رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش یک زندگی > تراژدی ترسناک ایرانیان | ||
تراژدی ترسناک ایرانیانشهرنوش پارسیپوراین آخرین برنامهای است که من در رابطه با یی جینگ و آسترولوژی درست میکنم و به شرح زندگی بازگشت خواهم کرد. اما خرس رمال پرسیده بودند آیا زشتی هم میتواند به زیبایی تبدیل شود؟ البته که میشود.
در برنامه گذشته دیدیم که چگونه انس (مادینگی هستی) خود را زیبا و جن (نرینگی هستی) را زشت میبیند. و این در حالی است که اهورامزدا (نرینگی هستی) خود را زیبا و اهریمن (مادینگی هستی) را زشت تلقی میکند. ما در اینجا در حقیقت رو در رو با دین اشراف (آئین زرتشت) و دین مردم به بردگی کشیده شده (آنچه امروز به نام «شیعه» میشناسیم) هستیم. علت این وضعیت عجیب در فرهنگ ما حملات و یورشهای مکرر تاریخی است که دو وجه «ضدین مکمل»، یا تز و آنتیتز را به جان یکدیگر انداخته. من البته اصطلاح «نرینگی و مادینگی درهم تنیده» را بیشتر میپسندم. اما به هر حال تقریباً در هیچ کجای جهان نمیتوان مشابه این وضعیت را پیدا کرد. تراژدی ترسناک منطقه ما این است که به طور معمول مهاجم همیشه کمفرهنگتر از مورد تهاجم قرار گرفته بوده است. فقط یک مثال میزنم که به کمال وضعیت را روشن میکند: فردوسی در شاهنامه میفرماید تهمورث دیوان را اسیر کرد و آنها را واداشت تا به مردم سواد بیاموزند. پس دیوان ـ که در ذهن ایرانی ما قیافه زشتی دارند ـ به عنوان قوم مغلوب، مجبور شدهاند خطی را که خود اختراع کردهاند به قوم پیروزمند آریایی بیاموزند. که البته خود این قوم آریایی در مقام قوم شکست خورده مجبور شده است دستور زبان عربی را مکتوب کند. ایران فقط مشکل هجوم ندارد. گرفتاری از بیابانهای اطراف ایران برمیخیزد (یا برمیخاسته) که به طور مدام اضافه جمعیت خود را در این سرزمین خالی میکرده. در نتیجه هرگز، حتی یک دقیقه وقت نبوده که ضدین هستی نگاهی توأم با سازگاری به یکدیگر بیندازند. درست در آنی که مجموعه عارفان خراسان در اوج شکوفایی اقتصادی از عشق و عروج سخن میگویند مغول یورش میآورد. یک مثال: شهر مرو صد کرور جمعیت دارد. مغول «آمد و برد و سوخت». هفده مرد در منار مسجدی پنهان شده بودهاند و از میان کل مردم شهر زنده میمانند. آنان در سال نخست از گوشت مردگان تغذیه میکنند. بعد از ته انبارها اندکی گندم و جو گردآوری کرده و در بیرون شهر میکارند. سپس سی و شش سال میگذرد و آنها حتی یک آدم زنده نمیبینند که از آنجا عبور کند. چنین به نظر میرسد که اندیشه ضدین در سازگاری در چین از همه جا سالمتر مانده است. گرچه که در چین نیز به دلایل مختلف این اندیشه گاهی دچار فساد شده است. چین سه مرز بسیار آرام دارد: در شرق اقیانوس آرام، در جنوب اقیانوس هند، و بعد کوههای سختگذر هیمالایا. مرز غربی هم بسیار بیابانی و کمجمعیت است. شمال چین نیز خطرناک نیست. میماند شمال غربی که مکان پس و پیش روی مغولان نخستینه و پیشاهنگهای ترکنژاد است. این مردمان هستند که از حدود پانصد سال پیش از میلاد به طور ادواری چین را مورد هجوم قرار میدهند. چینیان در حالی که دیوارهای کوچکی در برابر مهاجمان میسازند سیستم اندیشه خود را نیز دستکاری میکنند. باید به مدد روحیه پدرسالارانه حس جنگیدن را در مردم تقویت کرد. باید حس اطاعت کردن را در مردم تقویت کرد. کنفسیوسی پیدا میشود و با تمام قوا نظام پدرسالاری را تبلیغ میکند. او مطالبی را به یی جینگ اضافه کرده. یی جینگی که امروزه در غرب شناخته میشود همین یی جینگ است. در این یی جینگ تمایلی نسبت به زشتنمایی «یین»، اصل مادینه به چشم میخورد. او در عین حال باید مطیع یانگ باشد (ادعا میشود که به صلاح اوست). بدبختانه سواد من اندک است و چرخش چرخ بازیگر فرصت کار مطالعاتی را از من گرفت. اما به طور جدی باور دارم که یک یی جینگ مخفی وجود دارد که به کلی متفاوت از این یی جینگی است که ما میشناسیم. من پیش خود باور کردهام که در این یی جینگ مخفی زیبایی دو مقام دارد: زیبایی یینی، و زیبایی یانگی. چنانکه زشتی دو مقام دارد: یینی و یانگی. چرا؟ به این دلیل ساده که سرما (تابع اصل یین) اگر از حد بگذرد غیر قابل تحمل است، چنانکه اگر گرما (اصل یانگ) از حد بگذرد زندگی دشوار خواهد شد. البته در عین حال این را هم میدانیم که بسیاری از صفات و حالات ترکیبی از دو علامت هستند، از جمله زشتی و زیبایی. دلیل دیگری که برای وجود یک یی جینک دیگر دارم آداب ورزشی و رزمی چینیان است. من در کلاسهای «تای چی» شرکت میکنم. در جریان انجام این ورزش است که متوجه میشوم که به طور مطلق امتیازات یین و یانگ به یک نسبت است. تمامی تلاش در این است که از سایش و برخورد دو اصل جلوگیری به عمل آید. این در حالی است که به طور مطلق هیچ کاری انجام نمیشود که نشانه برتری یکی از دو نیرو باشد. پس گرچه رقص یکی از آداب ویژه آئین کنفسیوس است، اما چنین به نظر میرسد که او نفوذی در شکل بخشیدن به ـ حداقل ـ ورزش رزمی تای چی نداشته است. دلیل دیگر گویهای سازگاری است. اندازه این دو گوی با هم برابر است، تنها صدای آنها باهم فرق دارد. تمام تلاش کسانی که با این گویها کار میکنند آن است که در چرخاندن آنها در میان دست صدایشان در نیاید. معنی این حرف ساده است: اگر صدای گویها بلند شود نشانه غوغا در جامعه است. غوغا در هیچ حالتی خوب نیست. پس در جمعبندی این «خرافات» متوجه میشویم که روند اندیشه دیالکتیکی سیستمی کاملاً آشنا برای مردم منطقه خاورمیانه بوده است. اینکه روند اندیشه چینی قدیمیتر است یا روند اندیشه منطقه خاورمیانه برای من روشن نیست. تحقیقات نشان میدهد که خط چینی نیز از خط میخی سومریان مشتق شده. پس دایره ارتباطات دو فرهنگ بسیار قدیمیتر از آنی ست که به پندار میآید. جهت اطلاع آقای عبدالله اعلام میکنم که این نکته را در اینترنت و در بخش سومرشناسی خواندم. آقای عبدالله به حق نوشته بودند که یک متن تحقیقی باید منابع را روشن کند. این حرف درستی است. من نیز بسیاری از منابع را روشن کردهام. بسیاری را هم نمیتوانم روشن کنم، چون عقاید خودم است که به مرور زمان در ذهنم شکل گرفته. مثلا آنچه را درباره «خالی قالب بخش» نوشتم از تراوشات ذهنی خودم است، ولو اینکه دیگرانی هم در این باره نوشته باشند. آقای عبدالله باید روشن کنند که اگر کسی عقایدی از خودش داشته باشد چگونه باید آنها را بیان کند. |
نظرهای خوانندگان
that's crazy! ahura mazda male, and ahriman female?! where do you get these ideas? please do not make uneducated people confused. you have name, do not abuse it
-- بدون نام ، Apr 26, 2009 در ساعت 01:44 PMآنقدر تشنه شنیدن این مطالب بودم که باخود میگفتم که ایکاش این نوشته بی پایان میبود...
یک زمین شناس ایرانی که در اروپا درس میخواند نطریاتی را مطرح میکند که جالب توجه است. ایشان معتقد است که بشر از افریقا مهاجرت خود را شروع کرده و اولین جا که تمدن را پایه ریزی کرده خاور میانه بوده و سپس به خاور دور و بعد به اروپا و امریکا مهاجرت کرده است اگر نظریه ایشان درست باشد پس بحث شما که میگویید چین فرهنگ غنی تر دارد چون کمتر مورد تهاجم بوده کاملا بجاست...
-- مینا ، Apr 26, 2009 در ساعت 01:44 PMایکاش میتوانستیم این نوشته هایتان بعنوان یک کتاب در رابطه با یی چینگ داشته باشیم.
من استاد فلسفه یا علوم انسانی نیستم . اما باید بگویم چندان با چندین برنامه گذشته که در ارتباط با دانش گونه های شرقی بود سرگرم نشدم . البته مفاهیمی مانند یوگا طب سوزنی و طب ایور ودا مفاهیمی هستند که نشان میدهند تمدنهای کهن شرقی از دانشی عمیق برخوردار بوده اند . اما اینکه دیالکتیک این مفاهیم شرقی دقیقا با دیالکتیک در فلسفه غربی یکسان است جای بحث دارد. زیرا دیالکتیک هگل یک مفهو م و پروسه انتزاعی است نه یک جریان فیزیکی در حقیقت یک شماتیک متافیزیکی از پروسه حرکت اپیستمولوژیک یا هستی شناختی است و نه یک مفهومی که الزاما در هستی وجود دارد . اما مفاهیم فلسفه چینی مفاهیم فیزیکی هستند و یک نظریه نیستند . در مکاتب شرقی این مفاهیم پایه های اعتقاذ هستند و باور شده که وجود دارند. فکر میکنم خانم پارسی پور با مطرح کردن این عقاید شجاعت زیادی بخرج داده اند و یا بسیار از خود مطئن هستند . چون بامطرح کردن مواردی که در باره انها صحبت نموده اند شناخته خواهند شد و مردم بر مبنای انها ایشان را محک خواهند زد . شایدمتد یونگ روانشناس سویسی بتواند به خانم پارسی پور کمک کند که سیستماتیک تر مفهوم خود را بیان کنند. ولی برداشت من از ایشان اکنون در مورد ایشان بازمانی که این برنامه ها راشروع کردند کاملا متفاوت است . فکر میکنم فمینیسم عمیق ایشان ریشه هایی دارد که برای پیدا کردن انها باید از فروید کمک گرفت . این همه نرو ماده کردن و نرو ماده خواند عالم شاید همان روش مذهبی است که خودرا به شکل دیگری در قالب جا انداختن موقعیت زنان در جامعه نشان میدهد . بنظرم خانم پارسی پور سختی های زیادی را پشت سر گذاشته و اکنون باید با عالم اشتی کنند . میدانم جامعه ایرانی که بسیاری ازما در ان بزرگ شده ایم به شدت جنسیت گراست . در ارتباط بادوستان چپ خانم پارسی پور یک بار گفتند که ایرانی ها به راحتی عقاید را به مذهب تبدیل میکنند . کاملادرست است امید وارم که ایشان خود به این دام گرفتار نشده باشند که فمینیزم مکاتب چینی و عرب ستیزی ( از ماست که بر ماست ) و همچنین یک ته رنگ مسیحی را تبدیل به به مذهب کرده باشند . مذهب در هر شکلی میتواند خطر ناک باشد.
-- بدون نام ، Apr 27, 2009 در ساعت 01:44 PMجناب بدون نام که مذهب را به هر شکل خطرناک میبنید... جنکهای قرن بیستم را که دامن زده است مذهب یا جوامع علم گرای اروپایی و امریکایی؟ مردم آلمانی که گمان میرفت الگوی بشریت باشند بغیر از دامن زدن و حمایت از جنگ چه به جهانیان هدبه کردند؟
-- بدون نام ، Apr 27, 2009 در ساعت 01:44 PMفقط نگاهی به قرن بیستم اروپا بیاندازید تا دریابید بحرانیها جهان بی ایمان را...
ایمان