رادیو زمانه > خارج از سیاست > بررسی و معرفی کتاب > زنانی که تنها میروند، بسیار تنها میمانند | ||
زنانی که تنها میروند، بسیار تنها میمانندشهرنوش پارسیپورفرخنده آقایی، نویسندهی شناخته شدهای است و کتابهای زیادی منتشر کرده که بدبختانه فهرست آنها در این مجموعه نیامده است. «گربههای گچی» دربرگیرندهی هفت داستان است که در هشتاد و نه صفحه گنجانده شدهاند. سبک کار نویسنده در این آثار متفاوت است و هرکدام از آنها به موضوعی میپردازد.
داستان نخست، «پردیس»، ماجرایی است که احتمالا واقعی باید باشد. مکان داستان ایتالیا است. اطلاع دارم که نویسنده مدتی را در ایتالیا زندگی میکرده است. در این داستان، ایتالیاییها وارد میدان میشوند و نویسنده در بحثهایی که با مردم دارد، از پردیس یا بهشت صحبت میکند؛ یعنی همانجا که جای مسلمان مؤمن پس از مرگ است. اما استفاده از واژهی پردیس، ظاهرا باید به این علت باشد که این واژه در تمام زبانهای هند و اروپایی وجود دارد. داستان دربرگیرندهی برخورد نویسنده با «میکله» است که پیرمرد وارستهای است و به نویسنده التفات دارد. «آناناس» موضوع جالبی دارد. یک زن روسپی را به محفلی بردهاند که با خبرنگاران سوئدی مصاحبه کند. او شرط را بر این گذاشته که از او فیلمبرداری نکنند. اما البته، دوربین مخفی کار خود را میکند. زن بچه دارد و بچهاش را هم به این محفل برده است. او زندگیاش را برای خبرنگاران شرح میدهد. زن از ازدواج نخستش دو بچه دارد و حالا با مردی ازداوج کرده که عاشق او شده است. آرزویاش این است آنقدر پولدار شود که بتواند بچهها را پانسیون بگذارد. داستان جالبی است. «خوابهای لعنتی»، اما مجموعهی خوابهای عجیب و غریبی است که جمعیتی پس از تصادف برادر دیدهاند. خواب هرکدام به گونهای است که به تصادف برادر ارتباط پیدا میکند. این مساله از نظر بررسی روانشناسی اجتماعی ایران، جالب است. داستان «بخت بخت اول»، در یک بیمارستان روانی میگذرد. یکی از بیماران خود را به درخت بسته تا خودکشی کند. دکتر اما او را نجات میدهد. در عین حال، دکتر سعی دارد بیماران را متقاعد کند که بیمار نیستند و باید بیمارستان را ترک کنند. ماجرا بیشتر در اطراف زندگی فتانه میگذرد. او بیمار است، اما از نوع بیمارانی که به سختی میشود بیماریشان را کشف کرد. خانواده او را رها کردهاند. فتانه کوشش غریبی داشته تا همسری بیابد و بارها با سر در منجلاب غلطیده است. داستان خوب پرورانده شده است.
«گربههای گچی» که نام خود را به داستان دادهاند، ماجرای آموزش رقص گروهی زن و دختر است. آنها از معلمی که یک متر و نیم قد و هشتاد کیلو وزن دارد، رقص میآموزند. لحن نویسنده در اینجا توأم با طنز است. روشن نیست که اگر گروهی میکوشند رقص یاد بگیرند، چرا باید به عنوان «آدمهای حیوونکی» مورد بررسی قرار بگیرند. البته در خواندن متوجه میشویم که این افراد زندگی دردباری داشتهاند. باید همگی از آن دسته انسانهای ایرانی باشند که سالها زیر فشار ترسناکی بودهاند. اینک، اما میکوشند برقصند. «مددکار» زن خوبی است، او دائم میکوشد به افرادی که امکانات ندارند، کمک کند. ماجرا در اطراف پسری میگذرد که تا حدی عقبمانده بهنظر میرسد. او مادرش را از دست داده است. زن در آخرین لحظات زندگی، از آنجایی که کسی را نداشته، بچهاش را به دوستاناش سپرده است. اینک پسر نیازمند عمل جراحی است و پول ندارد. دلش نمیخواهد جواهرات مادرش را که در حقیقت بدلی هستند، بفروشد. مددکار به یاریاش میشتابد. «لاکپشت من» حکايت آپارتمان نشينی و کمبود فضا است. زن يک لاکپشت خريده. لاکپشتاش را خيلی دوست دارد، اما هيچکس آن را دوست ندارد. از آنجایی که آپارتمان نشين است، لاک پشت را در حمام خانه نگهداری میکند. لاکپشت کمکم بزرگ میشود و اسباب دردسر است. زن او را به باغ مدرسهای میبرد، اما بعد روشن میشود که شخصی او را در استخر میدان فردوسی انداخته است. زن اکنون جویای لاکپشت خود است که اثری از آثارش پیدا نیست. در خواندن داستانهای فرخنده آقایی متوجه میشویم که او به میدانهای اجتماعی زندگی توجه ویژهای دارد. کار او از نوع بررسی روانکاوانهی شخصیت نیست، در متن اجتماع کار میکند. به سطح مسایل میپردازد و با بررسی سطح، در جستجوی پاسخگویی به مشکلات زندگی است. عکسهایی که او از مسایل اجتماعی میگیرد، شفاف و قابل درک هستند. آقائی نثر ساده و قابل درکی دارد. روشن است که چندان در جستجوی نوآوری در سبک که اینک در جامعهی ادبی ایران به شدت شایع است، نیست. عقیده من این است که ادبیات جوان ما به شدت نیازمند این گونه داستانها است. ما نیاز داریم خودمان را بشناسیم. البته اگر هدایت به کالبد شکافی یک شخصیت میپردازد (بوف کور)، به طور قطع میدانهای گستردهی تاریخی و اساطیری را در مد نظر دارد. اما همین هدایت داستانهای زیادی دارد که به همین سطح رویین جامعه میپردازد (حاج آقا). هرچه میدان نوشتن این داستانها گستردهتر شود کار نویسندگانی که میخواهند در میدانهای دیگر جهش کنند، آسانتر میشود. ما در آغاز و پیش از هر کاری، نیازمند شناخت از خود هستیم. جالب است که بدانیم یک مددکار چه کار میکند و یک زن روسپی چه مسایلی دارد. طراحی این شخصیتها کار نویسنده است که البته بعد می توان به ادبیات ناب پرداخت و درهایی به سوی ناشناختهها گشود. این مقاله را برای نشریهای نوشته بودم که بهطور اتفاقی، دوباره به آن برخوردم. به نظرم رسید که چاپ دوبارهی آن بد نباشد. فرخنده آقایی از نویسندگان خوب ایرانی است. مسالهی جالبی است که زمانی که سیمین دانشور «سووشون» را در سال ۱۳۴۸ منتشر کرد، به استثنای «تا وقتی که خروس میخواند»، نوشتهی لعبت والا، رمان دیگری نداشتیم که زنان نوشته باشند. این رمان نیز موضوعی ایرانی نداشت و به مسالهی هولوکاست در غرب پرداخته بود. سومین رمان را من نوشتم که «سگ و زمستان بلند» نام داشت. اما بعد ناگهان میدان حرکت گسترده شد. امروز شاید بیاغراق، متجاوز از بیست نویسندهی زن اثر ارائه کردهاند و اگر شاعران را نیز به این فهرست اضافه کنیم، به رقم چندین هزار خواهیم رسید. شمار رمانهایی که زنان نوشتهاند، رقم قابل تأملی را دربر میگیرد و فرخنده آقایی، خود صاحب چند رمان است. انهدوانا، نخستین شاعر جهان که در چهار هزار سال پیش زندگی میکرد، یک زن سومری است. در خواندن «هزار و یکشب» نیز متوجه میشویم بسیاری از داستانها طبیعتی زنانه دارند. این بههیچوجه عجیب نیست. نویسندهی «هاری پاتر» هم یک زن است. من، البته امیدوارم که میان ادبیات و مبارزات فمینیستی فاصله را حفظ کنیم. نویسندهی هاری پاتر، در کمال عقل، قهرمان اصلی داستان خود را یک پسر انتخاب کرده است. دلیل این امر به سادگی این است که زن مادر به خوبی میداند در قبال دو جنس به یک نسبت مسئول است که بهتر است بعضی از کارها را مردان انجام دهند یا حداقل در آغاز کار مرد جلو بیفتد. این راه را برای زنان نیز هموار میکند. زنانی که بسیار تنها میروند، بسیار تنها میمانند. البته منظورم تنهایی روحی است، وگرنه فرمایش شده است که: «جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است». ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
نظرهای خوانندگان
خانم پارسی پور عزیز لطفا در عنوان مطلبتان قید بفرمایید نگاهی به مجموعه داستان گربه های گچی فرخنده آقایی...چون کسی که نا اشنا باشد باید به جایی که میرسید به بررسی داستان گربه های گچی تا بفهمد از عین متن شما که ؛دئر حال بررسی مجموعه ای هستید به نام گربه های گچی.
-- دوشنبه ، May 14, 2009 در ساعت 03:50 PMدوست گرامی
من همیشه نام نویسنده و عنوان کتاب را ذکر می کنم. البته مجریان رادیو زمانه بنا بر سلیقه خود صفحه آرائی می کنند.
-- شهرنوش پارسی پور ، May 14, 2009 در ساعت 03:50 PMجقدر من برنامه های شما رو دوست دارم. خیلی مفهوم تووش هست کاش به تعدادی که درکش نمی کنند درک می کردند.
-- شهرزاد ، May 16, 2009 در ساعت 03:50 PM