اندیشه انتقادی-برنامه ۹۶
(اقتصاد سیاسی دین–۳۷)
سه مرحله در تاریخ اخیر شیعه
محمدرضا نیکفر
شنیدن فایل صوتی
در کانون رابطهی اسلام با عصر جدید و تجدد، مسئلهی دولت قرار دارد. در این رابطه، در بُعد اجتماعی، مسئلهی دیگری برای اسلام مطرح است که همانا مسئلهی زن است. هیچ موضوع دیگری چون این دو موضوع، ذهن رهبران و ایدهپردازان دینی را به خود مشغول نداشته و اگر داشته، فرع این دو موضوع بوده است.
مفهوم سنت در اسلام
چارچوبی که ناظران بیرونی معمولاً برای رابطهی اسلام با عصر جدید در نظر میگیرند، سنت و مدرنیت است. الهیات سیاسی اسلامی خود مسائلش را در این چارچوب مطرح نمیکند و در این مورد تا حد بسیاری حق دارد. برای این الهیات قدرت مطرح است، نه سنت. سنت تابع قدرت است. اسلام رابطهای بس منعطفتر از یهودیت و مسیحیت با سنت دارد. انعطاف اسلامی، مصلحتِ قدرت است. سنت در اسلام از ابتدا زیر عنوان قدرت مطرح بوده است. در همان صدر اسلام اختلاف نظر بر سر سنت اختلاف نظر بر سر شیوهی فرمانروایی بوده و اینکه کدام قبیله و خاندان فرمانروایی کند. اختلافها هیچ مضمون جدی دیگری نداشتهاند.
مسئلهی دینپیشگان
در آستانهی ورود به عصر جدید، آنچه سران دینی را در قلمرو اسلام به واکنش وامیدارد، جهانشناسی جدید نیست. مسئله رهبران دینی این نیست که نه خورشید گرد زمین، بلکه زمین گرد خورشید میچرخد. مسئلهی آنان سیاسی محض است. آنان به کیهانشناسی، زیستشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی توجهی ندارند. قدرت، قدرت، قدرت: همه چیز فرع مسئلهی قدرت است. هیچ نشنیدهایم که در حوزهی علمیهی اسلامیه بر سر درک جدید از فیزیک آسمان بحثی جدی درگیرد.
اهمیت اقتصاد سیاسی دین
آنچه به عنوان انقلاب اسلامی میشناسیم، یک سر از دل چاهی به نام سنت بیرون نجهیده است. این پدیده، مدرن است و فقط به عنوان پدیدهای مدرن فهمشدنی است. پی گرفتن ریشههای فکری رهبران آن در اعصار گذشته اهمیتی بیشتر از تاریخ کیمیاگری برای فهم شیمی مدرن دارد، اما تنها در آن اعماق پیجوی راز انقلاب شدن تقلیل یک پیکربندی پیچیده به یکی از اجزای آن، غفلت از فعلیت نزدیک آن جزء و توضیح تمامی حال آن از راه پیشینهی دور آن است.
فصل مفصل هر پیشینهشناسی روحانیت حاکم و ایدئولوژی آن بایستی به بررسی حوزهی دینی در عصر پهلوی اختصاص یابد. برای شناختن این حوزه اقتصاد سیاسی دین میتواند ابزارهای مفهومی کارآمد و امکانهای تحلیلی راهگشایی در اختیار بگذارد. مهمترین کاری که در این رابطه از اقتصاد سیاسی دین برمیآید، دادن طرحی از تاریخ اقتصادی حوزهی دینی در عصر جدید است. چون در چارچوب این گفتارها به دلیل تنگی جا و گاه، سخن گزیده میگویم، از میان مجموعهی مباحثی که در اینجا مطرح میتوانند باشند، برای این بخش و بخش بعدی موضوعی را برگزیدهام که اهمیت روشی فراوانی دارد: وجود سه مرحله در حیات حوزهی دینی در عصر جدید ایرانی. این سه مرحله را با نامهای تشیع قجری، تشیع پهلوی و تشیع حاکمیت پس از انقلاب اسلامی مشخص میکنیم.
تبار شیعهگری امروزین
شیعهای که اینک میشناسیم، تشیع صفوی نیست، تشیع دوران قاجار نیست، تشیع خاصی است که سلف آن تشیع دوران پهلوی است. کالای دینی موجود همان کالای دورانهای کهن نیست. رد آن را در اعصار کهن جستن، ژرفبینی گمراهکنندهای است. شیعهی مؤثر معاصر ، شیعهی پهلوی است؛ آن شیعهای است که به عنوان مذهب مرکز، تمرکز و انسجام خود را مدیون برپایی دولت مرکزی مدرن در متنی سرمایهدارانه است.
مشکل اصلی از دید حوزویان
قم محصول دوران پهلوی است. این نکته به سادگی در شرح تاریخ انقلاب اسلامی فراموش میشود. در این دوران مشکل اصلی اجتماعی از نظر حوزویان آزاد شدن زنان است. در کانون چیزی که به نام فساد مطرح میشود، گسستن قیود سنتی بر دست و پای زن نشسته است. بقیهی موضوعهای مطرح سیاسی برای حوزهی دینی موضوعهایی هستند که از ناسیونالیسم میآیند و امکان ترجمه به زبان دینی داشتهاند. مسئلهی اسرائیل بهعنوان نمونه مسئلهای است مطرح برای ناسیونالیسم، اما دارای این امکان که به زبان دینی ترجمه شود و به دعوای کهن اسلام و یهودیت گره خورد.
دین امروز، دین نفتی است
از منظر تفکر کلیشهای مبتنی بر تضاد امر موهومی به نام سنت با امر موهومی به نام مدرنیته، بایستی با رشد ساختارها و نهادهای مدرن نیروهای سنتگرا ضعیف شوند. ایران نشان میدهد که چنین نیست. بایستی منظور از آن مفاهیم را روشن کرد و از آن کلیشه دست برداشت. پیکربندی سنتی که حوزهی دینی متولی آن است، درست در همین دوران مدرن رخ داده است.
تحولات اجتماعی و نیز برخی تحولات فرهنگی دوران پهلوی نه تنها از رونق دین نمیکاهند، بلکه کلیت سرمایهی دینی را به شدت تقویت میکنند. دین رونق مییابد و بنگاه دینی امکان آن را مییابد که دست به سرمایهگذاریهای کلانی بزند، که با وجود افت نرخ سود دینی حجم کلی سود را بالا برد. تجربهی این سرمایهگذاری بود که روحانیت شیعی را به جایی رساند که به سوی بزرگترین پروژهی تاریخ خود خیز بردارد: مقابله با کاهش عمومی نرخ سود از راه تصرف دولت، از طریق دولتی کردن سرمایهی دینی به امید دینی شدن سرمایهی دولتی. با تحقق این پروژه دین و نفت درهمآمیختند. عاملیت خودکار دین، اینک بیش از گذشته برکنده از سنتهایی است که در تاریخ ایدهها پیجویشان میشویم.
|
نظرهای خوانندگان
در مورد ارتباط بین دو مساله ی اصلی اسلام یعنی:دولت و زن ممکن است توضیح دهید که چگونه لازم و ملزودم همدیگر میشوند؟
-- میلاد ، Jul 19, 2007 در ساعت 08:04 PMبنا بر نظر خانم کرون در اسلام بر خلاف مسیحیت از همان ابتدا دو مفهوم حقیقت و قدرت در هم تنیده و جوابگوی مسائلی مشترک بوده اند. از این رو جماعت دینی و حکومت سیاسی چیزی یگانه بر ساخته اند.در راستای سخن بانو کرون است همان مفهوم مورد نظر دکتر نیکفر از الهیات سیاسی اسلامی. اما به نظر می رسد که نیکفر با همه ی تیزبینی و خرده دانی ویژه ی خویش هیچ تلاش خاصی در جهت تفکیک و تمییز مرز های مفهومی الهیات سیاسی اسلامی از گونه ی مدرن اروبایی آن به عمل نمی آورد. خود من هنگامی که تعریف الهیات سیاسی و تبارشناسی آن را در دانشنامه ی میرچا الیاده خواندم با مفهومی سراسر متفاوت از آنچه که نیکفر با عنوان الهیات سیاسی برمی نمایاند روبرو گشتم و تعریف وی را سرابا ناراست یافتم. اما به گونه ای می توان این تعبیر را برساخته ی خود او وب رگرفته از واژگان فلسفی نیکفر دانست اما وی حتی در نوشته ی ارزشمندش یعنی ایمان و تکنیک چندان که در خور اندیشمندی چون اوست به این قضیه نمی بردازد و با تعریف الهیات سیاسی مورد نظر خویش به عنوان انطباق مفاهیم سیاسی دشمن و دوست بر مفاهیم دینی مومن و کافر آن را به سادگی رها می کند.
-- محمد ، Sep 2, 2007 در ساعت 08:04 PMدیگر اینکه نه تنها فرهنگ شیعی که اساسا فرهنگ اسلامی بسیار جنسیت مدار است(زنان عورت ، مستوره، بوشیده و ...) و در فرهنگ شیعی فروبستگی فرقه ای و مرزبندی های ژرف در محدود کردن زنان و مستور نگه داشتن آنان بیشتر از هر چیز دیگر نمود یافته است. در آثار العباد و اخبار البلاد قزوینی می خوانیم که یکی از عادات نیکوی شیعیان قم در خانه نگه داشتن زنان و منع آنها از ترک خانه مگر در شب و آن هم با شرایط ویژه است. عقاید سیاسی شیعیان بنا به سرشت خاص خود بسیار بیشتر از سنیان زمینه را یرای قوت گرفت مردسالاری و مهم تر از آن بدر سالاری آماده می کند. از همه ی اینها مهم تر اینکه ما همهنگام با شیعه بودن ایرانی هستیم و همان هایی که بنا به گفته ی یکی از مورخان رومی که اکنون نامش را به خاطر نمی آورم حتی قبل از ورود اسلام نیز زنانمان را چون ملک طلق خویش در خانه مستور نگه می داشتیم. مساله تنها تبار شیعی و اسلامی نیست مساله مساله ی ایرانی بودن است و شیعه بودن بد ترین قوزی بود که بالای این قوز سبز شد.
اما سر آخر اینکه تشیع امروزین ریشه در همه ی تاریخ تشیع دارد نه تنها بخشی از تاریخ معاصر آن.