رادیو زمانه > خارج از سیاست > انديشه انتقادي > سنت و اسلوب | ||
(اقتصاد سیاسی دین–۴۰) سنت و اسلوبمحمدرضا نیکفراندیشه انتقادی را از اینجا بشنوید. حوزهی دینی در دوران پهلوی، همچنانکه در بخش پیش گفته شد، نتوانست با جهان مدرن رابطهای جز یک رابطهی مصرفی بگیرد. جهان مدرن را دارای دو وجه تصور کرد: وجهی مصرفی-تکنیکی و وجهی فرهنگی. وجه فرهنگی را غربی، فاسد، یهودی، مسیحی، کمونیستی، ماتریالیستی و ضد دینی اعلام کرد و آن را پس زد، اما به وجه مصرفی-تکنیکی آن با دیدی مثبت نگریست. فکر میکرد تکنیک غربی همان قدرت تمدنیای است که زمانی به جهان اسلام تعلق داشته و مسلمانان را بر دیگران برتری میداده است. این نوع محاسبهها و مقایسهها اساساً اختراع ناسیونالیستهاست. (البته باید درنظر گرفت که خود ناسیونالیسم ریشهای در دین دارد). حوزهی دینی دیار ما هیچ نظریهی سیاسیای که در اصل از آن خود وی باشد، ندارد. اعتقاد به حق انحصاری سلسلهای از یک خاندان و فقهایی که در غیاب آن سلسله صاحب امرند، ابتداییتر از آن است که بتواند یک نظریهی سیاسی نام گیرد. نه "حقیقت"، بلکه "رژیم حقیقت" اسلوب حوزهی دینی شیعه در ایران معاصر در عصر پهلوی قوام گرفته است. آنچه اسلوب پندار و کردار حوزه را تعیین کرده، این واقعیت است: از رونق وجه سرمایهدارانهی عصر جدید رونق گرفتن، بدون هیچ گونه استعداد و تلاشی برای فهم این عصر و تماس با جهان متجدد از راهی جز مصرف و تکنیک. مسئلهی محوری حوزهی دینی در عصر جدید نه این است که چگونه کلیت تجدد را پس زند، بلکه این است که چگونه با مال و امکانهای تکنیکی و دستگاه مدرن قهر جنبههای رهاییبخش تجدد را درهمکوبد. مدرنیزاسیون اسلامی این روند چون مدرن بود قصبهها را به شهر تبدیل کرد و چون اسلامی بود شهرها را به قصبه تبدیل کرد. بنابر منطق مدرنیزاسیون، انفراد گسترش یافت و رژیم برای اینکه انفراد به فردیت تبدیل نشود، کوشید افراد پندار و کردار قبیلهای بیابند. جامعهی ایران تا کنون هیچگاه تا این حد مدرن نبوده است و با وجود این هیچگاه بههمریختگی و بیسامانی کنونی را نداشته است. جامعهی ایران در عصر حکومت مردان دین جامعهای است مصرفی، به شدت پولپرست، به شدت فاسد و به شدت دستخوش تضاد و بیعدالتی. سنت و رژیم خواست قدرت یک اسلوب است، یک "رژیم" است. رژیم را بایستی با این "رژیم" توضیح داد. انتخاب سنت و گزینش در درون سنت خود نوعی "رژیم" است. ما نه با سنت به طور کلی، بلکه گزینش در میان آن از طریق این "رژیم" مشکل داریم. این سخن به معنای معصوم جلوه دادن سنت نیست. سنت دینی به سادگی به الهیات سیاسی تبدیل شدنی است. اما سنت با این تبدیل، خود سرکوبگر خود میشود، زیرا سنت دینی چیزی نیست که فقط به برخی متنها و برخی اشخاص فروکاستنی باشد. مردم از روز نخست پاگرفتن دین، در جهت مهار انرژی منفی آن میکوشند. میکوشند آن را نرم کنند، گام به گام استثناهایی را دربرابر قاعدههای آن میگذارند، تا جایی که آنها یکی پس از دیگری فراموش شوند. هم قاعدهگذاری به سنت دینی تعلق دارد، هم استثناگذاری. خطر الهیات سیاسی همواره در این است که یکباره ممکن است تلاشهای چندین نسل را برباد دهد و قاعدهها را احیا کند. اسلوب و رژیم چند تز ۱. معرف حکومت دینی نه سنتگرایی آن، بلکه یک اسلوب است، نه یک "حقیقت"، بلکه یک "رژیم حقیقت" است. |
نظرهای خوانندگان
با تشكر از جناب نيكفر
نوشته هاي شما بسيار عاليست اما شما را به حرف خودتان بر ميگردانم:
نقل است كه عيسي مسيح گفته: من از اين جهان نيستم. اين سخنن بيشتر شامل حال روشنگران منتقد دين ميشود تا خود مردان دين. روشنگران منتقد دين معمولاً توجه شان به محتوي متون مقدس و باورهاي ديني و مناسك ديني است. ولي چيزي كه در دنياي واقعي اهميتي ندارد محتواي اين گونه چيزهاست. مردان دين به اين دنيا تعلق دارند و ميدانند كه عقل انسانها به چشمشان است، ايمانشان نيز.
-- فرخ ، Jul 26, 2007 در ساعت 06:59 PMجناب نيكفر از شما تقاضا دارم در برنامه اي ديگر راههاي دين زدايي از جامعه را معرفي كنيد
با سلام و احترام
-- روزبه ، Jul 29, 2007 در ساعت 06:59 PMجناب آقای نیکفر، لطف می کنید در خصوص این بند توضیح بیشتری بدهید:
"این روند چون مدرن بود قصبه ها را به شهر تبدیل کرد و چون اسلامی بود شهرها را به قصبه تبدیل کرد. بنابر منطق مدرنیزاسیون، انفراد گسترش یافت و رژیم برای اینکه انفراد به فردیت تبدیل نشود، کوشید افراد پندار و کردار قبیله ای بیابند."
منظور از "چون اسلامی بود شهرها را به قصبه تبدیل کرد" و فرق انفراد و فردیت در بند بالا را تشریح کنید.
با تشکر