رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۹ تیر ۱۳۸۶
اندیشه انتقادی-برنامه ۹۱

(اقتصاد سیاسی دین–۳۲)

مثبت‌گرایی در عین منفی‌بودگی

محمدرضا نیکفر

شنیدن فایل صوتی

سرمایه‌ی دینی مستهلک می‌شود، اگر نیاز به دین کاهش یابد. فرایند ایجاد نیاز تضمین‌کننده‌ی گرمی بازار دین است. سرمایه‌ی دینی به سرمایه‌ی بانکی می‌ماند که قاعده‌ی حرکت آن تبدیل پول به پول است. پول رشد می‌کند به اعتبار بهره‌ی پولی، و بهره‌ی پولی مثبت است، چون ارزشی که بانک در اختیار می‌نهد، می‌تواند پا در مبادلاتی ارزش‌زا بگذارد. سرمایه‌ی دینیِ در گردش را قابل اندازه‌گیری فرض می‌کنیم. آن را در یک مقطع زمانی R1 می‌نامیم و در مقطع زمانی بعدی R2. نسبت R2 به R1 بهره‌ی دینی است. این نسبت که آن را با حرف z مشخص می‌کنیم بایستی بزرگتر از ۱ باشد تا بتوان سرمایه‌ی دینی را رشدیابنده دانست. میان z با k که قبلا آن را به‌عنوان ضریب تبدیل‌پذیری ارزش دینی به ارزش‌های دیگر تعریف کردیم، رابطه‌ای مستقیم برقرار است. k اما خود تابعی است از انرژی منفی دین، پس z نیز تابع این انرژی است. پرسش این است: آیا حوزه‌دینی، با تمهیداتی از جمله با تصرف دستگاه دولت، می‌تواند z را به هر میزان دلخواهی رشد دهد؟

ملاحظه‌کاری
نیازمندسازی دینی از یکسو مستلزم آن است که مشتریان به نیازهای دیگر و به کالاهای دیگری که به نیازهای آنان پاسخ می‌گویند، کمتر توجه نشان دهند، از سوی دیگر ایجاب می‌کند که آن سامان اجتماعی‌ای حفظ شود که زمینه‌ساز گردش سرمایه‌ی دینی است. به بیانی دیگر این فرایند از یکسو منفی و مخرب است و از سوی دیگر ملاحظه‌کار است.

نیهیلیسم
ضریب نفوذ دین تابع انرژی منفی دین است. فرقه‌های دینی‌ای وجود داشته و دارند که انرژی منفی خود را به اوج رساند‌ه‌اند و با یک کنش انفجاری ویرانگر جهان را ترک گفته‌اند. نهیلیسم دینهای توده‌ای تاریخ‌مند کنترل شده است. از خود گاه‌گاه عناصر تارک دنیا بیرون می‌دهند، اما خودشان نمی‌خواهند دنیا را ترک کنند. نیاز به دین را نمی‌توان از حدی بالاتر برد، از راههای سیاسی نیز نمی‌توان ضریب نفوذ دین را از حد خاصی بالاتر کشاند. جایی می‌رسد که کل سیستم بازار ارزشها به خطر می‌افتد. دین با نیهیلیسم کنترل‌شده‌اش می‌داند که تخریب آن به تخریب خودش نیز منجر می‌شود.

تعامل مثبت با جهان
دین منفی است، اما ناگزیز از تعامل مثبت با جهان است. تشکیلات کاهنان به مثابه بوروکراسی دینی خط رسمی این تعامل مثبت را تعیین می‌کند. ما صرفا با آگاهی از مبانی الهیات یک دین دارای آموزه‌ی کانونی مدون نمی‌توانیم به صورتی پیشین تعیین کنیم که در این یا آن وضعیت تعامل مثبت آن دین با جهان چگونه پیش می‌رود. دین همواره بیش از آن که فکر کنیم، دنیوی است. فقط با رجوع به دنیاست که می‌توان دین را فهمید. کاهنان در عین این که دنیویت دین را هدایت می‌کنند، همواره می‌کوشند که دین دینی‌تر از آنچه هست، پنداشته ‌شود.

انعطاف کاهنان
استراتژی کاهنان بالا بردن بهره‌ی دینی است. آنچه کاهن برای آن می‌کوشد، بهره‌ی ممکن است، یعنی بهره‌کشی در وضعیتی که رقابت وجود دارد. فرض می‌کنیم ارزش فرهنگی رقیبی شکل گیرد، که هیچ پشتوانه‌ای نداشته باشد. کار ارزش دینی خرد کردن این ارزش رقیب است. اگر این ارزش رشد کند و فراگیر شود، در قدرت دولتی پشتیبانی یابد و ارز آن به خوبی به ارز اقتصادی تبدیل‌پذیر باشد، سیاست دین در قبال آن تغییر می‌کند. مثالی توضیح‌گر: فرض می‌کنیم جامعه‌ای داشته باشیم که حوزه‌ی دینی بر فرهنگ آن فرمانروایی کند. در آن جامعه مدرسه‌ی جدید تأسیس می‌شود، یعنی تلاش می‌شود که یک ارزش فرهنگی تازه در آن رواج یابد. دین ابتدا در برابر ارزش تازه می‌ایستد. "علما" اگر بتوانند مدرسه را می‌بندند تا دینشان را نجات دهند. اگر نتوانند، به تبلیغ برای ورشکسته کردن رقیب بسنده می‌کنند. باز که موفق نشوند، در عین حفظ نگره‌ی منفی‌شان درمی‌نگرند که چه تلاقی مثبتی می‌توانند با آن داشته باشند، یعنی آیا می‌توانند نوعی تلفیق ایجاد کنند. مدرسه‌ی جدید پذیرفته می‌شود و تلاش می‌شود که دینی شود. علوم جدید نیز "دینی" می‌شوند. کشف می‌شود که دین و علم جدید هیچ منافاتی با هم ندارند.

قدرت بقا
این انطباق‌یابی حیرت‌انگیز، این توانایی تلفیق، این توانایی تشکیل joint venture، استعدادی است که به دین قدرت بقا می‌دهد. سرمایه‌داری، این استعداد دین را به شدت تقویت می‌کند.

دین منفی است، در عین حال مثبت است. قانون اصلی بقای آن نه قانونی بر اساس منفیت انرژی آن، بلکه تدوام بهره‌کشی به هر صورت ممکن است. اکل حرام نیز ممکن است ضرورت یابد.

آنچه در نهایت انعطاف را باعث می‌شود نه اصولی در خود آموزه‌ی دینی است، بلکه مکانیسم پیچیده‌ی مشروعیت‌دهی است که پا در زمین دارد و در آن قدرتهای آسمانی همه ابزار دست قدرتهای زمینی‌اند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

جناب نیک فکر!
از درسهای شما بسیار می توان آموخت.از جمله اینکه" دیگر هیچ امید نجاتی از درون حوزه‌ی آن وجود ندارد. تغییر معادله‌ی قدرت تنها شرط تحمیل پرهیزگاری دینی به مؤمنان نقش‌باز است".
اما بهتر است که شما هم به حافظه اتان رجوع کنید و به شنوندگان توضیح دهید که چرا شما سالها از "نمایش" شیخان در کسوت "گفتگوی تمدنها" و "جامعه مدنی" دفاع نمودید. پروژه ای که باعث تداوم سلطه هر چه بیشتر "سکه دین" و شیخان بر جان و مال و ناموس این مرزو و بوم بود. آیا شما خود احساس شرم نمی کنید؟ خود را شریک جرم "کاهنان" نمی دانید؟ شما به آن نحله ای از روشنفکران تعلق دارید که تیغ شیوخ بر گردن مردم را تیز تر نمودید و پروسۀ تغییرات بنیادین در جامعه را به تأخیر انداختید.
لطفآ با "شفافییت" و "علنییت" پاسخ دهید.

-- شبدیز ، Jun 30, 2007 در ساعت 07:44 PM

جناب شبدیز! لطفا انصاف داشته باشید. جامعه‌ی مدنی‌ای که من در مورد آن کتاب نوشته‌ام هیچ ربطی به نمایش حضرات نداشته و در برابر آن نمایش بوده است. کتاب موجود است، می‌توانید به آن رجوع کنید. در ضمن هیچ‌گاه طرفدار آن "گفت‌وگوی تمدنها" نبوده‌ام. چیزی در جایی نوشته‌ام، که در نقد داستان است. بعید است کسی آن را خوانده باشد و از آن جانبداری بفهمد.

-- محمدرضا نیکفر ، Jun 30, 2007 در ساعت 07:44 PM