رادیو زمانه > خارج از سیاست > بررسی و معرفی کتاب > حضور پیدا و پنهان زن در متون صوفیه | ||
حضور پیدا و پنهان زن در متون صوفیهشهرنوش پارسیپوربرنامه امروز درمورد یک کار تحقیقی است. اخیراً از سوی انستیتوی تحقیقات زبانها و فرهنگهای آسیا و آفریقا وابسته به بخش مطالعات خارجی دانشگاه توکیو کتابی به دست من رسیده است.
هنگام خواندن دریافتم که دکتر زهرا طاهری، محقق و شاعر معاصر که اکنون به صورت استاد مهمان در این دانشگاه به سر میبرد این اثر تحقیقی را تهیه کرده است. نام اثر حضور پیدا و پنهان زن در متون صوفیه، زنان صوفیه از آغاز سدههای نخستین هجری تا دوران قبل از انقلاب مشروطه است. به شخصه تا قبل از خواندن این کتاب بر این تصور بودم که ما روی هم رفته شاید سه یا چهار زن صوفی داشته باشیم که تاریخ دربارهشان صحبت کرده است. و مهمترین آنها رابعه عدویه، عارف بزرگ قرن چهارم هجری است که در بصره زندگی میکرد که شخصیت حیرتآوری داشت و عطار هم دربارهی او در «تذکرةالاولیا» نوشته است. در کتاب زهرا طاهری متوجه میشویم که داستان بسیار گستردهتر از این حرفهاست و شمار قابل توجهی زن صوفی و عارفه در مجموعههای عرفانی ایران حضور داشتند. همیشه عدهای بر این عقیده بودند که عرفان یک جریان مردانه است و زنان را در آن راهی نیست. فکر میکنم علت چنین اظهار نظری آن است که واجبالوجود آنچه اهل عرفان به آن توجه دارند یک هستی زنانه است در نتیجه در متن زنانه باید مردانه رفت. این با مرد بودن متفاوت است. اما گویا بین مردم جا افتاده است که باید عرفان را فقط از دریچهی مردانه بررسی کرد. منبع اکثر کارهایی که ایشان کرده است «جامعالکلیات» از امسلمه نیریزی و «دیوان» حیاتی کرمانی است. البته بهجز این موارد از منابع دیگری هم استفاده کرده است مثل کتاب سلمی که از ۸۰ زن صوفی نام برده و قابل ذکر است که شمار مردان صوفی نام برده شده در این کتاب ۱۰۳ مرد است. از دیگر منابع این کتاب میتوان از کتاب عبدالرحمان سلمی با نام «ذکرالنسوات التعبدات الصوفیات» نام برد. در این کتاب جملهای از خواهر حلاج آمده است که برای من جالب است. او صورتاش را به صورت نیمه میپوشانده است. وقتی به او میگویند که چرا از برای مردان رو نمیپوشانی؟ خواهر حلاج میگوید: «تو مردی بنمای تا من روی بپوشم، در همهی بغداد یک نیم مرد است و آن حسین است و اگر از بهر او نبودی این نیمه روی هم نپوشیدمی.» البته منظور از حسین، برادرش منصور حلاج است. این قبیل زنان نقش مهمی در این عرصه داشتند. از دیگر زنان صوفی و عارفی که مورد اشارهی خانم طاهری است فاطمه نیشابوری معروف به امعلی، همسر احمد خضرویه است. احمد خضرویه از شاگردان بایزید بسطامی است. این زن بسیار مورد توجهی بایزید بسطامی و برای او احترام زیادی قایل بوده است. زنان دیگری هم در خاندان ابوالقاسم قشیری و طریقت ابوسعید ابوالخیرحضور داشتند مثل فاطمه امالبنین دختر ابو علی دقاق و همسر ابوالقاسم قشیری. اینجا هم از منابعی استفاده شده است مثل «السیاق التاریخ نیشابور» از عبدالغافر فارسی که این بحث در آنجا شکل گرفته است. بخش قابل تاملی از کتاب درمورد بررسی خانقاههای تابعهی مولانا است. شنیده بودم که مولانا نظر خوبی در مورد زنان ندارد. البته در آثارش از زنان زیادی نام میبرد. به نظر میآمد که مولانا جهانی کاملاً مردانه دارد. کتاب نشان میدهد که اصلاً چنین چیزی نیست و مولانا دنیای بسیار جالبی با زنان داشته است که بعضی از این زنان خانقاهداری میکردند و بسیاری از زنان منطقهی زندگی مولانا وابسته به خانقاه بودند. کتاب نشان میدهد که نه تنها زنان در بین عارفان خراسان حضور داشتند بلکه در مراسم سماء هم شرکت میکردند. که وقتی با دوران پس از آن مقایسه میکنیم انگار تاریخ عقبگرد داشته است. در حالی که تا قبل از حملهی مغول، زنان امکان سماء داشتند اما در ایام پس از آن این امکان از بین رفته است. بدون شک حملهی مغول و کشته شدن تعداد زیادی از مردم در این مساله نقش داشته است. در این کتاب درمییابیم که حتا پیش از دورهی شمس تبریزی، مجالس سماء در دستگاه مولانا برگزار میشده است و مبتکر این سماء، زن سمرقندی از خاندانهای بزرگ سمرقند بود که بعدها در خانه ی مولانا به کَرای بزرگ شهرت یافت. به هر حال زنان دارای تالیفات بزرگی هم بودهاند. نکتهای که من از آن بیاطلاع بودم. مثلاً ام سلمه بَگُم نیریزی از پیروان طریقت ذهبیه کتابی به نام «جامعالکلیات» دارد که در آن افکار و اندیشههایش را شرح میدهد. به بخشهایی از آن اشاره میکنم: «دل را افکار مختلف است. و در هر طور معانی بیشمار است. دل بر مثال آسمان است و دل بر مثال زمین، زیرا که خورشید از آسمان قلب بر زمین غالب میتابد و آن را به نور حیات منور میدارد.» «علم به نور وصل است و علم به علم فراق و ظلمت. هرکسی که هست بهشتی دارد و جهنمی. اگر عمل صالح بکند بهشتاش را به خودش میدهد و جهنماش را به کسی که به او ظلم کرده است و اگر عمل غیرصالح بکند جهنماش را به خودش میدهد و بهشتاش را به دیگران.» «چون انسان اصل وجودش از عشق و محبت خلق شده است، طبعاش دایماً اقتضای محبت میکند. یعنی مادام محبوبی را میجوید و اگر این عشق و محبت را به معشوق حقیقی بیاندازد و عشق را به عقل کل، که مرتبهی ولایت است متصل گرداند اگر قطره باشد به دریا که متصل شد دریا میشود و باقی میماند.» «پس انسان حامل این امانت شد زیرا که در استعداد وی بود. از این جهت که قابلیت آن داشت که عقل تمام اسماء و صفات در او ظاهر شود و حامل امانت جامعیت گردد. ملائکه مربوط به اسماء جمالاند و حیوانات مربوط به اسماء جلالاند. انسان جامع هر دو است.» همانطور که میبینید متن بسیار وزین و سنگین و زیبا و قابل طرح و مطالعه است. انسان متوجه میشود که این عارفان تنها حرفهای چرند و پرند نمیزدند بلکه در عمق مطلب فرو میرفتند و مسایلی را منعکس میکردند. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
نظرهای خوانندگان
انسان متوجه میشود که این عارفان تنها حرفهای چرند و پرند نمیزدند بلکه در عمق مطلب فرو میرفتند و مسایلی را منعکس میکردند. چه نتیجه گیری درخشانی واقعاَ
-- بدون نام ، Sep 29, 2008 در ساعت 01:01 PMباید به حال کسانی که کتابشان را برای "نقد"شدن؟! برای خانم پارسی پور می فرستند گریه کرد و به حال رادیو زمانه که منتقد کتابش خانم پارسی پور هستند. پاراگراف آخر نوشته ایشان را بخوانید، اگر چندشتان نشد، به سلامت و سواد خود شک کنید. هرچند خانم پارسی پور از این دسته گل ها زیاد به آب داده اند و به همت رادیو زمانه ها باز هم خواهند داد. تعجبی هم ندارد وقتی کسی از یک طرف جلو آینه بنشیند و عضو زنانه اش را تماشا کند و بعد خاطره اش را برای میلیونها؟! خواننده و شنونده رادیو زمانه شرح بدهد و از یک طرف زنان صوفی ایران را معرفی کند، نتیجه بهت ر از این از آب در نمی آید.
-- بدون نام ، Oct 9, 2008 در ساعت 01:01 PMراستی این خانم طاهری همان کسی نیستند که کتابشان را به شما هدیه کرده بودند و شما در بررسی کتاب نوشته بودید که شعر ایشان پس از شعر فروغ قرار می گیرد و دو سه شعر زیر متوسط هم از ایشان نقل کرده بودید که نشان از شعرشناسی و دوست نوازی شما داشت؟ در اینصورت چطور می توان به این گفته شما که: "متن زیبا و سنگین و وزین است و ...." اعتماد کرد؟
آقاى بدون نام،
بسيار ديده شده است كه عرفان را در مجموع تركيبى از چرنديات مى دانند. در اينجا اشاره من به اين نوع طرز تفكر است. ظاهرا اشكال ديگرى در متن پيدا نكرده ايد جز اين يكى.
-- شهرنوش پارسى پور ، Oct 15, 2008 در ساعت 01:01 PMاين كه انسان بدنش را در آينه نگاه كند نه كار بدى ست و نه خوب است. منتهى كسانى كه حس علمى دارند اغلب به تمام پديده ها نگاه مى كنند. از شما بابت اين كه احساس علمى دارم پوزش مى طلبم. اميدوارم مرا ببخشيد.
خانم زرى طاهرى هرگز شعرى به من هديه نكرده است. ايشان استاد دانشگاه در توكيو هستند و يك محقق تراز اول.
خانم پارسی پور عزیز
-- بهروز ، Nov 11, 2008 در ساعت 01:01 PMشما از کجا می دانید که "بدون نام" آقا است؟ نمی شود خانم باشد؟