رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش یک زندگی > پاسخ به شما | ||
پاسخ به شماشهرنوش پارسیپور
خواندن آنچه که دوستان عزیز به عنوان طرح پرسش یا نظر براى رادیو زمانه مىفرستند همیشه مرا شاد مىکند، حتى وقتى حامل انتقادىست. آقاى داریوش برادرى، در رابطه با سلسله برنامههائى که درباره پروین اجرا شد مقاله کوتاه قابل تاملى نوشته بودند. توضیح ایشان درباره اینکه بیمارى آنورکسى در اعماق احساس تضاد با مادر قرار مىگیرد به نحو مستدلى مرا قانع کرد که باید همینطور باشد. پروین با مادرش تضاد نداشت، اما مادر محور اصلى زندگى او بود. جدائى مادرش از پدر، به او به شدت صدمه زده بود. البته هیچگاه به این مطلب توجه نمىکرد که سى و هشت سال اختلاف سنى میان مادر و پدر، عامل اصلى این جدائى بوده است. به هرحال از آقاى داریوش برادرى بسیار سپاسگزارم که این مقاله را نوشتند. آقاى نعیم توضیح بسیار جالبى درباره خانم ژاپنى داشتند که پنجاه و سومین نسل شاهزاده ایرانى هستند که به ژاپن رفت. در همین جا توضیح بدهم که در برنامه من گفته شد این شاهزاده در زمان هخامنشیان و در زمان اسکندر به ژاپن رفته. بعد اما روشن شد که این حادثه در صدر اسلام رخ داده. باید بگویم که من اطلاعاتم را از کتاب مهدیقلى هدایت گرفته بودم که سفرنامه اتابک را نوشته است. در نتیجه اشتباه فاحشى که رخ داده مربوط به متن هدایت است. همین جا بگویم که من مقالهاى هم در اینباره براى مجله ره آورد نوشته بودم و بدون این که حواسم باشد آن را به صورت برنامهاى براى رادیو زمانه درآوردم. خانم شعله شمس، گرداننده ره آورد در این مورد توضیحى داده بودند. دوباره پوزش مىطلبم. پردیس پرتو نامهاى به سایت من فرستاده بودند و درخواست فرموده بودند که برنامه گزارش زندگى در سایت هم ظاهر شود. باید عرض کنم که تا این لحظه سایت من به زبان انگلیسى ست و ما هنوز موفق نشدهایم بخش فارسى را به آن ضمیمه کنیم که به امید حق در آینده این کار انجام خواهد شد. اما مساله این است که گزارش زندگى در وبلاگ رادیو زمانه منتشر مىشود و مشکلى از این نظر وجود ندارد. در همین جا از تمام دوستانى که براى سایت من نامه مىفرستند جداً درخواست دارم که حتماً و حتماً اىمیل خود را بنویسند. اگر اىمیل شما نباشد من نمىتوانم پاسخ بدهم. این مثل این است که یک نامه بدون آدرس براى من بفرستید. مثلاً خود خانم پردیس پرتو اىمیل خود را ننوشته بودند و در نتیجه من نتوانستم به نامهشان جواب بدهم. کار دیگرى که درخواست دارم به آن توجه کنید این است که در سایت من به فارسى نامه ندهید. و اگر مى خواهید فارسى نامه بدهید با خط لاتین بنویسید. به اصول کامپیوتر زیاد وارد نیستم، اما در این سایت خط فارسى به صورت اجق وجقی ظاهر مىشود و من هم امکان برگردان آن را به خط فارسى ندارم. مشکل وقتى سه تا مىشود که افراد فارسى مىنویسند و ایمیلشان را هم نمىگذارند. در این حالت هیچ راهى براى من باقى نمىماند جز این که ایمیل را حذف کنم. آقاى سهند شمس که خود وب سایتى دارند نوشتهاند که یکى از برنامههاى من درباره شخصى که بدون دانستن زبان فرانسه توانست بورس دکتراى اقتصاد دانشگاه سوربن را از آن خود کند شباهت زیادى به یکى از مقالههاى سایت ایشان داشته است. باید بگویم دوست عزیز، این شباهت اتفاقىست و داستانى که من تعریف کردم واقعیت داشت. کورش انگالى شعر بسیار زیبایى در رابطه با داشتن ماسکهاى اجتماعى که ما به صورت خود مىزنیم نوشته بودند. سپاسگزارم. در ضمن دوستى نوشته بودند همه ما از وحشت داراى ماسک هستیم. درست است دوست عزیز. لائوتسه، خردمند چینى در کتاب دائو د جینگ شعرى دارد که کم و بیش به این مضمون است: اسبها تا آن زمان که یوغى بر گردان نداشتند آزادانه در طبیعت گردش مىکردند، گاهى نیز گازى از یکدیگر مىگرفتند، اما از آن زمان که یوغ به گردن گرفتند آداب تزویر و ریا نیز آموختند. اما هادى خرسندى عزیز، یادداشتى در برنامه کولاک و شقایق، در رابطه با اشعار شاداب وجدى داشتند. هادى جان مدتهاست شما را ندیدهام و آنچه که نوشته بودید مرا بسیار شاد کرد. امید که سرى به این طرف ها بزنید و سراغى هم از من بگیرید. خانمى به نام آذر فکر کردهاند که من در گزارش زندگى تخیلاتم را مىنویسم. البته نمىدانم چرا ایشان دچار این فکر شدهاند، اما آنچه در برنامه گزارش زندگى مى آید بخشى از حقایقى ست که رخ داده. منتهى من مىکوشم این حقایق را باز و تجزیه و تحلیل کنم. از این زاویه اگر به زندگى هرکسى نگاه کنید دقایق ساده و معمولى آن پر از مساله و رمز و راز است. ایشان درباره تخیلات نویسنده هارى پاتر نوشته بودند. باید دانست که تخیلات نویسنده هارى پارتر نیز از مقوله واقعیت است، منتهى واقعیت آمیخته با فانتزى. مثلاً یک انگلیسى را در نظر بگیرید که صبح که در لندن از خواب بر مىخیزد تا شب که بخوابد اصلاً هیچ انگلیسى را ملاقات نمىکند و هرکس را که مىبیند خارجى مهاجر است. اینجاست که نویسنده انگلیسى اینطور به عقلش مىرسد که قهرمان داستانش را از راه میانبرى در میان ایستگاههاى قطار در لندن به میان انگلیسىهاى واقعى پرتاب کند. یادتان هست؟ در نخستین هارى پاتر او سوار قطارى در ایستگاه شماره یازده و نیم مىشود و براى انجام این کار از میان ستونى عبور مىکند. آقاى منصور درباره کیفیت بد صداى برنامههاى من اظهار نظر کرده بودند. دوست عزیز، من برنامههایم را با کمک یک میکروفن کوچک و از طریق یک کامپیوتر دستى ضبط مىکنم. اخیراً با لطف دوستم، دلناز خرم آبادى کوشیدم یک میکروفن بسیار حساس و خوب بگیرم. ایشان زحمت زیادى هم کشید و میکروفن را فعال کرد، اما بدبختانه ما متوجه شدیم که یک صداى خش شدید زیر صدا قرار مىگیرد و حل این مشکل از توان من خارج بود. شما فعلاً این صداى بىکیفیت را تحمل کنید تا من سعى کنم راه حلى براى آن بیابم. شاید باید کامپیوتر جدیدى بخرم که این اشکال برطرف شود. ضمناً بدانید که من در استودیو هم برنامه ضبط نمىکنم و همه کارها در خانه انجام مىشود. با عرض پوزش که این همه دیر به پرسشهاى شما پاسخ مىدهم اعلام مىکنم که از این پس هر ماهه یک برنامه ویژه پاسخ و پرسش خواهیم داشت و من با تاخیر به تمام پرسشهاى شما پاسخ خواهم داد. باز هم تاکید مىکنم لطف کنید و هنگامى که براى سایت من نامه مىدهید اىمیل خود را حتما قید کنید. ضمناً زبان فارسى را با خط لاتین و به قول معروف فارس انگلیش بنویسید که من بتوانم بخوانم. از مادر جعفرى، دوست دوران زندان که لطف کرده و براى من یک اى میل داده بودند درخواست دارم حتماً یک بار دیگر تماس گرفته و ایمیل خود را بنویسند و تلفن هم بگذارند تا بتوانم با ایشان تماس بگیرم. راستى آیا شما مشکلاتى دارید؟ مشکلاتى که دوست داشته باشید با کسى درمیان بگذارید؟ اگر دوست دارید این مشکلات را مطرح کنید و انگلیسى نمىدانید و دوست دارید با خط فارسى بنویسید لطف فرموده و به ایمیل من در: shahrnush.parsipur@gmail.com بفرستید. من در این اىمیل هیچ نوع مشکلى براى خواندن فارسى ندارم. ضمناً اگر دوست داشته باشید من نام شما را هم پنهان مىکنم و فقط مشکل را مطرح مىکنم و به این ترتیب گزارش زندگى من مىتواند به گزارش زندگى من و شما تغییر شکل بدهد. یادتان باشد که مشکلات دنیا را نمىتوانیم حل کنیم مگر این که به هم کمک کنیم. مشکلى که من دارم مىتواند مشکل شما و دیگرى هم باشد. آقاى نیما هم از طرح مساله ماسکهاى اجتماعى بسیار خوششان آمده بود. نیما جان سپاسگزارم. علیرضا هم نوشته بودند شخصاً شبیه پروین بودهاند و با مبارزه شدیدى موفق شدهاند خودشان را عوض کنند. علیرضا جان بازهم بنویسید و توضیح بیشترى بدهید. به طور قطع به درد همه خواهد خورد. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند یا نامه ارسال کنند، میتوانند کتاب یا نامه خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
نظرهای خوانندگان
دوستان زيادى از طريق سايت من كوشش دارند با من تماس بگيرند. همه آنها فراموش مى كنند اى-ميل خود را بنويسند و تماس ميسر نمى شود:
-- شهرنوش ، Feb 27, 2008 در ساعت 01:13 PMخانم تارا كتاب زنان بدون مردان را مى خواهند. متن فارسى اين كتاب از طريق نشر باران در سوئد به چاپ رسيده. متن انگليسى آن را فمينيست پرس منتشر كرده و مى توان از طريق آمازون.كام آن را به دست آورد.
خانم زهره كتاب آداب صرف چاى را مى خواهند. نشانى ناشرى كه نوشته اند درست است و متاسفانه من اى ميل اين شخص را ندارم.
حنا موذنى مى خواهند مقاله اى درباره زنان بدون مردان بنويسند و مى خواهند با من مصاحبه كنند. لطف فرموده و اى ميل خود را بفرستيد تا تماس بگيرم.
illis2k3@yahoo.com
صاحب اى ميل بالا بدانند كه من پاسخ دادم اما اى ميل برگشت. ضمنا در سايت من نمى توان با خط فارسى نوشت. لطف فرموده و به اى ميل من در اين آدرس فارسى بنويسيد:
shahrnush.parsipur@gmail.com
سايت كودكان ايران كتاب جالبى درباره نحوه توليد مثل و زايش و آموزش جنسى براى كودكان به چاپ رسانده كه كتاب جالبى ست. لطفق به سايت زير مراجعه كنيد:
http://kudakaniran.com
سرکار خانم شهرنوش پارسی پور
-- سهند شمس اسحاقی ، Mar 2, 2008 در ساعت 01:13 PMبا سلام و آرزومندی اوقاتی به کام برای شما
برنامه پنجاه و سوّم از سلسله برنامه های گزارش یک زندگی که به نامه های خوانندگان و شنوندگان رادیو زمانه اختصاص داشت را امروز خواندم.
ابتداً از توجّه شما به نامه های خوانندگان ( از جمله اینجانب) کمال سپاس را دارم اما جهت رفع یک سوء تفاهم فرضی، یک نکته را لازم به توضیح می دانم
در خلال مطلب و گزارش رادیویی منتشر شده از رادیو زمانه به قلم شما نوشته شده است:
« آقاى سهند شمس که خود وب سایتى دارند نوشتهاند که یکى از برنامههاى من درباره شخصى که بدون دانستن زبان فرانسه توانست بورس دکتراى اقتصاد دانشگاه سوربن را از آن خود کند شباهت زیادى به یکى از مقالههاى سایت ایشان داشته است. باید بگویم دوست عزیز، این شباهت اتفاقىست و داستانى که من تعریف کردم واقعیت داشت.»
جهت یادآوری خاطر نشان میکنم که من مطلب منتشر شده در وبلاگ خودم را بعد از خواندن گزارش یک زندگی که در آن خاطره دوست خود ( همان شخصی که توانسته بود بورس دکترای اقتصاد دانشگاه سوربن را بدون دانستن زبان فرانسه بگیرد ) را نقل کرده بودید، نوشتم و در خلال ایمیل خودم نیز هیچ نامی تحت نام« مقاله »!! یا وب سایت !نبردم؛ بدلیل تشابه اتفاقی که برای خود من نیز رخ داده بود جایز دیدم تا رونوشتی از آن خاطره را برای شما نیز ارسال کنم، اما گمان می کنم احیاناً شما این برداشت را داشتید که من قصدم از ذکر این تشابه و ارسال مطلب مربوطه برای شما، دال بر کپی برداری خاطره شما از مطلبم بوده است!!!!؛ در صورتیکه همان طوری که عرض کردم نقل خاطره شما در مورد آن دوست فرزانه در آن خاطره، انگیزه ای برای نوشتن آن مطلب در وبلاگم شد و تصمیم گرفتم رونوشتی از آن را برای شما نیز ارسال کنم، تاریخ درج نوشته ی من در وبلاگم (که بعد از گزارش رادیویی یک زندگی شما درج گردیده )خود گواه این مدعاست.
به تاریخ درج مطلب در ادرس زیر مراجعه کنید!
http://sahandshams.blogspot.com
/2007/12/blog-post_24.html
ظاهراً شما متن ایمیل قبلی مرا بدقّت نخوانده اید!! و از تصوّر ذهنی خود در این مورد پاسخهایی را در برنامه فوق خواندید و نوشتید.
از آنجاییکه ایمیل کنونی من همچون ایمیل اسبق اینجانب تا کنون نه پاسخ داده شده است و نه ! توضیحی مبنی بر دریافت آن ارائه شده ! جهت آگاهی ترجیح داده شده! تا پاسخ به شما را در ذیل کامنتهای گزارش رادیویی که توضیحات مربوط به اینجانب را منتشر کردید درج کنم!