رادیو زمانه > خارج از سیاست > آمريکايی که نمی شناسيم > ماه مه ۱۹۶۸ در چشم انداز تاريخی | ||
ماه مه ۱۹۶۸ در چشم انداز تاريخینوشتهء عبدی کلانتری فايل صوتی شورش های ضد سيستمی برای نمونه، امانوئل والرستين يکی از مهمترين نظريه پردازان جامعه شناسی تاريخی و بانی تئوری «سيستم جهانی» (ورلد سيستم / World System)، اعتقاد دارد پديدهء ۱۹۶۸ يک انقلاب در سيستم جهانی بود. به گمان او، با آنکه هريک از رويدادهای منفرد و پراکندهء دههء ۱۹۶۰ تابع شرايط محلی و علل خاص خود بود، اما اهميت آن رويداهها را نمی توان به درستی فهميد مگر اينکه آنها را در بستر درازمدت تر تحولات ساختاری «سيستم جهانی» وارسی کرد. بحران هژمونی آمريکا بحران هژمونی آمريکا در سيستم جهانی با اين نشانه ها همراه بود: آغاز رکودی درازمدت در اقتصاد و مشکلات دلار؛ استقلال اقتصادی و سياسی بيشتر متحدان آمريکا (فرانسهء گليست، ژاپن)، شکاف سياسی در نظام يکپارچهء استالينی در بلوک شرق (اختلاف خروشچف ـ مائو) و تأثير آن در توازن قدرت در جنگ سرد؛ و اوجگيری جنگهای گرم ضداستعماری و انقلابات آزاديبخش ملی در جهان سوم. در اين ميان تثبيت کمونيسم در کوبا، جنگ رهايی بخش ويتنام، و جنبش های چريکی آمريکای لاتين و آفريقا نمونه وارند. تحليل ساختاری اين يک اصل مارکسيستی (ماترياليسم تاريخی) است که برای درک معنی يک رويداد بايد همواره آنرا در بستر تاريخی اش ارزيابی کرد. بستر تاريخی عبارت است از تعيـُن (determination) های درازمدت ساختارهای اقتصادی، سياسی، طبقاتی، و ايدئولوژيک، که سپس در يک برههء مشخص، توسط تعين های دوباره (over-determination) و کوتاه مدت تر لايه های مختلف ساختاری در همان برهه متمايز می گردد. تعين های دراز مدت «درزمانی» (داياکرونيک)، و تعين های دوباره، «همزمانی» (سينکرونيک) اند. تعريف برهه قراردادی است: «دهه»ی فلان، «نسل» بهمان، سالهای ميان دو جنگ جهانی، سالهای پيش يا پس از يک کودتا يا انقلاب، و غيره. برهه، همه را يکسان نمی کند و به معنی طرز فکر مشترک و رفتار مشابه نيست. برهه بيشتر به معنی تجربهء مشترک يا رويا رو بودن با وضعيت مشترکی است که افراد و گروهها را به کنش های متفاوت بر می انگيزد؛ يعنی همان تعين ها و تعين های دوباره ای که بر بينش ها و آزادی عمل افراد، محدوديت های ساختاری تحميل می کند. بستر تاريخی رويدادهای ماه مه آنچه به نام «جنبش های اجتماعی نو» شناخته می شود از اوايل دههء شصت با جنبش حقوق مدنی سياهان آغاز می گردد. جنبش های ديگر به فاصلهء کوتاهی به دنبال می آيند: جنبش فمينستی؛ جنبش استقلال سرخپوستان، جنبش های «سبز» محيط زيستی و ضد تکنولوژی؛ جنبش های «معنوی» ــ بوديستی، کريشنايی، عرفانی، «شرقی»، حلقه های تراپی يا رواندرمانی ِگروهی با ساده کردن و کاربرد عملی دادن به ديدگاههای اگزيستاليستی هايدگر و سارتر درباره «آزادی» بی انتها و «باز بودن در قبال ممکنات» ــ ؛ جنبش «کوچک زيباست» (Small is Beautiful) در برابر سازمانها وتشکيلات تجاری و مالی عظيم بوروکراتيک؛ هيپی ها و «قدرت گل» (فلاور پاور)؛ جنبش دانشجويان راديکال؛ و جنبش همجنسخواهان. همهء اين جنبش ها در درون خود به شاخه های گوناگون و گاه متضاد تقسيم می شوند. ايدئولوژی ها را می توان زير عنوان کلی «جهان سوم گرايی» (Third Worldism) جای داد. ميان اين ايدئولوژی ها در خود جهان سوم و در کشورهای متروپل (جهان اول) يک بده بستان فکری وجود دارد که کانالهای ارتباطی آن جنبش دانشجويی اروپا و آمريکا، و کتابها و مقالات ترجمه شده در هر دو سو است. جهان سوم گرايی شامل انواع گرايش هاست نظير بومی گرايی؛ ناسيوناليسم های محلی نظير پان عربيسم، ناصريسم، مصدقيسم، بعث گرايی؛ انواع اسلاميسم و نيز نظريات اخوان المسلمين؛ نظريه های بازگشت به خود و احيای اصالت و خاطرهء قومی، نظريه های مقاومت ضد استعماری (فانون)، سوسياليسم های نيروی سومی (راه سوم ميان غرب امپرياليستی و شرق کمونيستی)، سوسياليسم آفريقايی، انواع مائويسم و تئوری جنگهای دهقانی، انواع آنارشيسم و تئوری جنگهای چريکی شهری؛ ملکوم ايکس و «ملت اسلام»؛ تئولوژی آزادی مسيحی؛ و غيره. بنيادهای تئوريک اساساً مربوط می شود به جا به جايی مرکز تئوری کلاسيک مارکس از اقتصاد سياسی سرمايه به سمت فرهنگ ــ يا در اصطلاح مارکسيستی، شيفت از «زيربنا» به «روبنا» ــ و در نتيجه توجه خاص به «انقلاب فرهنگی» و «فرهنگ مخالف» (کانتر کالچر / counter-culture) به جای تجهيز و سازماندهی طبقهء کارگر. در اين ميان مکتب فرانکفورت به ويژه دو تن از نظريه پردازان مهاجر آن در آمريکا ــ هربرت مارکوزه و اريش فروم ــ نقش ويژه ای دارند. تلفيق نظريات فرويد با مارکس جوان، يافتن «سوژه ی تاريخی» جديدی در ميان دانشجويان، اقليت ها، و وازده های نظام و در ميان خلقهای جهان سوم، جدل نظری همزمان با مارکسيسم شوروی و ليبراليسم غربی (در مناظره معروف مارکوزه با کارل پوپر) از جمله نوآوری های تئوريک اين برهه است که بستری می شود برای رويدادهای ماه مه ۱۹۶۸. بخش بعدی ـ راديکاليسم آمريکايی: جنبش خوش باشان و جنبش دانشجويی لينکهای مرتبط: عبدی کلانتری، سه چهرهء مارکسيسم در ايران: * |
نظرهای خوانندگان
پس چرا آپدیت نمی کنید آقای کلانتری؟
-- Olafur Eliasson ، May 22, 2008 در ساعت 05:05 PMاين يکشنبه و يکشنبهء آينده آپديت خواهد شد.
-- عبدی کلانتری ، May 22, 2008 در ساعت 05:05 PMلطفاً موزیک میان این متن را عوض کنید چون شنونده را به یاد برنامه های سیاسی تلویزیون ج.ا. می اندازد.
-- فرهاد ، May 29, 2008 در ساعت 05:05 PMبا درود