رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ مهر ۱۳۸۷
به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره ۹۸

«گریز ناگزیر»؛ ۳۰ روایت گریز از جمهوری اسلامی ایران

شهرنوش پارسی‌پور

در این لحظه که با شما صحبت می‌کنم، یک کتاب متجاوز از ۱۱۰۰ صفحه مقابل من است، در دو جلد به نام «گریز ناگزیر» که عبارت است از ۳۰ روایت گریز از جمهوری اسلامی ایران.

Download it Here!

می‌دانیم که به دلیل انقلاب اسلامی، به دلیل کودتایی که در وسط این انقلاب انجام گرفت و نیروهای لیبرال کنار گذاشته شدند و چپ‌های ایران هم به شدت سرکوب شدند، مردم دسته جمعی از کشور گریز کردند. این گریزندگان از کشور، الزاماً سلطنت‌طلب‌ها نبودند که در وهله‌ی اول مورد سئوال و در مظان اتهام بودند، بلکه به مرور تمام گروه‌های چپ، سازمان مجاهدین خلق و هم‌چنین لیبرال‌ها از ایران گریختند.

بعدها دامنه‌ی این گریز وسعت پیدا کرد و بسیاری از عوامل خود جمهوری اسلامی هم راه فرار را در پیش گرفتند. این جریان و اوج این جریان در مقطع سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰بود و سپس از ۶۰ تا ۶۷ این گریزها به طرز خیلی جدی ادامه داشت. شاید بشود گفت ما امروز متجاوز از سه میلیون ایرانی در خارج از کشور داریم.

کتاب حاضر که به کمک و به کوشش میهن روستا، مهناز متین، سیروس جاویدی و ناصر مهاجر شکل گرفته است، سی روایت گریز را دربرمی‌گیرد.

گردآورندگان این کتاب و کسانی که کتاب را تهیه کردند، بر این باور بودند که تمام گروه‌های سیاسی از چپ تا راست، به هرحال مجبور به گریز بودند و اگر می‌شد چه بهتر بود که سرگذشت همه‌ی این‌ها در یک‌جا جمع می‌شد. به همین جهت این کتاب دربرگیرنده‌ی شرح احوال بسیاری از کسانی است که از نظر سیاسی کوچک‌ترین ارتباطی با یک‌دیگر ندارند و فقط در صفحات این کتاب در کنار هم قرار گرفته‌اند.

جلد اول کتاب را که باز می‌کنیم، در آغاز یک شعارهایی نوشته شده که من سه تا از این شعارهای اول این کتاب را برای شما می‌آورم:

«به آنانی که در بهار آزادی، سرمست از انقلاب، آرمان‌های‌شان را در کوی و برزن فریاد زدند و دل‌های پرشورشان به تیر خشم سیه‌فکران از تپیدن باز ماند.

به آنانی که در زندان ستمگران دیوسالار به بند کشیده شدند، در برابر جوخه‌های اعدام ایستادند و مرگ‌شان، عشق به آزادی، برابری و دادگری در سرود این سرزمین کهن‌سال کرد.

به آنانی که شکنجه‌های هولناک را تاب آوردند، به قهرورزان خودکامه نه گفتند و از این رهگذرشان و شرافت آدمی را پاس داشتند.»

به‌طوری که می‌بینید کتاب به ارواح کسانی اهدا شده که در جریان این انقلاب جان خودشان را از دست دادند و جان باختن آن‌ها مصادف شد به فرار دسته‌ی دیگری. فشار و قهر حکومت تا به آن‌جا رسید که دسته دسته افراد را به جوخه اعدام سپردند. عده‌ای هم صلاح را در این دیدند که هرچه زودتر وطن را ترک کنند و در جای دیگری رحل اقامت بیفکنند و از مرزهای مختلفی این فرارها میسر شد.

ببینیم کتاب از چه بخش‌هایی تشکیل شده است. من بخش اول در جلد اول را می‌بینم؛ مقاله‌ی اول «دیار غریب و بلاد حبیب» از هوشنگ کشاورز صدر است. علی شاهنده در گفت و گو با ناصر مهاجر می‌گوید:‌ «هم‌چنان شیفته‌ی آزادی و دموکراسی هستم.» بعد شعری داریم از نادر نادرپور به اسم «زلزله» که بیان‌گر و روشن‌گر حالاتی است که در این انقلاب رخ داده است.

رضا مرزبان در «سی سال کابوس» حرف‌هایش را می‌زند. ناهید نصرت با «یاد ستاره‌ها و گفته‌ها» حرف‌هایش را در اختیار ما می‌گذارد. «چند پرده از یک زندگی» یک مصاحبه‌ی انتزاعی است.

عذرا بنی‌صدر می‌گوید «با هزاران امید به وطن بازگشتم». خانم عذرا بنی‌صدر، همسر ابوالحسن بنی‌صدر، اولین رییس جمهور ایران است و حرف‌هایش باید خیلی جالب باشد، من هم که خواندم به نظرم خیلی جالب آمد. شادی سمند از «آشیانه‌ی فراغ» صحبت می‌کند. اسماعیل خویی شعر «از میهن آن‌چه در چمدان دارم» را به این مجموعه هدیه کرده است.

باغانیان در مصاحبه‌ای با این عنوان شرکت کرده: «به مسیحی‌ها چه که کمونیست شوند». فرزانه تاییدی می‌گوید «ما خلق درهم شکسته بودیم» و حرف‌هایش را می‌زند. «بر ما چه گذشت» عنوان قسمت یدالله خسروشاهی است.

«تولد دوم» مربوط به جمشید گلمکانی است. باقر مومنی از «خداحافظ ایران من» صحبت می‌کند. «از اوج دو فرار» مقاله‌ای است که احمد اسدی، یعنی مصاحبه‌ای است که او انجام داده است و بعد شعر «انتظار» را داریم از ژاله اصفهانی که من این شعر را می‌خوانم. بالاخره مقاله‌ی فاطمه سعیدی شایگان است که «یک تصمیم مبارزاتی» عنوان آن است. خرده مقالاتی در این میانه هم هست، مثل «پیوست و بازداشت» که ناصر مهاجر نوشته است.

ببینیم ژاله اصفهانی در شعر انتظار چه می‌گوید:
امسال هم بهار پر از انتظار است
هر برگ گل پرنده شد و از چمن گریخت
باز آن بنفشه‌ها که به یاد تو بافتم
اشک کبود سبزه شد و روی خاک ریخت
از بس که عمر جدایی دراز شد
ترسم مرا ببینی و نشناسی منم
گر سر نهم به کوه و بیابان شگفت نیست
دیوانه‌ی غم تو دوری میهنم.

شاعر به راستی از رنج انتظار در غربت تا جایی جلو رفته که چنین شعر ظریفی را در اختیار ما می‌گذارد.

جلد دوم کتاب «گریز ناگزیر» مصاحبه با لیدا اصلانی است که با عنوان «من را این روزگار آموزگاری است»، شرح فرارش را می‌دهد. «نارنجک ساچمه‌ای» را میترا‌ سادات نوشته. «انقلاب فرهنگی در سال ۵۹» را ناصر مهاجر تهیه کرده است. «نارنجک کوچک سرآمد انفجاری بزرگ»، مقاله‌ی مهناز متین و سیروس جاوید است. «فرار» را مهناز متین شرح می‌دهد و «آخرین شب» را رویا حکاکیان.

«تنها بیست دقیقه‌ی دیگر» مال هایده ترابی است. «از دامنه‌های کوه‌های مخملی زاگرس تا زیر آسمان مه گرفته‌ی هلند» را نسرین خاکسار نوشته. «هزیمت و عزیمت» را تقی تام تهیه کرده است. «ما چه می‌دانستیم» مقاله‌ی سیروس علی‌محمدی است.

«پنج روز از این زندگی» را حسن سیف نوشته. «گریز و گذر از پنج مرد» از حمید احمدی است در گفت و گو با میهن روستا و ناصر مهاجر. «سال ۶۱ در فردا یک روز دیگر» مقاله‌ای است که نادر نوشته. «سلام به یادها» کار رئوف کعبی است که در گفت و گو با سیروس جاویدی و ناصر مهاجر.

«گوشه‌ای از روایت اکبر ما» متعلق به اکبر سردوزامی است. «اشک من در دل آن لعل گران خواهد شد» کار صبا فرنود است. «اصل و اساس سوسیالیسم انسان شدن است» مقاله‌ی عباس کی‌قبادی است.

«ریشه در خاک» اثر فریدون مشیری به عنوان شعر در این‌جا آمده است که من این شعر را هم برای شما می‌آورم؛ به عنوان حسن ختام برنامه.

چون گفت و گو از این مقاله‌ها کار سختی است و راجع به هرکدام صحبت کنی، حرف دیگری باقی می‌ماند، من با اجازه‌تان با خواندن شعر فریدون مشیری برنامه را به پایان می‌رسانم:

تو از این دشت خشک تشنه رودی کوچ خواهی کرد و اشک من تو را بدرود خواهد گفت
نگاهت تلخ و افسرده است
دلت را خار خار نومیدی سخت آزرده است
غم این نابسامانی همه توش و توانت را ز تن برده است
تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان‌کن درافتادی
تو را کوچیدن از این خاک دل برکندن از جان است
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است
تو را این عقل ظلمت گستر بی‌رحم بی‌باران
تو را این خشکسالی‌های پی در پی
تو را از نیمه ره برگشتن یاران
تو را تضییع غم‌خواران ز پا افکند
تو را هنگامه‌ی شور شغالان
بانگ بی‌تاکید زاغان به ستوه آورد
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
کز آن سوی گندم‌زار
طلوع باشکوهش خوش‌تر از حتی خورشید است
تو با آن‌ گونه‌ی سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره‌ی افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من بالاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غم‌باری که روزی چشمه‌ی جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده است، خواهی رفت
و اشک من تو را بدرود خواهد گفت
من این‌جا ریشه در خاکم
من این‌جا عاشق این خاک از آلودگی پاکم
من این‌جا تا نفس باقی است، می‌‌مانم
من از این‌جا چه می‌خواهم، نمی‌دانم
امید روشنایی گرچه در این تیرگی‌ها نیست
من این‌جا باز در این دشت گرسنه، تشنه می‌مانم
من این‌جا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی گل برمی‌افشانم
من این‌جا روزی آخر از ستیز کوه، سرود فخر می‌خوانم
نمی‌دانم چه روزی باز خواهی گشت.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA

نظرهای خوانندگان

خانم پارسی پور شما هیچ چیز نگفتید. لیست نامها که منتشر شده و گفتن نداشت.

-- بدون نام ، Aug 29, 2008 در ساعت 04:00 PM

واقعا حیف رادیو زمانه!

-- بدون نام ، Aug 30, 2008 در ساعت 04:00 PM

چرا به خواننده اطلاع کافی نمیدهید که چگونه وازکجا میتواند این کتاب را تهیه کند. من درایران نیستم که به کتابفروشی سرمحل سری بزنم و کتاب بخرم. لطفا درآینده کتبی که درخرج ازکشور منتشرمیشوند چگونگی دسترسی به آنها را دراختیار خواننده بگذارید.

-- ایرج ، Aug 30, 2008 در ساعت 04:00 PM

in ketab ra che tor mishavad tahiyeh kard?

-- a_b ، Aug 30, 2008 در ساعت 04:00 PM

نویسنده ی گرامی

وقتی نقد و معرفی کاری برایتان سخت است، خب نکنید. سمبل کاری و رفع تکلیف که به درد خواننده نمی خورد.

-- سروش ، Aug 30, 2008 در ساعت 04:00 PM

ظاهرا راديو زمانِ به ويژه با نوشته هاى شهر نوش پارسى پور و ابراهيم نبوى، سعى در تخريب تفكر چپ در ايران را دارد، و براى اين كار حتى هر گاه "comment" ها، پاسخ قانع كننده يى به ادعاى آنان باشد، كاملا حذف ميشود و با خلاصه كردن (سانسور) راحت نمى شوند!
من در باره مطلبِ "شب‌ها حاج آقا از میرغضب‌های جهنم می‌گفت"
يك نظر دادم كه هرگز چاپ نشد.
---------------------
زمانه: هم نظر شما و هم اعتراض به منتشرنشدن اش هر دو منتشر شده است

-- مزدك ، Aug 31, 2008 در ساعت 04:00 PM

به اطلاع مى رساند كه كتاب حاضر را نشر نقطه منتشر كرده و چاپ آن در آلمان بوسيله باقر مرتضوى انجام شده. من در جستجو هستم كه اى-ميلى پيدا كرده در اختيار شما بگذارم كه در صورت علاقمندى كتاب را از طريق اينترنت سفارش بدهيد، اما تا اين لحظه اى- ميلى در اختيار ندارم.
جهت اطلاع كسانى كه به ضعف برنامه ايراد گرفته اند اين پرسش مطرح مى شود كه از ميان سى نفر كه شرح گريز خود را داده اند كدام بايد برگزيده مى شد و در اختيار شما قرار مى گرفت؟ وقت اين برنامه ده دقيقه است و به اندازه ده دقيقه مى شود صحبت كرد.

-- شهرنوش پارسى پور ، Aug 31, 2008 در ساعت 04:00 PM

با درود،

همانطور که خانم پارسی پور هم اشاره کرده اند، به هر حال طرفداران و عوامل دست اندرکار جمهوری اسلامی نیز در حال خارج شدن از ایران هستند و زیاد دور نیست روزی که این حکومت هم به سرنوشت حکومتهای پیشین تاریخ ایران دچار شود. خوبی کار دنیا این است که اجناس تاریخ مصرف دارند و این تاریخ مصرف هرگز ابدی نیست به ویژه در مورد حکومتها یا سلسله های پادشاهی.

تنها، همانطور که کسی در جایی اشاره کرد، پس از رفتن همه ایرانیان از ایران چه کسی در آن کشور باقی خواهد ماند؟ افغانها؟ مهاجران جدید از کشورهای دور و نزدیک دیگر؟ هم اکنون تعداد اندکی از اتباع کشورهایی همچون سوریه، بنگلادش، پاکستان، مصر، بلغارستان و حتی اسرائیل در ایران اقامت دارند و به کار و زندگی مشغولند.

با سپاس،

-- شرمین پارسا ، Aug 31, 2008 در ساعت 04:00 PM

براى پيدا كردن اين كتاب مى توانيد با آدرس هاى زير تماس بگيريد
Noghteh
P.O.Box 8181
Berkeley CA 94707-8181
USA

Noghteh
B.P.157
94004
Creteil, Cedex
France

noghteh@noghteh.org

علاوه بر اينها كليه كتابفروشى هاى ايرانى اروپا و امريكا اين كتاب را دارند، از جمله نشر فروغ در آلمان.

-- شهرنوش پارسى پور ، Sep 1, 2008 در ساعت 04:00 PM

به اطلاع مى رسد كه اين برنامه به صورت شفاهى ضبط مى شود و بعد در راديو زمانه متن آن پياده مى شود. اين مسئله باعث مى شود كه گاهى اسامى اشتباه ضبط مى شوند. از جمله در اينجا:
١) باغانيان غلط و باغراميان درست است.
٢) ليدا اصلانى غلط و ليلا اصلانى درست است
٣) سيروس جاويد غلط و سيروس جاويدى درست است.
٤) سيروس على محمدى غلط و سرور على محمدى درست است
٥) نسرين خاكسار غلط و نسيم خاكسار درست است
٦) حسن سيف غلط و اسد سيف درست است.
٧) گريز و غذر از پنج مرد غلط و گريز و گذر از پنج مرز درست است.

-- شهرنوش پارسى پور ، Sep 1, 2008 در ساعت 04:00 PM

ممنون از اطلاع رسانی شما

ميخواستم بدونم آيا اين کتاب به زبان ديگری هم ترجمه شده يا در دست ترجمه هست يا نه

باز هم ممنون

-- سميه ، Sep 4, 2008 در ساعت 04:00 PM

سميه عزيز،

اين كتاب ترجمه نشده است و من اطلاع ندارم كه آيا مى خواهند آن را ترجمه كنند يا نه. از كسى شنيدم كه صحبت از ترجمه آن به انگليسى شده است.

-- شهرنوش پارسى پور ، Sep 23, 2008 در ساعت 04:00 PM