اندیشه انتقادی-برنامه ۹۸
(اقتصاد سیاسی دین–۳۹)
بازهم دربارهی حوزهی دینی در عصر پهلوی
محمدرضا نیکفر
شنیدن فایل صوتی
پیشتر گفتیم که برای فهم انقلاب اسلامی توجه به وجود سه مرحله در حیات حوزهی دینی در عصر جدید ایرانی اهمیت روششناختی تعیینکنندهای دارد. این سه مرحله را با نامهای تشیع قجری، تشیع پهلوی و تشیع حاکمیت پس از انقلاب اسلامی مشخص میکنیم. بر این نکته نیز تأکید کردیم که اگر بخواهیم شیعهی ولایتی دولتی امروزین را درک کنیم، بایستی در درجهی نخست به شیعهی پهلوی چشم دوزیم، نه به گذشتهی پرابهامی به نام سنت.
پایان شیعهی قجری
از منظر اقتصاد سیاسی دین به اختصار به نحوهی گذار از شیعهی قجری به شیعهی پهلوی و از شیعهی پهلوی به شیعهی ولایت فقیه اشاره میکنیم. دورهی شیعهی قجری با بحران به پایان میرسد. نرخ سود دینی کاهش گرفته است، بورس ارزشها متلاطم شده است و رقیبان تازهای سر برآوردهاند. دین دیگر به شیوهی سنتی قادر نیست سودآوری خود را تضمین کند. استراتژیهای مختلفی برای غلبه بر بحران آزموده میشوند: از مشروعهخواهی گرفته تا مشروطهخواهی. ایدهشناسی، یعنی رجوع به آگاهی و نهاد آگاه فردی (سوبژکتیویته) تنها بر جنبهی محدودی از آن واقعیت پیچیدهای پرتو میافکند که این استراتژیها را میپروراند.
کلاسهبندی سنت
جامعه به تدریج متجدد میشود. تجدد، بازار دین را گرم میکند. در آغاز عصر پهلوی با تأسیس حوزهی علمیهی قم، عصر تازهی شیعه نیز آغاز میشود. در این عصر شیعهی مرکزی، همپای رشد دولت مرکزی منسجم و مدون و دارای بوروکراسی مدرن خود میشود، تاریخ خود را از نو مینویسد و در این تاریخنویسی از روی دست تاریخنویسی ناسیونالیستی رونویسی میکند. بخش بزرگ آن چیزی که به عنوان سنت دینی در ایران کلاسهبندی شده است و اینک، آنگاه که از سنت سخن میرود، بدان اشاره میشود، ساخته و پرداختهی این دوره است. دروغ بزرگ تاریخنویسی معاصر ما تحویل دادن مصنوعات معاصر بهعنوان سنتِ سلف است.
همسازی با بازار مدرن
قم محصول عصر پهلوی است. قم، در این عصر در مجموع با سیستم همساز است و از قِبَل رشد سرمایهداری نان میخورد. حوزهی دینی، در این دوران آداب بازار جدید را میآموزد و درمییابد اینک چگونه و کجا باید سرمایهگذاری کرد؛ رقیبان را میشناسد و برای رونق کار خود با مکانیسم شبیهسازی آشنا میشود. این مکانیسم، از مهمترین شگردهای دینی برای همسازی با بازار مدرن است: آنگاه که میخواهند متفکر جلوه کنند، گفتمان رقیب را میگیرند، مشابه دینی آن را تولید میکنند و سپس مشابه را بدیل اصل قرار میدهند. حوزهی علمیهی جدید هیچ محصولی خلق نکرده، که مونتاژشده، تقلیدی و تقلبی نباشد. راز این حوزه، در سنت نیست، در تقلب است. این تقلب از الزامات کاسبی دینی در دوران مدرن است.
رجوع به استراتژی سابق
در دههی ۱۳۵۰ کاهش سود دینی محسوس میشود. دوران رونق به پایان رسیده است. سرمایهداری رشد سطحی خود را کرده و اینک میخواهد به عمق رود. بحران رشد درمیگیرد که سیستم سیاسی، بر خلاف ۱۳۴۲، توانایی کنترل آن را ندارد.
حوزهی دینی با به پایان رسیدن دورهی رونق به استراتژی سابق خود برمیگردد: چارهی افت ارزش از راه ترکیب شدن با دولت. آنچه باعث شده بود حوزهی دینی ساکت شود و این خواست قدیم را پنهان دارد، رونقی بود که کالای دینی با رشد سرمایهداری کسب کرده بود.
رابطهی تشیع پهلوی با جهان مدرن
حوزهی دینی در این دوره ثابت کرد که با مدرنیت قادر است تنها رابطهای مصرفی بگیرد. حوزه میتواند مدرنیت را به عنوان کالا و تکنیک بپذیرد، و اگر سرمایهداری، بازاری باشد که دین در آن نرخ سود تضمینشدهای داشته باشد، هیچ مشکلی با آن ندارد.
در دورهی رونق هیچ تلاشی از جانب حوزهی دینی برای شناخت جامعهی مدرن صورت نگرفت. اشرافِ بوروکراسیِ روحانیت، موجودات دو زیستیای بودند که در حجرهها احکامی را میخواندند و تدریس میکردند که حتا در قرون وسطا پشتوانهی اجرایی نداشتند، و از حجره که بیرون میآمدند، زیستی مشابه قشر مرفه ایرانی داشتند. مصرف میکردند و در پنهان از آن کارهای دیگر غافل نبودند.
روحانیت مبارز!
این یک دروغ بزرگ است که روحانیت سهم اصلی را در مبارزهی سیاسی در دوران شاه داشته است. از میان سه نیروی چپ، ملی و مذهبی، کمترین سهم از آن مذهبیهاست. به خاطرات چاپ شده، به مجموعهی مشاهدات زندگان در عرصههایی چون رسانهها، دانشگاه، کارخانه، روستا و مناطق قومی و به آمار زندانیان سیاسی تا سال ۱۳۵۶ که رجوع کنیم به سادگی به این نکته پی میبریم. در ضمن حساب بسیاری از نیروهای مذهبی را بایستی از حوزهی رسمی دینی جدا کرد.
بیاستعدادی حوزه
حوزهی دینی در دوران رونق، بیاستعدادی کامل خود را برای درک جهان مدرن نشان داد. هیچ اثری خلق نکردند که بتوان ذرهای تفکر در آن یافت. هر جا که گفتند چیزهای نویی در جهان وجود دارد، بلافاصله میافزودند که دینشان خیلی خوب است و برای هر مشکلی بهترین راه حل را دارد. برای آقایان هیچ چیزی به عنوان مسئله مطرح نشد، تا مجبور به فکر کردن شوند. مسائل حوزه همان مسائل قدیم است. مسائل جدید را مستحدَثاتی میدانند که با "قدرت" میتوان چارهای برایشان جست.
سنت و اسلوب
حوزهی دینی در دورهی پهلوی انگلی ماند: تولید قابلذکری نداشت و عمدتا کالای گذشته را میفروخت. به مرجعیتی که دستگاه سیاسی، رسانههای تبلیغاتی آن و نیز دانشگاه در جامعه یافته بود، با حسادت مینگریست. هیچ تلاش اصیلی از حوزه سر نزد، که بتوان آن را رقابتی مدنی و سازنده تلقی کرد. از این حوزه حتا کارهای سادهی نیکوکاری مثل کمک به مردم در دورههای بدبختی و سوانح طبیعی مصیبتزا برنمیآمد. افت سود، آن را به سوی الهیات سیاسی سوق داد. انرژی منفیای را در خود بیدار کرد که ویرانگریش را در انقلاب اسلامی به نمایش گذاشت. اینها هستند برخی خطوط عمدهی آن "سنتی" که حکومت دینی حیات خود را با اتکا به آن آغاز کرد. اما آیا بهتر نیست به جای "سنت"، از "اسلوب" سخن گوییم و حوزهی دینی را اساساً یک رژیم تلقی کنیم، یعنی بنگاهی با یک سبک و منش خاص؟
|
نظرهای خوانندگان
ضمن تشكر از دكتر نيكفر، ميخواهم متذكر شوم كه بر گزاره هايي كه مي نگارند همچون عدم توليد فكر در حوزه هاي ديني دوران پهلوي و يا كاهش شود ديني در اواخر آن دوران؛ مثالهاي ذكر كنند.
-- افشين ، Jul 24, 2007 در ساعت 02:44 PMدرود برجناب نیکفر.
-- osame ، Jul 27, 2007 در ساعت 02:44 PMمقاله هایتان بسیارعالی ست،از این بابت از شما کمال تشکر رو دارم.همچنین مقاله اخیرتان در مجله مدرسه.امیدوارم این مقاله مجله رابه تعطیلی نکشاند؛که این روزها کلمه انقلاب نرم برسر زبان است وبه همه کس وهمه چیزبه چشم براندازی می نگرند!
پیروز باشید.