شناخت فرهنگ معاصر ایران دارای ارزش قابل تاملی ست. آذر نفیسی که زمانی پدرش شهردار تهران بوده و مادرش به مقام نمایندگی مجلس رسیده است، در محیطی بزرگ شد که نسبت به مسائل مبتلا به جامعه ایران اشراف داشته است.

زندانی شدن پدر آذر نفیسی، که پس از سال ۱۳۴۲ و اعدام طیب رضایی رخ داد، فصل قابل تاملی از کتاب را به خود اختصاص می‌دهد.

کتاب تا حدودی روشن می‌کند که احمد نفیسی، پدر او، در مقام شهردار تهران شناخت صریحی از بازار تهران و به ویژه بازار تره‌بار ایران داشته و احتیاطا نزدیکی‌هایی با عناصری همانند طیب رضایی داشته که منجر به دستگیری او شده است.

این کتاب که به نحوی گزارش زندگی است در عین حال می‌تواند به دلیل اطلاعاتی که از زندان پدر به دست می‌دهد جزو کتاب‌های خاطرات زندان طبقه‌بندی هم شود.

ما همیشه رودررو با کتاب‌های خاطرات زندان هستیم. این بار اما با کسی روبرو هستیم که پدرش در زندان است و نگرانی‌ها و دل‌مشغولی‌های خود را به رشته نگارش در می‌آورد.

کتاب در عین حال به این دلیل که روابط نویسنده را با مادر اقتدار گرایش به زیر ذره‌بین می‌گذارد و به نقد این رابطه می‌پردازد قابلیت بررسی روانکاوانه‌ای به خود می‌گیرد.

نویسنده نشان می‌دهد که مادران الزاما موجودات فداکاری نیستند، بلکه می‌توانند باعث آزار فرزندان خود باشند. در عین حال متوجه می‌شویم که آذر نفیسی از گروه دخترانی است که به پدر علاقه ویژه‌ای دارند و از این نقطه نظرگاه در حوزه دخترانی قرار می‌گیرد که انگاره اسطوره‌ای آنها آتنه، بانو خدای یونانی است که از سر پدرش زئوس و به ضرب تبر هفاییستوس، آهنگر خدایان به دنیا می‌آید.

او شاهنامه‌خوانی و آشنایی با متون ادبیات فارسی را از پدرش می‌آموزد. پدر و دختر عملا در برابر مادر در جبهه مشترکی قرار گرفته‌اند. رابطه آذر نفیسی با پدرش ما را به یاد این برداشت چینی می‌اندازد که «دختر خواست پدر است از مادر».

از آن‌جایی که کتاب به زبان انگلیسی نگاشته شده، برداشت از متن در اینجا میسر نیست. اما می‌توان کتاب را به صورت خلاصه در اینجا شرح و بسط داد.

آذر نفیسی را می‌توان انگاره آرمانی نسل نخستی دانست که بر مبنای این رویا بزرگ می‌شدند که غرب را باید بسیار خوب شناخت. در ردیف سنی آذر نفیسی شمار قابل تاملی از افراد را می‌شناسیم که پیش از آن‌که دیپلم خود را دریافت کنند، برای آموختن «زبان خارجی» به اروپا گسیل داشته می‌شدند.

به طور معمول این نسل به سه دسته تقسیم می‌شوند: بخشی که جذب مدارس انگلستان می‌شدند، بخشی که به فرانسه یا سوییس گسیل داشته می‌شدند و بخشی که در حوزه تعلقات زبان آلمانی قرار می‌گرفتند.

با تکیه بر این دریافت فرهنگی است که آذر نفیسی عازم انگلستان می‌شود. او نیز همانند تمامی کودکانی که از خانواده جدا شده‌اند از تنهایی رنج می‌برد. اما چنین برداشت شده که غرب صاحب فرهنگی جهانی است و باید این فرهنگ را دست‌آموز کرد.

افرادی که در ردیف سنی آذر نفیسی هستند به خوبی این رویا را در خاطر دارند: رویای اروپا. اینک باید به اروپا رفت و در آنجا آمریکا را شناخت و جذب آمریکا شد. اغلب ما از این مسیر اندیشه عبور کرده‌ایم.

کتاب اما بیشتر در تعریف رابطه مادر با دختر و پدر با دختر چرخش می‌کند. مادر از نمونه زنانی است که اکنون اگر زنده هستند متجاوز از هشتاد سال دارند. زنانی که از نوشیدن قهوه و فال‌گویی از روی نقش‌های آن لذت می‌برند.

این نیز باید فرهنگی باشد که از طریق روس‌ها و ارمنیان مهاجر به ایران منتقل شده است. دوستی در پیش از انقلاب اسلامی سفری به مسکو رفته بود و در شهرگردی کشف کرده بود که دکه‌های عرق فروشی روسی شباهت قابل ملاحظه‌ای به دکه‌های عرق فروشی تهرانی دارد. البته منظورم تهران دوران پیش از انقلاب اسلامی است.


دکتر آذر نفیسی، نویسنده و استاد دانشگاه

این مساله البته به این معناست که دکه‌های عرق فروشی ایرانی از روی انگاره روسی ساخته شده بودند.

نسلی از زنانی ایرنی نیز، به ویژه در حوزه زیست تهران علاقمند به فال‌گیری با قهوه و ورق بوده‌اند. فال‌گیران نیز اغلب ارمنی و روس بودند. آداب قهوه خواری در این دوران انسان را به یاد آداب سفره نسل قبل‌تر می‌اندازد.

پس در این دوران با مردانی روبرو هستیم که بسته به علایقی که نسبت به فرهنگ‌های مختلف دارند، ودکا یا ویسکی می‌نوشند. زنان این مردان نیز به قهوه و فال قهوه علاقه دارند.

آداب قهوه‌نوشی خانم نزهت نفیسی بخش‌هایی از کتاب آذر نفیسی را رنگین کرده است. دیکتاتوری‌های او نیز انسان را به یاد زن اقتدارگرایی می‌اندازد که حوزه عمل محدودی دارد. او یک بار و به دلیل مهرورزی و یا شاید بدجنسی آنی، مقدار قابل ملاحظه‌ای گلابی را به خورد دختر خود می‌دهد و باعث می‌شود که او برای مدت زمانی دراز از گلابی متنفر شود.

پدر برعکس بر حساس‌ترین وجه حضور دختر انگشت می‌گذارد. دختر علاقمند به خواندن کتاب است و پدر در خواندن به او یاری می‌رساند. حالا همان‌قدر که دختران نسل مادر او دیوانه فیلم دختر لر هستند، او اما به کتاب دزیره که شرح احوال نامزد نخست ناپلئون بناپارت و ملکه بعدی سوئد است، علاقه دارد.

این علاقه چنان است که در سفر به پاریس به جستجوی پلی می‌رود که دزیره در هنگام ناامید شدن از عشق ناپلئون قصد می کند تا از آن‌جا خود را به امواج رود سن بسپارد.

در شرح تمامی این ماجراها متوجه مساله‌ای هستیم که گریبان‌گیر ذهن تمامی جوانان ایرانی در این مقطع از زمان است: عشق به غرب و تمامی ارزش‌های برآمده از این مجموعه فرهنگی.

واقعیت این است که ما در آن دوران در تضاد و تقابل با تمامی مجموعه فرهنگی خود هستیم و بدون آن که بدانیم، داریم آتش انقلاب اسلامی را که یک انقلاب واکنشی است شعله ور می‌کنیم.

اخیرا یک برنامه در کامپیوتر دیدم که روشن می‌کرد اگر وضع به همین نحو پیش برود تا سال ۲۰۵۰ اکثریت جمعیت فرانسه، انگلستان، هلند و بلژیک مسلمان خواهند بود.

از طریق خواندن کتاب آذر نفیسی متوجه می‌شویم که رویای به غرب رفتن الزاما نه یک رویای ایرانی، بل‌که یک رویای جهانی، به ویژه جهان اسلام است. ما با خیرگی به غرب نگاه می‌کردیم. به غرب آمدیم و حالا داریم غرب را تغییر می‌دهیم. چنین است که امروز آذر نفیسی برای همان غربیانی می‌نویسد که عمری در خواندن کتاب‌ها و آموختن از فرهنگ آنان نیرو می‌گذاشت.

امروز پدر و مادر نفیسی فوت کرده‌اند و حالا نوبت او و برادرش و دیگر هم‌نسلان اوست که نقش «آدم‌های بزرگ» را بازی کنند.

جامعه ایران از اطراف کش آمده و نیروهای درونی‌اش را به اطراف پرتاب کرده است. ایرانی‌های زیادی در گوشه و کنار جهان زندگی می‌کنند. شماری از این ایرانی‌ها به موفقیت‌های بزرگی نائل آمده‌اند. بخش‌های قابل تاملی از دانشمندان و استادان دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی، ایرانی‌ها هستند.

دختر نفیسی بزرگ شده است و دارد پزشک می‌شود. نفیسی خود به آدم بزرگی تبدیل شده است.
اما شرح صحنه مرگ مادر بسیار تاثیرگذار است.

مادر سال‌هاست درباره «آن شخصی که بیمار است» برای دخترش در تلفن حرف می‌زند. «آن شخص» جمهوری اسلامی است که در ذهن زن دارد روز به روز بیمارتر می‌شود.

در آخرین روزهای زندگی در بیمارستان به دخترش مژده می‌دهد که «آن شخص» به راستی مرده است. در این لحظات آخر زندگی است که از اطرافیان خود احوال مردان این جمهوری را می‌پرسد و این‌که چه برسر آن‌ها آمده است.

و من اخیرا به این نتیجه رسیده‌ام که این جمهوری اسلامی، به راستی سقوط خواهد کرد، چرا که اکنون این من هستم که دارم ارزش‌هایی را در این جمهوری کشف می‌کنم. معنی‌اش این است که پس من با پدیده‌ای روبرو هستم که رو به مرگ است.

آیا معنی این حرف این است که من نیز همانند خانم نفیسی به مرگ نزدیک شده‌ام؟

و آیا آذر نفیسی مادرش را نمادی از ایران در حال از دست رفتن می‌بیند؟

به هرحال به طور معمول هنگامی که مرگ از راه می‌رسد انسان آن را به همه چیز در پیرامون خود تعمیم می‌دهد.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA

نظرهای خوانندگان

نکته ای که در ارتباط این فرنگ رفته های تحفه نطنزی قابل توجه است احساس عقل کل بودنی است که می کنند . اما بیچاره ها نه ایرانی هستند و نه شهامت کندن از ریشه های اریستوکراسی ایرانی را دارند تا فرنگی شوند .نوعی انسانی که تعلق به هیچ جا ندارد.

-- بدون نام ، Oct 31, 2009 در ساعت 02:50 PM

در ضمن جهت اطلاع خانم پارسی پور و همچنین سایر علاقمندان آثار خانم نفیسی اضافه کنم، که کتاب اخیرا ایشان توسط یکی از همکاران من در امریکا؛ در دست ترجمه به زبان اسپانیایی است که برای ماه ژانویه چاپ و منتشر خواهد شد.

-- رسول پدرام ، Oct 31, 2009 در ساعت 02:50 PM

هذیان .خانم نفیسی من از طرف ایشان از شما معذرت می خوام

-- بهروز ، Nov 1, 2009 در ساعت 02:50 PM

من واقعا" از ساده لوحی پارسی پور بخصوص در تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی
تعجب می کنم و نمی دانم چرا به چنین آدم
ساده لوحی اجازه داده می شود که چنین تحلیل هایی را ارائه دهد. البته زیاد هم نباید از مزدوران وعاملین غرب مانند ایشان و آذر نفیسی - لکاته نئوکانها - تعجب کرد.

الیت ؟؟ ایران مانند دیگر کشورهای تحت استعمار غرب برای تداوم این رابطه و پرورش کادر نوکرو کلفت ، بچه های خود را به کشوری که فرهنگ و زبانش بر سر این کشورها سایه
افکنده بود می فرستادند تا موقعیت خود را مانند گذشته حفظ کنند. اصولا" برای همین خدمتگزاری است که الیت ؟؟ یک کشور نسل به نسل الیت می ماند. امروز فرانسه ، فردا
انگلیس و پس فردا هم آمریکا. امروز الیت کشورهای نوکر بچه های خود را همه به آمریکا می فرستادند تا رموز نوکری را بخوبی یاد گرفته
و موقعیت خود را محکم کنند. سری به دانشگاه هاروارد این موضوع را بخوبی نشان میدهد. از پاکستان ، تاجکستان، ازبکستان، کشورهای عربی گرفته تا دیگر کشورهای نوکر
فرزندانشان برای پالایش ارزش های خود و کسب ارزش صد درصدی آمریکا در این دانشگاههای امپراتور ساز حضور می یابند.
آذر نفیسی بعنوان یک نویسنده نئوکان بوسیله رسانه های صهیونیستی به بازار عرضه شد و هیجکس ندیده که تا بحال از شخصی دوروز متوالی در برنامه رادیویی دعوت بعمل آید ولی اینکار در مورد آذر نفیسی اجرا شد زیرا کتاب خواندن لولیتا برای تشدید جو ضد ایران و علیه اسلام نوشته شد و برای تبلیغ کتابش به همه دانشگاههای آمریکا، اروپا و دیگر کشورها گسیل داده شد. صهیونیسم اگر بخواهد مدفوع من و تو را هم با نرخ گرانی میتواند به احمقان و ساده لوحان که هر را از بر تشخیص نمی دهند با استفاده از رسانه های دسته جمعی بفروشد و آب از آب تکان نخورد.
کشورهایی که افراد به علل مختلف از خود بیگانه هستند و مسلما" سیستم نقش بسیار زیادی در این از خود بیگانگی ایفا می کند، مردم برای فرار از این حالت به وسیله های مختلف روی می آورند. اگر در ایران این قهوه خوانی در بین افراد متوسط و بالا - انگل ها - رواج داشت همین حالت در آمریکا بطور وسیع در افراد وجود دارد که با "خرید" و رفتن به Mall
ابراز می شود. بنابراین این خود نشان می دهد که از خود بیگانه بودن و رابطه انسانی نداشتن بین افراد یک جامعه در سیستم مصرفی نئولیبرالیزم بمراتب شدیدتر از ایران و دیگر کشورهاست که نویسنده ساده لوح ما
از دیدن آن عاجز است.

-- بدون نام ، Nov 1, 2009 در ساعت 02:50 PM