رادیو زمانه > خارج از سیاست > بررسی و معرفی کتاب > عاشقانهی دخترانه در شعرهای بيگناه | ||
عاشقانهی دخترانه در شعرهای بيگناهشهرنوش پارسیپورروشنک بيگناه، شاعر بىادعایى است، و تا آنجا که او را در ديدارها به خاطر مىآورم هميشه چهره مادرانهاى داشته است. او کار خود را به عنوان شاعر در خارج از کشور آغاز کرده و اين به خوبى در اشعارى که مىسرايد پژواک مىيابد.
به عنوان يک ايرانى ساکن نيوانگلاند در شمال شرقى آمريکا ويژگىهاى محيط زندگىاش را در شعرش به نمايش مىگذارد. او متولد سال ۱۳۴۱ در مشهد است، و در سال ۱۳۶۳ به آمريکا مهاجرت کرده است. کار و فعاليت ادبى او عبارت است از چاپ ترجمه و شعر در نشريات ادبى فارسى زبان در خارج از کشور: سنگ، مکث، سيمرغ و... او در عين حال موسس و سردبير جنگ ادبى «کتاب شعر» و سايت ادبى کتاب شعر است. به جز کتابهاى «آوازهاى ماه گمشده» و با «سيلويا در پارک»، «شوق راههایى در پيش روست» نيز از او به چاپ رسيده. تحصيلات او فوق ليسانس در رشتهى تکنولوژى و تعليم و تربيت است. روشنگ بيگناه هم اکنون در دانشگاه، در رشتهى طراحى گرافيک تدريس مىکند. شمارى از شعرهاى او به زبانهاى آلمانى، انگليسى و هلندى ترجمه و به چاپ رسيده است. با اين مقدمات است که ما نخستين شعر شاعر را در اين برنامه از مجموعه «آوازهاى ماه گمشده» مىخوانيم:
در اين شعرواره حالت عاشقانه دخترانهاى به چشم مىخورد. در عين حال شاعر روشن مىکند که از وزن و قافيه فاصله گرفته است. چون در برنامههاى ديگر گفتهام در اينجا نيز به اين نکته اشاره مىکنم که هر شاعرى بايد حداقل چند شعر با وزن و قافيه در مجموعه خود داشته باشد، و اين بايد پيش از اقدام به هرنوع نوآورى باشد. اما در خواندن دو کتاب روشنگ بيگناه متوجه شدم که او هيچ شعر با وزن و قافيهاى ندارد. احتياطاً معنى اين مسأله اين است که او از عالم وزن و قافيه به دور است. در شعر شش مىگويد:
جالب است که در تمامى اشعار روشنک بيگناه اين حالت عاشقانه دخترانه به چشم مىآيد. اين پرسش به ذهن مىرسد که آيا او عاشق است و يا «دخترانه» در انتظار عشق به سر مىبرد؟ اين نکتهاى است که البته در گفت و گو با خود شاعر بايد روشن شود، اما اين نيز حقيقتى است که برخى از مردم نگاهى عاشقانه به جهان دارند، که روشنک بيگناه از اين نوع ويژه است. در شعر شماره چهل و چهار مىگويد:
باز همان حالت دخترانه چنان در شعر جارى ست که شاعر به اين نکته اشاره مىکند که ديگر نيازى به نوک پا ايستادن نيست. اما چرا خداحافظى و گسستن؟ اين نياز به گسستن از کجا سرچشمه مىگيرد؟ در مجموعه «با سيلويا در پارک» که اشعار آن همانند مجموعه پيشين با شماره ويژگى نامى يافتهاند، در شعر شماره ده مىگويد:
اين قطعه ساختارى برشتاب و با نشاط دارد و شاعر اندکى از حالت دخترانهاش فاصله گرفته تا حالتى زنانه را جايگزين آن کند. روشنک بيگناه دو گام با شعر ناب فاصله دارد. گام نخست استفاده از نظم عروضى و پيدا کردن وزن است، که چندان در اشعار او به چشم نمىخورد، و گام دوم شجاعت پرداختن و حرکت در متن ناشناختههاست. حجب و حالت شرمى که در شاعر وجود دارد باعث مىشود که شعر او در ميدان تجربههاى کوچک روزانه محدود باقى بماند. و بالاخره به شعر بيست و هشت مىرسيم که مىگويد:
من فکر مىکنم بهترين برنامه براى يک شاعر آن است که اشعار او را بخوانيم. بررسى دقيق شعر به راستى زمانى امکان دارد که شاعر هدفى اجتماعى يا فلسفى را در مد نظر قرار مىدهد. اما شعر در کليت خود زمانى مفهوم مىيابد که خوانده شود و روشن است که هر خوانندهاى برداشت خود را دارد. به شعر شماره پنجاه و هفت توجه کنيد، شعر با سخنى از هراکليت آغاز مىشود: از يک رودخانه نمىتوان دوبار عبور کرد. بله درست است، هرگز از يک رودخانه دوبار نمىتوان عبور کرد و بايستى باور کرد که هر مولکول آب با مولکول همجوارش متفاوت است:
ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
نظرهای خوانندگان
خانم پارسي پور عزيز. قافيه البته. فرموده اي و هي مكرر مي كني عزيز. اما هيچ به كتابفروشي هاي دور و بر خانه ات سر زده اي كه دريابي شعر كجاست و قافيه كجا؟ يا نه خيال مي كني شعر فارسي تافته اي است كه بايد تا ابدالآباد در قافيه بگنجد؟
-- مهران معيني ، Apr 2, 2009 در ساعت 07:30 PMخانم پارسی پور هیچ هنرمندی مجبور نیست به خاطر پسند گاه عوامانه مردم و اهل فن هنر امتحان کنکور ورود به جرگه شعر و شاعر ی را بگذراند تا مورد قبول واقع شود آنهم با روش های قرن چهارم هجری در کتاب چهار مقاله عروضی سمرقندی .......مگر خود شما اول چند نمونه به عنوان لیاقت در فن نگارش به شیوه ی بیهقی و خواجه عبدالله و تاریخ سیستان و یا حتی گلستان سعدی نوشته اید ؟....... نمی دانم به چه علت رادیو زمانه تعهدی دارد که در این صفحه به نقد های غیر حرفه ای شما که شبیه سلیقه ی زن های خانه دار است بپردازد
-- هما ، Apr 4, 2009 در ساعت 07:30 PMبا آنکه کتابهایتان را خیلی دوست دارم اما کم کم دارم شک میکنم که ...............
نظر خانم هما خیلی درست است ولی تفاوت بسیاری بین سبکهای مختلف شعر کلاسیک و انواع نثر کلاسیک یا امروزی وجود دارد. هر کدام از نثرهای یاد شده توسط شما در اینجا با یکدیگر تفاوتهای اساسی دارند در حالی که سبکهای مختلف شعر کلاسیک کاملاً یکدست و مشخص هستند و کسانی که به هر کدام از این سبکها شعر گفته اند اصول یکسانی را رعایت کرده اند هر چند که افکار و سلیقه های متفاوتی از یکدیگر داشته و در زمانهای متفاوتی از یکدیگر نیز زندگی کرده اند. مثال: مولوی و فردوسی هر دو از فن شعر گویی مثنوی استفاده کرده اند اما کارشان از نظر سبک با هم خیلی فرق دارد.
شعر کلاسیک از "نظم" خاصی پیروی می کند اما نثر کلاسیک یا معاصر تقریباً نظم خاصی دست کم به مفهوم متداول در فنون شعری ندارد هر چند از دستورات زبانی مشخصی پیروی می کند.
شعر نو به دلیل شکستن نظم کلاسیک شعری از جهات بسیاری به "نثر منتظم" نزدیک می شود که این آخری خود از سبکهای کلاسیک ادبی است اما به هر حال شعر آنهم به مفهوم کلاسیک آن محسوب نمی شود.
همگی این بحثها به هر حال بیشتر جنبه فنی و تکنیکی دارند تا محتوایی و شعر ضعیف از نظر فن و محتوی در هر دو گونه کلاسیک و امروزی بسیار یافت همی شود. اما یک چیز مسلم است: صرفنظر از محتوی، شاعری که از نظر فنی تسلط کافی بر شعر کلاسیک دارد می تواند شعر به سبک نو یا امروزی نیز بسراید اما کمتر شاعر نو پردازی را می توان یافت که بتواند شعری به سبک کلاسیک بگوید.
-- foxy ، Apr 7, 2009 در ساعت 07:30 PM