اندیشه انتقادی-برنامه ۹۲
(اقتصاد سیاسی دین–۳۳)
اقتصاد اسلامی
محمدرضا نیکفر
شنیدن فایل صوتی
کتابهای فراوانی را میتوان به فارسی یا عربی در مورد اقتصاد اسلامی یافت. سالهای آغاز انقلاب اسلامی در ایران دورهی رونق انتشار آثاری در این مورد به فارسی بود. محتوای این آثار آوازهگری و ادعا بود: آوازهگری در این مورد که اسلام دارای یک آموزهی اقتصادی سنجیده و کامل است و ادعا در این مورد که به همهی مسايل عمدهی مطرح در زمینهی اقتصاد پاسخ میدهد. آموزهی رقیب، مارکسیسم پنداشته میشد. مؤلفان کتابهای اقتصاد اسلامی چیزهایی از آن برمیگرفتند، دست کم در حد طرح مسئله، و ادعا میکردند بهتر از آن برای مشکلاتی چون عدالت طرح و برنامه دارند. نویسندگان به مارکسیسمی پاسخ میدادند، که آن را نمیشناختند و از جانب اسلامی حرف میزدند، که بیشتر از آن که واقعیتی تاریخی باشد، حرف و ادعا و شعار بود.
آموزهی اجتماعی مسیحی
آن لفاظیها همه پوچاند. پوچیشان را خود معتقدان به آنها ثابت کردهاند، زیرا مؤمنان در مقام اجرا خود آنها را جدی نگرفته و در عمل به رهنمودهای کارشناسان بانک جهانی بیشتر از توصیههای آنها توجه دارند. از مجموع آن نوشتهها در مورد اقتصاد اسلامی چیزی حاصل نمیشود که دست کم یک آموزهی اجتماعی خوانده شود و مقایسهشدنی باشد با آموزهی اجتماعی مسیحی. آموزهی کاتولیکی، که روایت پرنفوذ این آموزه است، در رقابتجویی با مارکسیسم شکل گرفت، اما برخی آموزگاران آن این صداقت را داشتند که بگویند از مارکسیسم آموختهاند. مهم اما این مسئله است که این آموزگاران دینی نیکوکاری مسیحی را مبنا گذاشتند و کوشش کردند از ایدهی آن یک هنجار اجتماعی همهجانبه بسازند. آنان میتوانستند به عملکردی استناد کنند که همواره برقرار بوده، از جمله در آن دورانهایی که دستگاه مذهبی پیوند آشکاری با قطبهای زر و زور داشته است.
قدرتمداری اسلامی
مسلمانان بر خلاف مسیحیان در این زمینهها از ایدهی دولت میآغازند. بایستی نخست دولتی باشد تجسم آموزههای آنان، آنگاه خیر موعود متحقق میشود. اصل قدرت است. نیکوکاری به عنوان نیکوکاری، بدون نیاز به نمایش، فقط کار گروه کوچکی از مؤمنان مسلمان است که کارهای خیرشان معمولاً ربطی به حوزهی دینی و آموزههای آن ندارد.
تنها ارزش کتابهای اقتصاد اسلامی
مسلمانان در دهههای اخیر آثار فراوانی در زمینهی اقتصاد اسلامی نوشتهاند، آنها اما همه فراموششدنیاند. نه علمیاند، نه اهمیت عملی دارند. آنها را نمیخوانیم که دریابیم آموزهی اقتصادی اسلام چیست، بلکه میخوانیم تا بفهمیم گروهی از مسلمانان چه تصوری از خود داشتند، چگونه ذهنشان بر مدار قدرت میچرخیده است و چگونه به فکر باطل کردن آموزههای رقیب بودهاند.
تنها اثر ارزشمند در مورد "اقتصاد اسلامی"
در میان آثاری که من میشناسم، تنها یک نوشتهی کوتاه را شایستهی آن میدانم که "اقتصاد اسلامی" نام گیرد. این اثر سنجیده و مبتنی بر واقعیات، مقالهای است از مرتضی مطهری که نخست در سال ۱۳۴۱ انتشار یافته و اینک در کتابی از وی با عنوان "ده گفتار" (انتشارات صدرا، قم) در دسترس است. مقاله "مشکل اساسی در سازمان روحانیت" نام دارد. مطهری در این مقاله شرح میدهد که چون روحانیت شیعه از پولی که عوام میدهد، ارتزاق میکند، عوامزده است. او برمینمایاند که در نهایت این روزیرسانان هستند، که تعیین میکنند طلاب در مدرسهی دینیشان چه یاد گیرند. او در این مورد این مثال را میزند: «مرحوم آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ... به فکر افتادند یک عده از طلاب را به زبان خارجی و برخی علوم مقدماتی مجهز کنند تا بتوانند اسلام را در محیطهای تحصیلکرده جدید، بلکه در کشورهای خارج تبلیغ نمایند.. وقتی که این خبر منتشر شد، گروهی از عوام و شبه عوام تهران رفتند به قم و اولتیماتوم دادند که این پولی که مردم به عنوان سهم امام میدهند، برای این نیست که طلاب زبان کفار را یاد بگیرند، اگر این وضع ادامه پیدا کند، ما چنین و چنان خواهیم کرد!!! آن مرحوم هم دید که ادامه این کار موجب انحلال حوزه علمیه و خراب شدن اساس کار است، موقتا از منظور عالی خود صرف نظر کرد.» (ص. ۲۶۳)
مسئلهی امروز
آنچه مرتضی مطهری «مشکل اساسی در سازمان روحانیت» نامیده، شایستهی آن است که"مسئلهی اساسی در اقتصاد سیاسی شیعی" نام گیرد. این مسئله اکنون، پس از انقلاب اسلامی، شکل دیگری یافته است: پیشتر حوزهی روحانی جیرهخوار عوام و پیش از همه زمینداران و بازاریان بود. اکنون نحوهی ارتزاق روحانیت شیعه فرق کرده است. روحانیت هم از عوام میگیرد، هم از دولت و بخشی از روحانیت خود خزانهدار است، یعنی به مشتی از عوام روزی میدهد. کمپلکسی تشکیل شده است که با استفاده از عنوان مقالهی مطهری میتوانیم آن را "مشکل اساسی در سازمان روحانیت" بدانیم. این مشکل، همچنان که اشاره شد، مسئلهی اصلی اقتصاد سیاسی شیعه در ایران امروز است.
|
نظرهای خوانندگان
آن اثر مقایسه ای بود میان روحانیت ایران (شیعه)و روحانیت کشور های مسلمان دیگر ( سنی)، در آن سالها، که اولی به خاطر اینکه وابسته به حکومت نیست، می تواند نگاه انتقادی به حکومت داشته باشد و دومی به خاط اینکه وابسته به مردم نیست، نیازی به جلب نظر عوام ندارد.
فنی بودن نحوه بررسی و بیان مطهری، مقایسه کردن جنبه متفاوت دو مورد شبیه به هم است و پیامد های آن،
والا حکم کلی صادر کردن: "روحانیت عوام زده است چون از عوام پول میگیرد "و بعد یه عالم داستان و مثال، ردیف کردن چیزی می شود در حد همان حرف های عوام.
به خاطر این دلیل بدیهی که :
برای هر حکم کلی، می توان مثال هایی پیدا کرد، مثال های مخالف حکم، هم می توانند استثناهای کوچک آن قاعده کلی ، تلقی شوند و این بحث و جدل عوامانه تا قیامت ادامه پیدا می کند بی آنکه توافقی حاصل شود، تا جایی که به بحث های شفاهی مربوط می شود هم کسی برنده است که مثال های بیشتری از حکم کلی اش رو کند .
-- دانش آموز ، Jul 5, 2007 در ساعت 03:36 PMشما برخلاف پزتان خيلي متعصبانه نظر ميدهيد
-- هيچكس ، Jul 5, 2007 در ساعت 03:36 PM