رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش یک زندگی > کتاب نصيب چينيان شده و رمل نصيب ما | ||
کتاب نصيب چينيان شده و رمل نصيب ماشهرنوش پارسیپوردر برنامهی قبل، درباره قانونمندىهاى دايره دائو براى شما صحبت کردم. چينيان در قديم در هنگام گفت و گو از منشاء هستى به دو گروه تقسيم مىشدند: طرفداران کنفسيوس معتقد بودند که جهان در آغاز يک هستى نرينه، يعنى يانگ و به معناى ديگر «پُرى و انباشتگى مطلق» بوده که ناگهان منفجر شده و هستى در وجود آمده. طرفداران لائوتزه برعکس معتقد بودند جهان در آغاز يک هستى مادينه، يعنى يين و به معناى ديگر «خالى و تهى مطلق» بوده که هستهاى در آن افتاده و زندگى شکل گرفته.
به قرارى که مىبينيد انديشه کنفسيوسى تقريباً همان انديشهاى ست که در جهان باستان از طريق تمامى مذاهب به ما تلقين شده. انديشه لائوتزه برعکس نوعى انديشه عرفانى است که در فرهنگ ايرانى ما تقريباً به مرحله حذف مطلق رسيده است. به هر تقدير هر دو انديشه معتقدند که زمان در جایى بسيار دور و بسيار دور آغاز شده. اکنون اگر پرى مطلقى وجود داشته ناگهان منفجر شده، و اگر خالى مطلقى وجود داشته بارور شده و زمان آغاز به حرکت کرده. اما از آنى که زمان حرکت کرده يک آن يين (مادينه) و يک آن يانگ (نرينه) بوده است. به قرارى که مىبينيم اين انديشه بسيار قديمى چينى عين واقعيت را براى ما بيان مىکند. جريان برق نيز مىدانيم که داراى دو قطب مثبت و منفى است. اکنون ببينيم دايره دائو چگونه تعريف مىشود. به قرارى که ديديم دايره دائو از دو بته جغه سياه و سفيد تشکيل شده که هسته سفيد در سياه و هسته سياه در سفيد است. اين دو بته جغه در هر آن در حال تغيير شکل يافتن به يکديگر هستند. به طور مثال اگر دست من بالاست در اين حالت جزو ابواب جمعى يانگ تلقى مىشود و همان بته جغه سفيد است که نقطه سياه يين در آن وجود دارد. اينک همينطور که دست من پایين مىآيد بته جغه سفيد به سياه تبديل مىشود، تا جایى که دست کاملاً در پایين قرار مىگيرد. در اين حالت دست در مرحله يين است که يک نقطه سفيد (امکان بالاروندگى) در آن وجود دارد. عدد دايره دائو «يک» است. اين يک عدد کيفى است، چرا که اين دايره از دو وجه يين و يانگ تشکيل شده، اما در مقام دايره «يک» است: «يک مطلق». در اين حالت عدد يين، يعنى بته جغه سياه «دو» است. اينک عدد بته جغه سفيد «سه» است. گفته مىشود که «يک»، «دو» را مىزايد، «دو» نيز «سه» را به وجود مىآورد، و سه بىنهايت پديدهها را در وجود مىآورد. اينک چينيان که نمىتوانند دائماً در حالت «کيفى» زندگى تصميم بگيرند، مجبور مىشوند همانند صاحبان تمامى فرهنگهاى جهان يک دنياى «کمى» نيز به وجود بياورند. در اين حالت جا به جا شدن يين به يانگ و يانگ به يين را در شش مرحله به تصوير مىکشند. يعنى از زمانى که دست من در بالاست (يانگ=۳)، تا زمانى که کاملاً پایين بيايد (يين=۲) را به شش مرحله تقسيم مىکنند. يانگ را در اين حالت به صورت يک خط بسته (ـ) و يين را به صورت دو خط شکسته (ـ ـ) مجسم مىکنند. بعد از جایى که خط بسته است (دست کاملاً بالا، يا روز نخست تابستان، يا در کاملاً باز) شش مرحله قائل مىشوند تا برسند به خط شکسته (دست کاملا پایين، نخستين شب زمستان يا در کاملاً بسته). کتاب يى جينگ بر اين شش مرحله و اين دو نيروى احاله شده به اعداد دو و سه تکيه دارد. اين کتاب از ۶۴ جدول شش خطى تشکيل شده، اما تکيه آن بر يک خانواده آسمانى است، مرکب از پدر (آسمان، روز، حرکت، کنش، قوه ابتکار، گرما، خشکى، مرد...)، مادر (زمين، شب، سکون، واکنش، پذيرنده، گيرنده، سرما، ترى، زن...)، سه پسر (پسر اول: رعد و برق، پسر دوم: آب، پسر سوم: کوه) و سه دختر (دختر اول: درخت و هوا، دختر دوم: آتش، دختر سوم: درياچه بالاى کوه). اين هشت شخصيت در ترکيب با خود يا ديگرى در مجموع ۶۴ جدول شش خطى بوجود مى آورند. نکتهاى که باعث شد اين کتاب بيش از پيش براى من مهم شود شباهت آن به دستگاه شطرنج بود. شطرنج نيز از ۶۴ خانه تشکيل مى شود، که به روشنى ميان دو نيروى سياه و سفيد بخش مىشوند. ضرورتى ندارد که من از اهميت شطرنج حرف بزنم. شما خود به اهميت آن واقف هستيد. اما نکته مهم اين است که رمل ايرانى نيز از ۶۴ خانه تشکيل مىشود. يعنى رمل از دو استوانه تشکيل مىشود که روى هر کدام از آنها چهار مکعب لغزنده وجود دارد. روى مکعبها نقطههایى وجود دارد که چون بدبختانه هم دستگاه رمل من گم شده و هم هنوز افتخار شاگردى استادى را در اين زمينه را نداشتهام شمار نقطهها را نمىدانم، اما مکعبهاى چهارگانه هرکدام داراى چهار وجه هستندکه در هر استوانه مىشود ۱۶ وجه. جمع دو استوانه مى شود ۳۲ و هنگامى که آن را دوبرابر کنيم مىشود ۶۴. اينک مسأله جالبى که به چشم مىخورد تفاوت اين سه دستگاه است. يکى از آنها يک کتاب است. دومى يک دستگاه ورزش مغزى و سومى يک ابزار تفال و پيشگویى. هرسه آنها نيز از قواعد ديالکتيکى تبعيت مىکنند. براى من اين پرسش مطرح شده بود: کدامين دست نامریى اين سه دستگاه بسيار شبيه به هم و در عين حال بسيار متفاوت را ميان ايرانيان، هنديان و چينيان بخش کرده است؟ در هند هنگامى که براى شما رمل مىاندازند هميشه با ادب مىگويند: «رمل ايرانى». در مورد کتاب چينيان نيز هرگز هيچ بحثى نبوده و همه توافق دارند که اين کتاب منشاء چينى بسيار باستانى دارد. شطرنج نيز به شهادت تمام ملل متعلق به هند است و در مورد منشاء آن بحث و دعوايى وجود ندارد. ميان اين سه دستگاه، رمل، به نوعى بسيار قابل مطالعه است. حمل رمل بسيار آسان است و به نظر مىرسد از طرف کسانى طراحى شده که به دليلى دائم بايد در سفر باشند. مسافر مىتواند دو استوانه رملش را در جيب لبادهاش گذاشته و حرکت کند. دستگاه سهل و ممتنع است. ارتباط آن با آسترولوژى نيز قابل تأمل است، چون هميشه دو استوانه رمل را روى صفحه کوچکى مىگذارند که بروج دوازده گانه بر آن نقش شده است. ممکن است افراد عاقلى که ذهن علمى دارند با خواندن اين سطور حوصلهشان از اين همه خرافات و حرفهاى پوچ سر برود. اما ممکن است در ميان بعضى از خوانندگان اين سطور افرادى باشند که به مطالعه تطبيقى ميان فرهنگها علاقه داشته باشند. براى اين دسته اشخاص است که من به خود اجازه مىدهم حرف بزنم. به پندار من در حدود ـ حداقل ـ شش هزار سال پيش يک دانش مشترک وجود داشته که عدهاى از عاقلان و پيران دير با علم و يقين به اينکه جغرافياى منطقه چين و هند و ايران متفاوت است اين سه دستگاه، يعنى کتاب يى جينگ، شطرنج و رمل را طراحى کردهاند. به احتمال قوى آنها مىدانستهاند که ساکنان ايران مجبور هستند به طور دائم و بىوقفه با اقوام مختلف بجنگند. پس رمل را به آنها دادهاند، چون حمل آن آسان است و به سادگى مىتواند دست به دست بگردد. دو دستگاه ديگر را به جامعههایى دادهاند که از ثبات و سکون بيشترى برخوردارند. براى روشنتر شدن مسأله مىتوان مثالى زد. خط در خاورميانه و در فرهنگ سومر شکل گرفته است. حتى خط چينى با آن همه پيچيدگى از اين خط منشعب شده. اما چينيان پنج هزار سال است که تنها با يک خط مىنويسند. هنديان نيز از زمانى که تاريخ به خاطر دارد به خط سانسکريت مىنوشتهاند. اما خط در منطقه ايران بارها تغيير شکل داده است. اين مثال به خوبى نشان مىدهد که چرا کتاب نصيب چينيان شده و رمل نصيب ما. چون ۶۳ سال از عمرم مىگذرد و سلامت عمومى جذابى هم ندارم اينها را نوشتم، شايد کسى علاقهمند به تحقيق در اين زمينه باشد. البته باز هم در اين باره خواهم نوشت. |
نظرهای خوانندگان
خانم شهرنوش عزیزم. خیلی دوستتان دارم و چقدر خوشحال شدم که در برلین دیدمتان. امیدوارم که باز هم بیایید اروپا و فرصت بشود که شما را ببینیم. مواظب خودتان باشید
-- ژاله......[سال اژدها) ، Feb 22, 2009 در ساعت 03:30 PMبی تردید در کنار هم گذاشتن این سه دستگاه و مقایسه آنها ایده فوقالعادهایست باز هم مثل همیشه ممنون از شما.
-- بدون نام ، Feb 22, 2009 در ساعت 03:30 PMسلام خانوم پارسی پور
-- نوشکا ، Feb 22, 2009 در ساعت 03:30 PMمن یک محقق هستم و میتونم ادعاکنم ذهن علمی دارم ولی به هیچ وجه این مطالب برایم خسته کننده نیست بلکه بسیار جالب است. من فکر می کنم منشا بسیاری از علوم از همین مسائل فکری اولیه باستان شکل گرفته. این اسرار آمیز بودن مسائل گذشته چیزی هست که علم امروز هنوز تعریف و تفسیری از آن را نتوانسته ارائه دهد. مثلا ساخته شدن اهرام مصر و این ادعا که اجساد در اهرام از فاسد شدن در امان هستند ( یا آنچه ما امروز با مومیایی شدن آن را تعریف می کنیم) هنوز جزو اسرار است
کسانی که علم رمل را می دانستند قطعا دانشی داشتند که ما هنوز با علم امروز از آن خیلی فاصله داریم.
با سلام و عرض ارادت خدمت خانم پارسی پور عزیز، معلوم است که به خاطر کمی وقت برنامه خود نمی توانید بیشتر از حد معینی وارد جزئیات این مطلب یا مطالب دیگری که در این جا می آورید بشوید. به هر حال تا این حد هم خوب است و بعد از این هم که می خواهید در ادامه این مطلب چیزهایی را اضافه کنید که منتظر هستیم.
فرضاً به نظر عجیب می رسد چرا شما از لعات
فاعلی و مفعولی یا همان active / passive که در دائو به ترتیب به نیروی نرینه / یانگ / yang و نیروی مادینه / یینگ / yin اطلاق می شود در این جا استفاده نکرده اید.
به کارگیری این دو واژه خاص احتمالاً می تواند راهنمای بسیاری خوبی برای خوانندگان فارسی زبان در هنگام برخورد با مفاهیم دائویی باشد.
دو تقاضا:
1. چرا تصویر به همراه مطلب شما وجود ندارد؟
جنبه گرافیکی در نماد دائو یا شش خطی های یی جینگ بسیار قوی و در عین حال خیلی معروف است و با آن که عده ای با آن آشنایی کافی دارند اما همچنان هستند کسانی که ممکن است هرگز چشمشان به آن نیفتاده باشد. یا آن را بارها دیده باشند اما ندانند همان چیزی است که شما دارید در این جا در باره اش سخن پردازی می فرمایید. منابع زیادی در اینترنت در این مورد موجود است که لینک یا پیوند آنها را به راحتی می توان در این جا آورد تا دست کم کسانی که از طریق اینترنت با رادیو زمانه در ارتباط هستند بتوانند تصاویری را نیز در تکمیل این مقاله ببینند.
من دو لینک در این جا می آورم که امیدوارم برای خوانندگان این مقاله مورد استفاده قرار گیرد:
علامت دائو:
http://en.wikipedia.org/wiki/Taijitu
شش خطی های یی جینگ:
http://www.ichingwisdom.com/IChingWisdom/hexagrams.html
(هر دو علامت بالا در پرچم کشور کره جنوبی مورد استفاده قرار گرفته اند.)
2. مبحثی به نام "جبر باینری" مبتنی بر اعداد صفر و یک وجود دارد که بسیار به محاسبات مورد استفاده در یی جینگ نزدیگ است. این محاسبات مبنای کار کردی در دستگاههای کامپیوتری دیجیتال امروزی هستند. مبدع این محاسبات یا جبر باینری، ریاضیدان معروف لایبنیتز است که در قرن هجدهم یا نوزدهم آن را به وجود آورد. شباهت بین این دو پدیده را یک فرد چینی پس از آشنا شدن با جبر باینری به لایبنیتز اطلاع داد و از همان موقع یی جینگ به غرب امروزی راه یافت هر چند همانطوری که شما هم فرموده اید، سابقه این ارتباطات بین فرهنگهای شرق دور (چین و هند) و شرق میانه (ایران و مصر و آسیای مرکزی ...) با غرب یا همان اروپا، سابقه ای بسیار طولانی، و به گمان اینجانب، حتی پیش از پیدایش جاده ابریشم دارد.
با احترام
-- خرس رمال ، Feb 22, 2009 در ساعت 03:30 PMجانم برایتان بگوید خانم پارسی پور عزیز یک دلیلش هم این بوده که رمل فلزی است و نمی سوزد! وانگی مرحوم عمر رضی الله عنه رمل نداشته که بگوید ما خودمان داریم، پس بسوزانید مال دیگران را و همینطور اینهایی که تا به امروز روز فرق کتاب و هیزم را نمیفهمند، بیجاره ها!!
-- اورینب ، Feb 22, 2009 در ساعت 03:30 PMبا درود مکعب که شش وجه دارد،چطور دو وجه آن حذف می شود؟آیا وجو° بالا و پایین آن حذف شده؟این سواٌل را می کنم چون از رمل چیزی
نمی دانم.در مورد منشاء شطرنج ، مراجعه به تارنمایJean Louis Cazaux و wikipedia عدم قطعی بودن منشاء هندی آنرا با اشاره به دو قدیمی ترین
نویسندهٌ سانسکریت از کشمیر(-ارتباط آنها را با پرس به ذهن آورده-)وشباهت آن به شطرنج فیلها(xiangqi) در چین خاطرنشان می سازند.منشاء
شطرنج از هند،چین ویا آسیای میانه است.فردوسی نیزدر شاهنامه به آن اشاره کرده است.
در مورد دیالکتیکی بودن این سه سامانه نویسنده توضیحی نداده است.
وجه های مشترک این سه فرهنگ قدیمی ارتباط مبادله ای آنها را نیز می تواند نشان دهد ونه فقط هم منشاءبودن آنها را.
سپاسگزار محمدرضاراعی
با درود مکعب که شش وجه دارد،چطور دو وجه آن حذف می شود؟آیا وجوح بالا و پایین آن حذف شده؟این سواٌل را می کنم چون از رمل چیزی
نمی دانم.در مورد منشاء شطرنج ، مراجعه به تارنمایJean Louis Cazaux و wikipedia عدم قطعی بودن منشاء هندی آنرا با اشاره به دو قدیمی ترین
نویسندهٌ سانسکریت از کشمیر(-ارتباط آنها را با پرس به ذهن آورده-)وشباهت آن به شطرنج فیلها(xiangqi) در چین خاطرنشان می سازند.منشاء
شطرنج از هند،چین ویا آسیای میانه است.فردوسی نیزدر شاهنامه به آن اشاره کرده است.
در مورد دیالکتیکی بودن این سه سامانه نویسنده توضیحی نداده است.
وجه های مشترک این سه فرهنگ قدیمی ارتباط مبادله ای آنها را نیز می تواند نشان دهد ونه فقط هم منشاءبودن آنها را.
سپاسگزار محمدرضاراعی
با درود مکعب که شش وجه دارد،چطور دو وجه آن حذف می شود؟آیا وجوح بالا و پایین آن حذف شده؟این سواٌل را می کنم چون از رمل چیزی
نمی دانم.در مورد منشاء شطرنج ، مراجعه به تارنمایJean Louis Cazaux و wikipedia عدم قطعی بودن منشاء هندی آنرا با اشاره به دو قدیمی ترین
نویسندهٌ سانسکریت از کشمیر(-ارتباط آنها را با پرس به ذهن آورده-)وشباهت آن به شطرنج فیلها(xiangqi) در چین خاطرنشان می سازند.منشاء
شطرنج از هند،چین ویا آسیای میانه است.فردوسی نیزدر شاهنامه به آن اشاره کرده است.
در مورد دیالکتیکی بودن این سه سامانه نویسنده توضیحی نداده است.
وجه های مشترک این سه فرهنگ قدیمی ارتباط مبادله ای آنها را نیز می تواند نشان دهد ونه فقط هم منشاءبودن آنها را.
سپاسگزار محمدرضاراعی
-- بدون نام ، Feb 22, 2009 در ساعت 03:30 PMمطالب جالب و قابل تاملي مطرح كرده ايد . تا اينكه رسيده ايد به نظر خودتان يعني :
-- سورنا ، Feb 22, 2009 در ساعت 03:30 PM\"\" حدود ـ حداقل ـ شش هزار سال پيش يک دانش مشترک وجود داشته که عدهاى از عاقلان و پيران دير با علم و يقين به اينکه جغرافياى منطقه چين و هند و ايران متفاوت است اين سه دستگاه، يعنى کتاب يى جينگ، شطرنج و رمل را طراحى کردهاند............\"\"
كه خيلي ساده انگارانه است .چرا كه اين دستگاهها در طول زمان وبر حسب نيازدرجوامع مختلف بوجود امده و تكامل پيدا كرده اند . نه اينكه يك عده ريش سفيد طراحي كنند و با هزاران كيلومتر فاصله جغرافيايي بدهند به مردمان كشورهاي مختلف و انها هم قبول كنند.
مثل همیشه شنیدن برنامه اتون برام جذاب و جالب بود. تنها نکته ای که در این همه حرف های شما باهاش موافق نیستم همینی است که دوستمون سورنا مطرح کرده، به نظر من هم این صحیح نیست که بگیم یک عده سه چیز رو ابداع کردند و هر یک رو به دست قومی دادند، این اقوام همچون همه ی دیگر ابزار زندگی، این سه رو خود با توجه به دانش و نیازشان ساخته اند.
-- شهرزاد ، Feb 23, 2009 در ساعت 03:30 PMمنتظر باقی صحبت هاتون در این مورد و همه ی دیگر اندیشه هاتون هستم.
سلامت و سربلند باشید
اگر اشتباه نکنم ، اولین بار شخصی بنام کایزر کتاب ای چینگ را بزبان آلمانی ترجمه و بنام عبور از دریای بزرگ بچاپ رسانید . اروپائیان از این طریق با ای جینگ آشنا شدند. کارل گوستاو یونگ روانشناس بزرگ سویسی مقدمه ای بر این کتاب نوشته است و خواسته است حکمت ای جینگ را با علم روانشناسی توضیح داده و تائید کند. کسانی که به دانش های غیر اروپائی علم نمی گویند ، به این مقدمه رجوع کنند.
آن مکعب های رمل توسط میله محوری کنار هم قرار گرفته اند و موقع انداختن آن در واقع رمال دو مکعب مستطیل را که هر کدام از آنها دارای 4 مکعب مربع است ، به زمین می اندازد. پس دو وجه پائین بالائی این مکعب ها قابل رویت نیست.
با درود فراوان به خانم پارسی پور
-- Sanami ، Feb 23, 2009 در ساعت 03:30 PMبرنامه هاي سرکار بانو شهرنوش پارسي پور گرامي با آن صداي دلنشين وآن دکلامسيون فوق العاده،همان گونه که خرس رمال در بالا اشاره کرده،متاسفانه کوتاه واکثراً نارساست وخيلي خوب است که يا وقت ايشان را دوبرابر کنيد ويا به تعداد برنامه ايشان در طول هفته بيافزاييد
-- بدون نام ، Feb 23, 2009 در ساعت 03:30 PMبا تشكر از ژاله،
به خرس رمال توجه مى دهم كه استفاده از اصطلاحات فاعلى و مفعولى احتياطا نمى تواند درست باشد. فاعل و مفعول از حالات ايستا هستند. يى جينگ دائم در حركت است. براى درك موضوع به اين نكته توجه كنيد كه اصولا چيزى به نام فاعل و مفعول وجود ندارد، حتى در رفتار جنسى. به طور مثال اگر در اين رفتار "مفعول" دچار بيمارى سفليس يا ايدز باشد آن را بيدرنگ به "فاعل" منتقل خواهد كرد. اينك بفرمائيد چه كسى فاعل است و چه كسى مفعول؟ علت اين كه من اين همه مى كوشم اين سيستم را معرفى كنم تفاوت دقيق و زياد آن با نحوه انديشه سنتى ماست. پيشنهاد من اين است كه به جاى استفاده از اصطلاحات فاعل و مفعول از كنش و واكنش استفاده كنيد.
يكى از برنامه هاى آتى را به همين مسئله فاعل و مفعول اختصاص خواهم داد.
در عين حال از بابت عكس ها سپاسگزارم. من در امريكا هستم و گردانندگان راديو زمانه در آمستردام هستند.كمى مشكل است كه من به آنها دسترسى دائم داشته باشم. اين هم خودش روش خوبى ست كه شما شنوندگان و خوانندگان عزيز در موارد لازم عكس ها و مطالب لازم را ارسال فرمائيد.
جناب محمد رضا زارعى،
البته مكعب شش وجه دارد، اما چون اين مكعب ها روى يك استوانه مى چرخند، در نتيجه دو وجه آنها خنثى هستند.
سورناى عزيز،
شما مى دانيد كه قبايل آريائى زمانى در كنار يكديگر زندگى مى كرده اند. شايد زمانى كه مهاجرت را آغازيده اند قرار دادهائى با يكديگر بنا گذاشته اند. اگر به كتاب مقدس يهوديان رجوع كنيد مى بينيد كه اين قبايل به دوازده سبط بخش مى شوند و هر سبط در حرفه هاى مشخصى تخصص پيدا مى كند. احتمالا قبايل آريائى هم در لحظه جدا شدن از يكديگر تقسيم حرفه اى كرده اند. مثلا مى دانيم كه حرفه كولى ها آهنگرى ست و فالگيرى. احتمالا از وجود آنها همانند سيم هاى تلگراف استفاده مى شده. يعنى خبر را از گوشه اى به گوشه اى مى رسانده اند.آنها در اصل به زبان سانسكريت صحبت مى كنند. پس احتياطا يك قبيله آريائى هستند.
-- شهرنوش پارسى پور ، Feb 24, 2009 در ساعت 03:30 PMاز آنجائى كه چينيان آريائى نيستند مى توان باور كرد كه تماس هائى ميان انها و آريائيان برقرار بوده كه منجر به رد و بدل عقايد شده.در اين مورد بعدتر بيشتر خواهم نوشت.
"س" عزيز،
به خاطر نمى آورم در كدامين برنامه شما با من تماس گرفتيد. من هنوز اى ميل شما را دريافت نكرده ام، چون آن را براى سايت راديو زمانه فرستاده ايد و آنها اى ميل ها را منتشر نمى كنند.
-- شهرنوش پارسى پور ، Feb 24, 2009 در ساعت 03:30 PMلطفا از طريق سايت من برامن تماس بگيريد و حتما اى ميل خود را بنويسيد.
نوشكاى عزيز،
بسيار عالى خواهد بود كه كسانى كه ذهن و دانش علمى دارند به داورى انديشه كسانى بنشينند همانند من كه دانش علمى ندارند، اما دريافت هائى از مسائل پيدا كرده اند كه احتياطا قابل تامل است.
-- شهرنوش پارسى پور ، Feb 26, 2009 در ساعت 03:30 PMبا سلام
-- مجيد ، Mar 2, 2009 در ساعت 03:30 PMدر مورد خط و جايگاه اختراع آن نظريه هاي جديد ارائه شده شده است از جمله پيشينه قديمتر ان در ايران و از جمله نمونه هاي ان در جيرفت و شهر سوخته ( مقالات دكتر عبدالمجيد ارفعي)
شاید بسیاری از افرادی که حتی به طور مرتب با یی جینگ یا رمل سر و کار دارند نیز متوجه این مطلب نباشند: همانطور که پیش از این نیز اشاره کردم، محاسبات شش خطی یی جینگ که بر مبنای اعداد 1 و 2 شکل می گیرند، در ریاضیات نوین با جبر باینری مرتبط می شوند که مبتنی بر اعداد صفر (هیچ، نبود، خالی) و یک (همه، بود، پر) است. (یا همان نماد دائو.)
همانطوری که گفته شد، محاسبات باینری یا همان ترکیب صفر ها با یک ها، مبنای کاری کامپیوترهای دیجیتال امروزی هستند که بسیاری از خوانندگان این سطور حتماً با آن آشنایی کافی یا حتی کامل دارند.
این که در یی جینگ سکه ها و یا در رمل مکعب ها را به طور "اتفاقی" می ریزند و ترکیباتی از اعداد یا اشکال را به دست می آورند و بر مبنای آن ترکیبات عددی / تصویری، تفسیرهایی "همگانی" یا جهانشمول به دست می آورند نیز، با آن که از نظر علمی بسیار قابل بحث و درستی آن نیز قابل تردید است اما از نظر حسی و ادراکی، آن را می توان با فال حافظ مقایسه کرد.
پیش از آن که به فال حافظ بپردازم، به این اشاره کنم: در محاسبات ریاضی و به ویژه در کامپیوتر، مبحثی بسیار معروف وجود دارد به نام random که باز هم باید بسیاری از خوانندگان این سطور با آن آشنایی داشته باشند. یکی از بیشترین کاربردهای محاسبات random که می توان آن را به "اتفاقی" و حتی "الابختکی" نیز ترجمه کرد، در هنگام جستجو یا search کردن به دنبال موضوعاتی مشخص و از طریق کلید واژه ها (keywords) و مانند آن است. یکی از مثال هایی که برای درک عملکرد "اتفاقی" در جستجو به دنبال چیزی می توان آورد این است: فرضاً اگر ما کتابی را در دست داشته باشیم که (یا با یک نگاه ظاهری به آن و یا با باز کردن آخرین صفحه آن) می دانیم که 300 صفحه است، و این را هم می دانیم که موضوع مورد نظر ما (فرضاً با نگاه به فهرست اول کتاب یا ایندکس آخر آن) در صفحه 100 قرار دارد، ما، تقریباً به طور غریزی، ابتدا وسط کتاب را باز کرده، نگاهی به شماره صفحه آن انداخته و متوجه می شویم که مثلاً صفحه 150 است. آنگاه می دانیم که اگر رو به پایین یا عقب برویم، به صفحه راست خواهیم رسید و اگر صفحه 90 باشد پس به جلو خواهیم رفت و ...
اینک با بازگشت به مبحث فال حافظ، اگر کتاب حافظ را به طور "اتفاقی" باز کنیم (با بستن چشمان و ناخن زدن به لای برگها و گزینش کاملاً "الابختکی" و random از میان صفحات) و به شرطی که کتاب ترجیحاً نو و استفاده نشده نیز باشد تا مبادا صفحاتی که بیشتر خوانده شده اند زودتر باز شوند، آنگاه یکی از غزلیات این شاعر بزرگ به دست خواهد آمد.
تقریباً هر کدام از غزلیات حافظ آنچنان در "کلی گویی" خود کامل است که هر نیتی داشته باشیم (به شرطی که مادی و پولی نباشد) و با تمرکز کافی (که لازمه اصلی تفأل زدن است) آن را بخوانیم، معمولاً "برداشت" ما از آن طوری خواهد بود که احساس می کنیم پاسخ نیت خود را به بهترین شکل و حتی به طریقی "جادویی" دریافت کرده ایم چرا که گاهی حتی بعضی از واژه ها یا ابیاتی که پیر خرابات نشین در آن غزل خاص به کار برده نیز با جزئیات نیت ما تطابق و همخوانی کامل دارد!
برای اثبات این مدعا این را در نظر بگیریم: آنانی که با فال حافظ سر و کار داشته اند خوب می دانند که چطور یک غزل خاص از این مرد بزرگ با نیتهای مختلف همخوانی دارد به طوری که حتی در یک جمع چندین نفری، هر کس نیتی مستقل (هر چند معمولاً عاشقانه و در واقع یکسان!) می کند، آنگاه فردی تفال زده و غزلی پدیدار شده و اغلب همگی حاضران در جمع پاسخ نیت خود را با رضایت می گیرند. یا آن که یک نفر خاص، در نشست های مختلف، نیتهای مختلفی می کند ولی هر بار یک غزل خاص آمده و پاسخ "درست" را نیز داده است. این مدعای فوق حتی قابل اثبات از طریق آزمون و خطا است.
(البته منظور از این سخنان، پایین آوردن و از ارزش انداختن شعرهای نغز و "معجزه آسای" حافظ بزرگ نیست که بر عکس، ارزش کار آن بزرگوار با این سخنان حتی بیشتر نیز می شود.)
به هر حال، منظور از اشاره به شعر حافظ در این جا این بود که چطور تعدادی متن مشخص (غزلیات حافظ یا 64 تفسیر یی جینگ یا هر چیز مشابه دیگر) می تواند تا این حد در تفسیر و تحلیل بسیاری از مسائل "راستگو" و دقیق باشد.
از یونگ نقل است که پس از سالها کار با یی جینگ، حتی دیگر از سکه یا ابزار دیگر برای یافتن عدد مربوط به یک تفسیر خاص برای نیت مورد نظر خود استفاده نمی کرده: "ترجیح می دهم زیر یک درخت بنشینم و کتاب یی جینگ را بطور randomly باز کنم و از خواندن هر آنچه که آمد برداشت خود را بکنم." یا یک همچین چیزی که در باره یونگ و به نقل از او در مقدمه یکی از کتابهای یی جینگ خواندم.
می دانیم که یونگ یک روانشناس برجسته بوده است. در روانشناسی هم، بدون آن که بخواهیم در حد یک متخصص معلومات داشته باشیم، می دانیم که تعاریفی که از شخصیت ها و روان آدمی در آدمهای گوناگون شده معمولاً تعداد مشخصی دارد و به قول معروف کاته-گوریهای کاراکترهای مختلف انسانی تقریباً به طور کامل و به صورت "جدولی" تعریف و شناسایی شده هستند. همین کار را مفسران اجتماعی و انسان شناسی و سیاسی که از هزاران سال پیش یی جینگ را به مرور ایام تالیف و همچنین "تکمیل" کرده اند در مورد روابط انسانی و اجتماعی و سیاسی دوره های مختلف امپراطوریهای پهناور کشور باستانی چین کرده و چکیده های کلی و پر معنایی از آن را در غالب تفسیرهای نمادینی که در کتاب یی جینگ آمده ثبت کرده اند.
شاید، علت آن که هنوز شعر حافظ یا تفسیرهای یی جینگ و یا بسیاری از روایات و داستانهای گذشتگان (مانند آنچه فرضاً در بعضی از کتابهای مذهبی یا داستانی و اسطوره ای می آیند و خانم پارسی پور نیز به آن اشاره کرده اند) پس از گذر این همه سالیان و قرون هنوز هم تازه و کاربردی هستند و به همین دلیل نیز "شگفت انگیز" به نظر می رسند، آن باشد که بشر و جامعه بشری، از نظر فرهنگی و انسان شناختی، هزاران سال است که به نهایت تکامل شخصیتی و روانی خود رسیده است. و به همین دلیل است که فرهیختگان دورانهای گذشته (واضعین یی جینگ، حافظ، مولانا، هومر، فردوسی، خالق یا خالقین افسانه های اوپانیشاد یا آثاری همچون کلیله و دمنه، و ...) توانسته اند آثاری بیافرینند که اگرچه نمادین و استعاره ای هستند ولی حتی امروز نیز برای ما معنی دار و قابل فهم (و در مواردی نیز غیر قابل فهم و اسرار آمیز) جلوه می کنند.
نظر شخصی من آن است که اگر این تشخیصی درست باشد و ما از سر دیگر به این موضوع نگاه کنیم ، می توان نتیجه گرفت که به طور کلی بشر هزاران سال است تغییر چندانی نکرده و مدتی بسیار طولانی است که از نظر شخصیت و روان به حد تکاملی خود رسیده است. (یا می تواند متفاوت از این باشد اما تمایل چندانی به این کار ندارد.)
به راستی، با اندکی دقت، متوجه می شویم که بشر، دست کم "بشر متوسط" آنقدر که در ساختن ابزار پیچیده تر و پیشرفته تر دستاوردهای بزرگ و پیروزی هایی داشته است، در نگاه و برداشت و اندیشیدن خود تغییر چندانی نکرده است و شاید حتی مقداری در جا زده و در مواردی حتی بسیار پس نشینی کرده و به گذشته باز گشته است.
-- خرس رمال ، Mar 3, 2009 در ساعت 03:30 PM