رادیو زمانه > خارج از سیاست > گزارش یک زندگی > صدایی که با پروین سخن میگفت | ||
صدایی که با پروین سخن میگفت این قسمت گزارش یک زندگی را از اینجا بشنوید. یکی از خویشاوندان ما پروین نام داشت. او مظهر آن نوع شخصیتی بود که در فرهنگ ایران به آنان «دختر بسیار نجیب» میگویند. به قراری که میدانیم از مقطعی این باور در جامعه ایران و به طور کلی جامعههای خاورمیانه جا افتاده است که زنان به کلی فاقد احساس جنسی هستند. در نتیجه دختر و زن نجیب آن موجودی است که یا احساس جنسی ندارد و یا باید در انکار این احساس پافشاری کند. نمونهای از این رفتار را امروزه در جامعه همسایه ایران که از نظر فرهنگی خویشاوند نزدیک فرهنگ ایران است میبینیم. منظورم افغانستان است. در عصر طالبان گروه حاکم تا آنجا پیش رفت که زنان را فاقد مغز نیز قلمداد کرد و در تمام مدارس، حتی مدارس ابتدایی را به روی زنان بست. اما در کشور ما، زن نجیب موجودی است که تا جایی که میتواند باید وانمود کند، فاقد احساس جنسی است. مجلسی از چند بانوی محترم را به خاطر میآورم که هر کدام خرواری از آرایش به چهره داشتند. اما بحثی که میان آنها افتاده بود بر سر این داستان بود که آنان - هر کدام جداگانه - ادعا میکرد که به کلی فاقد احساس جنسی است و اصلاً نمیداند این احساس چه معنایی دارد. من نیز یکی از شاهدان این بحث بودم و هنگامی که یکی از خواتین از من در این باره پرسید، به عنوان ابراز یک حقیقت و در عین حال سر به سر گذاشتن با جمع گفتم: «من با اجازه شما دارای احساس جنسی هستم و نسبت به داشتن این احساس دچار احساس افتخار هم هستم. چون به نظرم میرسد انسان طبیعی لاجرم احساس جنسی هم دارد.» این را که من گفتم خانمها ساکت شدند؛ اما در این سکوت، یک احساس آرامش هم بود. یعنی روشن بود که در پس و پشت ذهنشان دارند این مسأله را ارزیابی میکنند که خب اشکالی هم ندارد که انسان احساس جنسی داشته باشد. و در این جمع بانوی آرام و ساکتی هم حضور داشت که در لحظه مسابقه کی از همه نجیبتر است، ساکت مانده بود. این بانو هم با حجب گلویش را صاف کرد و گفت: «من هم دارای احساس جنسی هستم.» البته جمع ما دیگر به این بحث ادامه نداد. این هم یکی دیگر از آداب نجابت است که البته باعث میشود قوای خلاقه ذهنی زنها فلج بشود. زن خوب کسی است که وقتی بوی بدی میشنود، بینیاش را میگیرد و میگوید پیفپیف. این مسأله البته باعث میشود که گروه عظیمی از زنها از کشف و شهود در علم شیمی محروم بمانند؛ چرا که در این علم و در هنگام آزمایش، باید بوهای بسیار بدی را تحمل کرد. در بحث درباره مسائل مختلف زن نجیب ساکت میماند؛ چرا که اگر حرف بزند، نانجیب تلقی خواهد شد. روشن است که برای رشد در علوم و فنون مختلف باید حرف زد. زن نجیب حتی از گوش دادن نیز محروم است و اگر بحث به جای باریکی برسد، باید گوشهایش را بگیرد و از مجلس فرار کند. پروین در قالب یک زن نجیب ایرانی، بدون آن که تظاهری در رفتارش باشد مظهر این نوع رفتار بود. من سالهای زیادی از او کوچکتر بودم. اما پیش میآمد که با یکدیگر بیرون میرفتیم. اگر دو مرد از کنار ما رد میشدند و در حال خندیدن با یکدیگر بودند، پروین آهسته به من میگفت: «دارند به من میخندند.» میپرسیدم: «چرا؟» میگفت «لابد من کار زشتی کردهام.» پروین هرگز خندیدن را نیاموخته بود. روشن است که دختر خوب و نجیب هرگز نمیخندد. او که موفق شده بود در رشته ادبیات فرانسه، لیسانس بگیرد، هرگز و هرگز در این باره حرف نمیزد. در نتیجه زمانی که در جمعی با یک فرانسوی، فرانسه حرف زد، ما همه از شدت تعجب نزدیک بود شاخ در بیاوریم. پروین هیچ چیز درباره رفتار جنسی نمیدانست؛ یا اگر میدانست این دانستهها را چنان در اعماق وجودش دفن کرده بود که گویا به کلی در این زمینه نادان است. اما پروین در عهد پهلوی زندگی میکرد که برای زنان، میدان حرکت قابل تأملی باز شده بود و به موازات آزادیهایی که به زنان داده شده بود و این که پای آنها به ادارات مختلف باز شده بود، این اندیشه نیز در جامعه شکل گرفته بود که تمامی زنانی که در ادارات کار میکنند، نانجیب هستند. در عصری که پروین رشد میکرد، زنان کارمند به زحمت خواستگاری پیدا میکردند؛ چون کار کردن برای زن از نظر عرف اجتماعی زشت بود. البته پروین دبیر دبیرستان بود و از خودش درآمد داشت. اما به دلیل آن که بسیار سر به زیر بود، هرگز به وسیله هیچ مردی دیده نمیشد. او انسانی بود غایب در حضور. اگر ساعتها در محفلی مینشست، از آنجایی که صدایش در نمیآمد، حضورش محسوس نبود. در عوض پروین، به این دلیل که حرف نمیزد و ساکت بود و خودش را پنهان کرده بود، کمکم دچار حالتی شد که از طریق آن نیاز به حرف زدن را جبران میکرد. او خوابهای بسیار روشنی داشت و و قوه پیشگوییاش در مسائل رشد کرده بود. «صدا»یی با او حرف میزد و نکات مهمی را به او میگفت. پروین از خودش هیچ عقیدهای نداشت؛ اما صدایی که با او حرف میزد، عقاید زیاد و مهمی داشت. صدا به او میگفت که مثلاً دوشیزه ب بزودی ازدواج خواهد کرد. همین طور هم میشد. صدا به او میگفت روح وجود دارد و با انسان تماس میگیرد. جمعیت قابل ملاحظهای حرف او را باور میکردند. در نتیجه پروین، به دلیل نجابت زیاد و در عین حال این که صدایی با او حرف میزد، کمکم مورد توجه گروه قابل ملاحظهای قرار گرفت. من در این اواخر درباره این گروه مطالعهای کردم. اینان به طور معمول از افرادی تشکیل میشدند که تحمل زنی را که بگوید «به عقیده من ...» نداشتند. اما میتوانستند زن یا دختری را که «یک صدا» با او حرف میزند، تحمل کنند. معمولاً پرسیده میشد که این صدای یک زن است یا مرد؟ صدا، صدای یک مرد بود. این همه چیز را قابل تحمل میکرد. فرشته یا روح حامی یا امداد غیبی یا نیروی پنهانی که با پروین حرف میزد، یک مرد بود و واقعیت این که تنها مردانند که میتوانند چیزی را بدانند. پس اگر پروین میگفت: «صدا میگوید جنگ میشود.» همه به عنوان وحی منزل میپذیرفتند. اگر من به پروین میگفتم: «به عقیده من جنگ هم اگر بشود، تغییری در اوضاع پیدا نخواهد شد.» پروین میگفت: «صدا چیزی درباره تغییر اوضاع به من نگفت.» پروین صوتی بهشتی داشت. در زمانی که جوان بود، من چند باری صدای او را شنیدم. زنگ صدایش به قدری قوی بود و چنان عالی آن را تحریر میداد که میشد درک کرد ما با یک خواننده حقیقی روبهرو هستیم. اما پس از مدتی، او دیگر از خواندن دست کشید. «صدا» به او گفته بود خواندن شایسته یک زن نجیب نیست. در این میان افرادی هم بودند که این صدایی را که با پروین حرف میزد، باور نداشتند و او را مسخره میکردند. من فکر میکنم همین افراد باعث مرگ پروین شدند. زن بیپناه در عمق گرفتاریهایی که در آنها دست و پا میزد، راهی پیدا کرده بود که خودی بنماید. صدایی، عقاید پنهان او را به گوش جهان میرساند و جمع محترمی نیز این صدا را باور کرده بودند؛ اما موجودات کوتهبینی که متوجه شده بودند پروین چندان زیبا نیست و در پشت این صدا خود را پنهان کرده و شخصیت میخرد، بر این امر که او را خرد کنند، پافشاری میکردند. داستان زندگی پروین یکی از نقاط عطف زندگی من است. من در چند برنامه آینده در باره او حرف خواهم زد؛ چرا که او تجسم و نماد آن دسته از زنان ایرانی است که داری شخصیت قوی هستند؛ اما امکان نمایش این شخصیت را ندارند و مجبور هستند خود را در هاله نجابت بپوشانند. نجابت عجیبی که روشن نیست در خدمت چه هدفی است. اینجا فقط بد نیست این را بدانید که هنگامی که عدهای افراد غیرمسئول، دائم پروین را مسخره کردند و صدا را دست انداختند باعث شدند که او اعتصاب غذا کند تا روشن شود تا چه حد در عقاید خود و مسأله صدا بر حق است. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur |
نظرهای خوانندگان
با اين اوصافي كه كه از پروين خانم گفتيد و آن عاقبت و تاكيد شما بر شخصيت قوي ايشان از آن حرفهاست.
-- ابراهيم ، Dec 12, 2007 در ساعت 06:27 PMولي حيف از اين انسانها حالا چه شخصيت شان قوي باشد يا نه.
چطور می تواند "پروین" از بروز انقلاب و نابودی
-- دامون ، Dec 13, 2007 در ساعت 06:27 PMحکومت سابق و آمدن رژیم جمهوری اسلامی ناراحت بشود؟ این نوع وارونه کردن حقایق اجتماعی سنت دیرینه ونخ نمای چپ های خجالتی است و از آن بدتر فجایعی که در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی اتفاق
می افتد را همچون فیلم فارسی های مبتذل
بعد از انقلاب ، ربط می دهند به گذشته ...
دروغ نگویید !
هنر را آلودن فجیع ترین نکبت بشریست
از بازگویی خاطرات که در آن مسایل ظریف روانشناسی و جامعه شناسی ما را بیان میکنید بسیار لذت میبرم.
-- علی ، Dec 23, 2007 در ساعت 06:27 PM