رادیو زمانه > خارج از سیاست > آمريکايی که نمی شناسيم > حضور در فضاي مجازي | ||
حضور در فضاي مجازيآمريکائي که نمي شناسيم (۴) نوشتهء عبدی کلانتری چندي پيش يک روزنامه نگار آمريکائي با لحني نيمه جدي نيمه شوخي شکايت کرد که آمريکا از طريق اينترنت تبديل شده است به کشوري خودنما {يا به زبان انگليسي کشوري «اگزبيشنيست»}! وبلاگ هاي اينترنتي جايي شده اند براي درد دل هاي خصوصي و افشاي محرمانه ترين مسايل افراد، به ويژه جوان ها؛ و کساني که از اين وبلاگ ها ديدن مي کنند انگار اجازه پيدا کرده باشند که به اتاق خواب، به آشپزخانه، حتا به کمد لباسِ زير يا صفحات دفتر خاطرات يکديگر سرک بکشند. کشور خودنمايان! طبق آمار موسسهء «پيو» ۱۲ ميليون آمريکائي وبلاگ شخصي خودشان را دارند. سايت هاي اينترنتي اي چون «ماي سپيس» (MySpace) و «فيدبک» (Feedback) پيدا شده اند که اين عرصه هاي خصوصي را وارد يک شبکهء ارتباطي فعال مي کنند. سايت «ماي سپيس» در آمريکا به تنهائي ۵۶ ميليون عضو دارد. سايت «فيدبک» که ابتدا فقط يک سايت دانشجوئي بود حالا با ۹ ميليون عضو، دبيرستاني ها را هم را دربرمي گيرد. اعضاي اين سايت ها با انتقال پيام ها و عکس هاي خصوصي با يکديگر آشنائي و دوستي بهم مي رسانند. سايت اينترنتي «يوتيوب» (YouTube) در طي عمر کوتاه خودش موفق شده به جائي برسدکه روزانه صدميليون نفر به آن رجوع مي کنند تا ويديوهاي کوتاه تماشا کنند، ويدئوهائي که خودِ بازديدکنندگان روي سايت گذاشته اند و گهگاه دربرگيرندهء صحنه هاي خصوصيِ زندگي شان است. همان روزنامه نگار مي نويسد: «اينترنت باعث شده است که بزرگترين جنبش خودنمائي توده اي در تاريخ متحقق شود!» گوئي همهء اين وبلاگ ها و ويدئوهاي خصوصي فرياد مي زنند: «به من توجه کنيد. مرا نگاه کنيد. من مي خواهم ديده شوم!» در فضاي مجازيِ آمريکائي همه مي خواهند جلوه بفروشند. طبق برآورد موسسهء آمارگيري و نظرخواهي «پيو»، از ميان کساني که در آمريکا وبلاگ مي نويسند، ۶% به ورزش، ۷% به سرگرمي هاي توده اي مثل سينما و تلويزيون، و ۱۱% به سياست مي پردازند. اما بيشترين تعداد، يعني ۳۷% وبلاگ نويس ها تنها مرکز توجه شان زندگي خصوصي و تجارب فردي است. (منبع: واشنگتن پست، ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۶) فردگرائي يا خودشيفتگي؟ فضاي وبلاگ ها براي ما يک مسألهء جامعه شناسانه را مطرح مي کند. ما مي دانيم که فردگرائي و اِبراز وجود فردي يکي از خصوصيات عصرجديد و مدرنيّت است. مدرنيتي که از غرب سربرآورده است. اين فردگرائي از پايه هاي نظامهاي دموکراتيک محسوب مي شود. نظام هايي که برخلاف جوامع سنتي در آنها هويت فرد در هويت گروهي يا قومي مستحيل نشده است و هر انسان به عنوان يک شهروند حق ابراز وجود و سليقه و اظهار نظر و رأي دارد و اين حق را در حوزهء عمومي و در پهنهء اجتماع و در تصميم گيري هاي اجتماعي و سياسي اِعمال مي کند. اما در کشوري چون ايالات متحده، فردگرائي معني ديگري هم پيدا کرده است که خلاف معناي اول است. اين نوع فردگرائي به معني حفظ حيطهء خصوصي مصرف و جلوه گري است، همان چيزي که جامعه شناسان به آن فرهنگ خودشيفته يا «نارسيسيستي» مي گويند. آمريکائي ها در توصيف زندگي شان از اصطلاح «شيوهء زندگي» يا «لايف ستايل» استفاده مي کنند. با يک آمريکائي که صحبت مي کنيد او مي گويد شيوهء زندگي يا «لايف ستايل» من چنين و چنان است. اگر در توصيفات او دقيق شويد متوجه واقعيتي مي شويد: اين فرد از فلسفهء زندگي يا تعريفش از سعادت صحبت نمي کند بلکه از الگوي مصرف در زندگي اش حرف مي زند، اينکه دوست دارد چه بپوشد يا از چه فروشگاهي خريد کند، به چه نوع رستوراني بيشتر سرمي زند و چه غداهائي را بيشتر دوست دارد و از چه فيلمي لذت مي برد وچه اتوموبيلي را به ديگري ترجيح مي دهد و نظاير اينها. الگوهاي مصرف مي توانند حتا به طرزي تصنعي معرف هويت افراد شوند! اگر به فردگرائي از زاويهء فرهنگ شهروندي نگاه کنيم، فرد وارد عرصهء عمومي ارتباطات مي شود و با کسب اطلاعات و رد و بدل کردن آن به تبادل نظر مي پردازد تا سرانجام در روند تصميم گيري هاي جامعه اش مشارکت فعال داشته باشد. اما فرد به عنوان حبابي بسته در عرصهء خصوصي که فقط مي خواهد همين عرصه را به ميان جمع ببرد و جلوه بفروشد، نوع ديگري از فردگرائي را نشان مي دهد که در مقابل فرد به عنوان شهروند قرار مي گيرد. فضاي مجازي اينترنت همين وجه دوگانهء فردگرائي در جامعهء سرمايه داريِ پيشرفته را در خود انعکاس مي دهد. به عبارت ديگر، اينترنت به عنوان يک شبکهء ارتباطي مي تواند هم حوزهء عمومي ارتباط دموکراتيک باشد و هم محل تجمع فضاهاي خصوصيِ يک جامعهء مصرفي و خودشيفته که بيگانگي اش از فضاي دموکراتيک را به شکل پاتولوژي وبلاگ هاي خصوصي به نمايش مي گذارد. بازيگر و تماشاگر: جلوه فروش و خريدار انعکاس فرهنگ خودشيفته يا نارسيستي در فضاي مجازي دو رويه دارد. رويهء جلوه نمائي و جلوه فروشي که مي خواهد «منيّت» اي را روي صحنه اي به ظاهر خصوصي به نمايش بگذارد؛ و رويهء تماشاگري که مي خواهد پرده را کنار بزند و به صحنهء خصوصيِ ديگري نگاه دزدانه بيندازد. اين رويه را جنبهء ديدزدنِ خصوصي يا ديدزدنِ جنسي (وُيوريسم) مي نامند. اين دو رويه هم مي توانند حالت بازيگوشانهء افرادِ تازه پا به سن گذاشته را داشته باشند و هم مي توانند به انواع بيمارگونگي ها همچون پورنوگرافي اطفال ميدان بروز دهند. به اين ترتيب فضاي مجازي به جاي منعکس کردن يک دنياي سالم ارتباطي در يک جامعهء دموکراتيک، تبديل به آينهء خودشيفتگيِ جامعه اي مصرفي و بيگانه از خود مي شود. از اتاق خواب تا جهاد! همانطور که به ويژگي هاي فضاي مجازي در يک جامعهء دموکراتيک و فردگرا از درون نگاه کرديم، مي توانيم همزمان از اين زاويه نيز به مسأله بنگريم که اينترنت به عنوان يک وسيلهء ارتباطي يا يک تکنولوژي، مانند هر ابزار تکنولوژيک ديگر، چه امکاناتي فراهم مي کند براي کساني که ارزش هاي چنين جامعه اي را به رسميت نمي شناسند، يا به دلايل سياسي با آن سرجنگ دارند. در ايالات متحدهء آمريکا که فرهنگ سياسي آن در سالهاي اخير مفاهيم «تروريسم» و «مبارزه با ترور» را به طرز وسيعي همگاني کرده و به ميان آگاهي جمعي برده، توجه به حضور آمريکائي ستيزيِ رزمنده و مهاجم در اينترنت يکي از مشغوليت هاي اصلي محافل امنيتي شده است. تحليلگران سياسي، به ويژه محافظه کاران، اشاره مي کنند که هم اکنون فضاي مجازي اينترنت يکي از ارزان ترين و موثرترين شيوه هاي ارتباطي و سازماندهيِ هسته هاي جهادي است. سازمان هائي چون القاعده براي ارتباطات حساس و امن خود و همچنين براي جمع آوري اعانه و پول، براي خبرگيري و آموزش نظامي، از اينترنت استفادهء گسترده مي کنند. براي نمونه در دسامبر سال ۲۰۰۴ ميلادي، يک فيلم آموزشي ۲۶ دقيقه اي که در اصل توسط حزب الله لبنان تهيه شده بود، برروي يکي از سايت هاي جهادي ظاهر شد که گام به گام طرز تهيهء بمب دستي و شيوهء ساختن کمربند حامل مواد منفجره را براي مبارزان انتحاري توضيح مي داد. فردي که اين ويديو را روي سايت گذاشته بود توضيح مي داد که با اين کار اميدوار است به برادران مجاهدش در شهرهاي عراق کمک کند و نيز انتقام تحقير زنان عراقي را در زندان ابوغريب بگيرد. (منبع: نشريهء فارين افرز، شمارهء سپتامبر و اکتبر ۲۰۰۶) اينترنت اين امکان را فراهم مي کند که هسته ها و سلول هاي مخفي جهادي بتوانند به شکل غيرمتمرکز و بدون سلسله مراتبِ پيوسته از بالا به پائين، به طور «افقي» با يکديگر ارتباط برقرار کنند، به نحوي که اگر يک هسته به چنگ پليس بيفتد، رابطه اي با سلسله مراتب بالاتر از خود نداشته باشد و بخش هاي ديگرِ تشکيلات لو نرود. دولت آمريکا براي ردگيري شبکه هاي ارتباطي جهادي، به طرز فزاينده اي به جاسوسي اينترنتي روي آورده و به همين خاطر سازمان هاي مدافع حقوق مدني بارها شهروندان را متوجه نظارت ها و دخالت هاي غيرقانونيِ دولت در عرصه هاي خصوصي اينترنت کرده اند. از سوي ديگر، شرکت هاي بزرگ تجاري و مالي آمريکا نيز هرساله هزينه هاي کلاني صرف نصب نرم افزارهاي امنيتي در برابر حملات ويروسي مي کنند. به اين ترتيب مي بينيم که مبارزه ميان «امپراتوري» و «مقاومت» در فضاي مجازي اينترنت نيز با شدت ادامه دارد. همان تکنولوژي اي که فضاي خصوصي خودنمائيِ فردگرايانه را براي شهروند آمريکائي فراهم کرده، امکاني را نيز فراهم مي کند که نوع ديگري از اقدام تک نفره صورت بگيرد: اقدام به تهاجمي ضربتي بربخش حساسي از شبکهء ارتباطي «امپراتوري»: يک يازدهم سپتامبرِ مجازي که نتايج آن در دنياي واقعي خسارت بارخواهد بود. |
نظرهای خوانندگان
وقتي يک روشنفکر خلاق در جاده سنگلاخي به هنرنمايي ميپردازد. اندر حکايت حسين درخشان و مخالفتش با تغيير مسالمت آميز حکومت http://blogcritics.weblogs.us/farsi/?p=12
-- erinther ، Oct 12, 2006 در ساعت 07:08 PMThat is at least one of the reasons for the boom of Weblogs in Iran or by Iranians. The perfect example for that is the person mentioned by your reader below/above.
-- Salv ، Oct 15, 2006 در ساعت 07:08 PMآ یا شما هم متوجه به تغییر موضع آ قای کلا نتری نسبت به امریکا
-- شیوا از برکلی ، Nov 2, 2006 در ساعت 07:08 PMشده اید؟
لطفا مرا روشن کنید.