رادیو زمانه > خارج از سیاست > بررسی و معرفی کتاب > ترکیب سبعیت و احساس تقدس | ||
ترکیب سبعیت و احساس تقدسشهرنوش پارسیپورپشت پردههای انقلاب اسلامی ـ اعترافات حسین بروجردی ـ به کوشش و ویرایش بهرام چوبینه بهرام چوبینه در کتاب «پشت پردههای انقلاب اسلامی» به گفت و گو با حسین بروجردی نشسته است که بدون شک یکی از چهره های بسیار شاخص این چند دهه اخیر به شمار میآید. انقلاب اسلامی را لاجرم باید از طریق دست اندرکاران آن شناخت و حسین بروجردی یکی از مردانی است که بنا به قول خودش جزو کسانی است که میتوان آنها را شاخه لمپن پرولتاریای جنبش اسلامی آیتالله خمینی دانست.
در جریان این گفت و گوست که بسیاری از نکات ناروشن انقلاب اسلامی روشن میشود. حسین بروجردی از رده مردانی است که به راحتی میتوانند بکشند. او در عین حال از رده انسانهایی است که باید همیشه به ایمان یا عقیدهای آویزان باشند. در آغاز گفت و گو میبینیم که او با کسانی درآمیخته است که قصد اصلاح جهان را دارند. آنها البته آبجو میخورند، اما اگر کس دیگری این کار را بکند جرم بزرگی مرتکب شده است. او که در جستوجوی ارزش مقدسی است به اتفاق دوستان کاباره باکارا را آتش میزند تا جهان را اصلاح کند. سپس با همان دوستان شروع میکنند به اعدام انقلابی کردن و افرادی را که فاسد میدانند بیرحمانه میکشند. در جریان این عملیاتهاست که با شهاب آشنا میشود. در آخر کتاب متوجه میشویم که این شهاب یک آخوند است. آنان به بانک ملی میدان بیست و پنج شهریور دستبرد میزنند. سپس دامنه این عملیات گسترش مییابد. او کسی است که مواد آتشزا را به آبادان میبرد، که بعد در آتش زدن سینما رکس آبادان مورد استفاده قرار میگیرد. میدانیم که این جنایت به پای شاه نوشته شده است، اما اینک این اسناد به صراحت روشن میکنند که مردان خمینی بانی این ماجرای اسفناک بودهاند. او در تمامی ماجراهای پس از انقلاب نقشی برعهده دارد. بررسی شخصیت او از این نظر ارزش دارد که ما را متوجه میکند که اگر شخصی شخصیت قوی داشته و اما کم سواد باشد چقدر میتواند به جامعه صدمه بزند. او همچنین به فرانسه گسیل داشته میشود تا دکتر شاپور بختیار را بکشد، که البته طرح عوض میشود و شخص دیگری به جای او میرود و همسایه دکتر بختیار را میکشد.. کم کم اما حسین بروجردی به قول معروف مسألهدار میشود. او که شاهد اعدام افسران و مردان شاه در روی پشت بام مدرسه رفاه بوده است، و با شیخ صادق خلخالی به کردستان رفته و دیده است که چگونه او همانند آب خوردن فرمان قتل افراد بیگناه را صادر کرده است کم کم به خود میآید. ضربه اصلی را اما پروفسور ابراهیم میرزائی به او وارد میکند. این ماجرای شگفتی است که خواننده را مبهوت میکند. ابراهیم میرزائی که معلم بسیار موفق کونگ فو بوده و خود شاخهای بر این فن رزمی افزوده است، در آغاز انقلاب خود را کاندیدای ریاست جمهوری میکند. همین مسأله باعث میشود تا حسین بروجردی مأمور دستگیری او بشود. ابراهیم میرزائی بدون آن که سلاحی داشته باشد مقاومت میکند و اعلام میدارد که دستگیری او ممکن نیست مگر آن که تیر بخورد. حسین بروجردی این مهم را به عهده میگیرد و به پای ابراهیم میرزائی تیری شلیک میکند. بدین ترتیب، و بدون هیچ علت روشنی، کونگ فو کار ماهر ایرانی ناقص میشود. در بیمارستان اما دکتر هرچه پافشاری میکند میرزائی حاضر به بیهوشی نمیشود. پس زنده زنده گلوله را از پای او درمیآورند. این تنها روشی است که روی ذهن ناکارآمد حسین بروجردی تأثیر میگذارد. بر این پندارم که دلیل اصلی تحول روحی حسین بروجردی باید همین مسأله باشد. او که در جستوجوی ارزش مقدسی است که با اتکای به آن بکشد، این معنا را در شخصیت پروفسور ابراهیم میرزائی باز مییابد. بروجردی ناگهان تغییر میکند. او در ارتباط با مردانی قرار میگیرد که طراح کودتای نوژه هستند. این کودتا که لو میرود او را نیز دستگیر میکنند. اما مدارک به دست آمده به گونهای نیست که باعث مرگ او بشود. بروجردی به زندان میرود و دوران زندان خود را در قزلحصار سپری میکند. مدتی پس از آزادی مخفیانه از کشور خارج میشود و در خارج از کشور به سلطنت طلبها نزدیک میشود. این بار به اوستا سوگند میخورد تا در کنار تیمسار آریانا طرح کودتایی را در ایران پیاده کند. تماس با لمپن پرولتاریا و لاتهای تهران جزو وظایف اوست. این مسأله به گونهای پیش میرود که باعث کشته شدن بسیاری از این لاتها میشود. این خلاصهای است از زندگینامه شگفتانگیز حسین بروجردی. در خواندن این کتاب بود که من دائم دچار این پرسش میشدم که جنم افرادی همانند حسین بروجردی از چه مقولهای است. ترکیب سبعیت و احساس تقدس معجون عجیبی ساخته است که بیشتر از آن که به یک آدم واقعی شبیه باشد به قهرمانان داستانها شباهت میرساند. یکی از داستانهایی که او شاهدش بوده و گویا باز از نکاتی است که در تحول روحی او نقش داشته اعدام پری بلنده، روسپی معروف تهران است. این زن را در گونی میکنند و به پسر او پیشنهاد میکنند تا مادر را بکشد. هنگامی که از زن که درون گونی حبس است میپرسند اموالش را به چه کسی میبخشد، او اعلام می دارد که همه چیز خود را به پسرش میبخشد. البته این مرد گویا پسر خوانده پری بوده است، و از عوارض تجاوزی که به او شده بوده است رنج میبرده. بر این پندارم که از این کتاب ششصد صفحهای میتوان یک سریال تلویزیونی فوقالعاده را بیرون کشید، البته مشروط بر آن که نویسندگان این سریال، جامعهشناس و روانشناس نیز باشند. شخصیت حسین بروجردی به شدت قابل مطالعه است. او در آن واحد در خواننده احساس نفرت و احترام را توأما برمیانگیزد. اما آنچه برای من قابل درک نبود میل به کشتن است که در پس و پشت نوعی اعتقاد مذهبی پنهان میشود. بسیار در خور مطالعه است که اگر در آینده بتوان جامعهای ساخت که در آن کشت و کشتاری نباشد، تکلیف مردانی که از میل کشتن سرشارند چه میشود. کتاب حسین بروجردی مملو از اطلاعاتی است که ارزش تاریخی ویژهای دارد. در عین حال عکسها. مدارک زیادی نیز ضمیمه کتاب است که همگی تاریخی محسوب میشوند. بر این گمانم که اگر حسین بروجردی امکان تحصیلات عالیه را میداشت و موفق میشد کتاب بخواند در چنین دامی گرفتار نمیآمد. او جویندهای است که در عین حال از احساس نفرت سرشار شده است. این نفرت گویا متوجه بیعدالتی در جامعه است. او باید بر ارزشی تکیه کند تا بتواند در جهت صلاح جامعه گام بردارد. ابداً نمیتوان گفت که او ابن الوقت است و میخواهد به مال و منالی برسد. برعکس چنین به نظر میرسد که او یک آرمانگرا از مقوله مردان قوی است. آمادگی دارد تا گاو را بکشد و جهانی نوین را پی بریزد. غافل از این که در این مقطع تاریخی بحث در این است که چرا باید گاو آسمانی کشته میشد؟ بروجردی سرگشتهای ست که در جستوجوی واقعیت دست به خونریزی میزند. منطق زندگی او بسیار مردانه است. با این حال همان طور که برای بهرام چوبینه واگو کرده است، تکیه روانی او به همسرش است که هیچ چیز از زندگی او نمیداند. این نکته نیز از اهمیت مطالعاتی فراوانی برخوردار است. زن گویا در جهان باید نقش موجودی را بازی کند که نمیداند. این «ندانستن» او برای مرد فرصتی فراهم میآورد که در میدان سالمتری تنفس کند. شاید یکی از دلایل حوادث ایران پس از انقلاب اسلامی این باشد که زنان دیگر نمیتوانند نقش بره بیگناه و معصوم را بازی کنند. خواندن کتاب حسین بروجردی را به همه توصیه میکنم. این یک سند تاریخی بیهمتا و ارزشمند است. من آن را به صورت پیدیاف در ین فورمت خواندم: ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
نظرهای خوانندگان
khanome parsi pore aziz misheh lotfan begin in matno koj dagigan misheh pida kard.man movafag nashodam pidash konam ba tashakor
-- azadeh ، Aug 27, 2009 در ساعت 06:00 PMاول بر روی لینک زیر کلیک کنید
http://www.4shared.com/file/64500851/3774ab39/_2__posht-pardeh-enghelab-Choobine.html
آنکاه بر روی دگمه دانلود کلیک نمایید. فایل پی دی اف باز خواهد شد.
-- رشا ، Aug 27, 2009 در ساعت 06:00 PMخانم پارسیپور گرامی، فرمودهاید:
"بر این گمانم که اگر حسین بروجردی امکان تحصیلات عالیه را میداشت و موفق میشد کتاب بخواند در چنین دامی گرفتار نمیآمد."
آیا چریکهای فدایی خلق یا مجاهدین خلق و حتی بسیاری از پیروان خمینی که دست به ترور و کشتن افراد زدند و میزنند، یا دستکم اینگونه حرکات را تایید و پشتیبانی میکنند، تحصیلات عالی نداشته و ندارند و کتابخوانده نیستند؟
یا اینهمه آدم بیسواد و کمسواد دیگر در دنیا هست که به زحمت چیزی میخوانند، آیا همهی آنان اهل جنایت و بیرحم هستند؟
حسین بروجردی در خاطرات خود میگوید که در مدرسه تا سالهای آخر دبیرستان هم درس خوانده ولی به دلایلی از درس و مدرسه دلزده شده و به فعالیت سیاسی از نوع ترور و کشتن و خرابکاری دست میزند. همچنین این حرکت وی در موقعی اتفاق میافتد که اخبار ترورهای سازمان مجاهدین خلق یا قضیهی سیاهکل در افواه مردم به صورت نوعی حماسه شکل گرفته است.
-- ایرانی ، Aug 27, 2009 در ساعت 06:00 PMمیتوان به راحتی نظام نادرست آموزشی کشور در آن زمان که راه را تنها برای استعدادهای خاص باز میکرد از یک سو، و از سوی دیگر جو عملیات مخفیانهی سیاسی و تروریستی را مؤثر در جذب شدن افرادی همچون حسین بروجردی به این مسیر دانست.
"زندگی سگی" شهرا روساختن که تماشاکنیم توکوچه هاش همیشه ویلون بشیم تو زندوناش یه عمری لالا کنیم! آژانو رو ساختن که با هم تا کنیم!... جشن وعزا گوشت دم توپ بشیم قفل در حجره ها رو وا کنیم! رو فرش خاک یه لقمه نون جور کنیم توآسمون ستاره پیدا کنیم! ... چشما روساختن مارو افسون کنن مست گل وآینه وشمعدون کنن هول هولکی دفترو امضا کنیم پر توپر دختر حوا کنیم!... خشخاشو کاشتن گلاشو بو کنیم دیو غمو جنبل وجادو کنیم لول که شدیم زنجیرا رو وا کنیم حرکت آهسته رو ابرا کنیم!... دنیا رو ساختن باهامون حال کنن ! بو بکشن ردمونو دنبال کنن میدون تیر اشکامونو چال کنن زل بزنیم مرگو تماشا کنیم عدل زمینی تونو حاشا کنیم! "حبیب نی چی"
-- بدون نام ، Aug 27, 2009 در ساعت 06:00 PMواقعا از شما بعیده این جور کتاب مبتذلی رو با این آب و تاب تعریف کنید .
-- احسان ، Aug 28, 2009 در ساعت 06:00 PMیادمه وقتی آقایان نبوی و بشیرتاش روز شمار انقلاب رو برای زمانه می نوشتند (با آن وضعیت بی طرفی !!) ابراهیم نبوی در پاسخ کامنتی که که به این کتاب ارجاع داده بود به نامعتبر بودن کتاب تصریح کرده بوده .
این کتابی است که در نزد انقلابیون اعتباری دارد و نه نزد مخالفین انقلاب !
این چند روزه حرفهای عجیبی می زنید خانم پارسی پور یادتونه چند روز پیش گفتید که در روزهای بعد از کودتای نوژه بی حجاب برابر مجلس شورا رفتید و با یک نماینده دیدار کردید!
Posht-pardeh-enghelab-Choobine.pdf
-- پیام ، Aug 28, 2009 در ساعت 06:00 PMکدام آدرس؟
خانوم پارسی پور عزیز، ممنون بابت معرفی این کتاب و توصیه اش. آدرس اش آنی که گفته اید نیست. آن مشخصات کتاب است. ولی با همان می شود کتاب را پیدا کرد. یکی از آدرسها این است:
-- محمد ، Aug 28, 2009 در ساعت 06:00 PMhttp://www.4shared.com/get/64500851/3774ab39/_2__posht-pardeh-enghelab-Choobine.html;jsessionid=2F50F0FB4024E8227B9DFDAE3D6A1086.dc156
رمان حاصل تخیلات آقای چوبیه هیچ سندیت تاریخی ندارد. شما برای اثبات این قضیه که اصلا خود این آقای بروجردی وجود خارجی ندارد مراجعه کنید به مقدمه. آنجا این آقای چوبینه میگوید که من ای آقا رو تو قطار دیدم بعد خاطره هاش رو ضبط کردم بعد گمش کردم بعد شنیدم مرده. یعنی خواننده، دنبالش نگرد!
-- علی ، Aug 28, 2009 در ساعت 06:00 PMاحسان عزیز، اگر کامنتهای دیگران را نیز میخواندید، در همان برنامه ای که به آن اشاره کرده ای شخصی به اسم بازجو پاسخ موضوع بی حجابی و مجلس شورای اسلامی را داده است.
-- فضولباشی ، Aug 29, 2009 در ساعت 06:00 PMفایلهای موجود در لینکهای داده شده فقط متن کتاب را همراه با عکسی از روی جلد آن دارند در حالیکه خانم پارسی پور می فرمایند (و در متن کتاب هم به آن اشاره شده) که نسخه ای از همین کتاب با تعداد زیادی عکس از افراد نامبرده در کتاب نیز وجود دارد. ایکاش اگر این نسخه با عکس هم در اینترنت موجود است کسی لینک آن را در اینجا می آورد.
-- conman ، Aug 29, 2009 در ساعت 06:00 PMخانم پارسی پور، فکرمی کنم اشتباهی در این جمله تان اتفاق افتاده:>تکلیف مردانی که از میل کشتن سرشارند چه میشود. انسانها<؟ تا آنجایی که سوادم قد می دهد، در این مقوله فرقی اساسی بین دو جنس نیست. اگر یادتان باشد، خودِ شما در جایی به شوهرکشی زنان اشاره کرده بودید.
-- علی صیامی ، Aug 29, 2009 در ساعت 06:00 PMمی توانید لطفابا پاسخی مرا از این تردید بیرون آورید؟
جناب صیامی،
-- شهرنوش پارسی پور ، Aug 29, 2009 در ساعت 06:00 PMدرست است و زنانی هم هستند که می تواننند جنایت کنند. به طور کلی در دنیای وجش مادگان شکارچی اصلی محسوب می شوند. مثلا شیر ماده بیشتر از شیر نر شکار می کند. علتش هم روشن است. ماده هم خودش باید بخورد .و هم به بچه اش خوراک برساند..
اما در مسئله دگر کشی به نظر می رسد مردان در این زمینه تمایل بیشتری از خود نشان می دهند. در مجموع نیر شمار مردان دگر کش بسیار بیشتر از زنان است.