رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ تیر ۱۳۸۶
اندیشه انتقادی-برنامه ۸۸

(اقتصاد سیاسی دین–۲۹)

عاملیت دین

محمدرضا نيکفر

فایل صوتی این برنامه را «اینجا» بشنوید.

ما در ابتدای بحث "اقتصاد سیاسی دین" مدل ساده‌ای را در نظر گرفتیم، به این صورت که فرض کردیم در جامعه یک حوزه‌ی دینی وجود دارد که کالاهای تولیدی خود را، که آنها را کالاهای دینی نامیدیم، می‌فروشد. روش تحلیلی، ترغیب‌کننده در پیش گذاشتن چنین مدلی بوده است. ما به کمک آن دست کم شاید این موضوع را روشن کرده باشیم که چگونه می‌توانیم حوزه‌ی دینی را همچون تولیدگر ارزی ویژه در نظر گیریم و از جمله بررسیم که این ارز چگونه وارد مکانیسم مبادله با ارزهای دیگر می‌شود. مشکل هر مدل ساده‌ای، کاستن از تعداد عاملهای مؤثر در یک مکانیسم و ساده‌ کردن رابطه‌های میان عاملهایی است که درنظرشان گرفته‌ایم. مدل ما، افزون بر این مشکل عمومی، این مشکل را هم دارد که ممکن است از آن چنین برآید که حوزه‌ی دینی همچون نهادی آگاه است، مدیری دارد چون مدیر یک کارخانه که می‌تواند تصمیم بگیرد چه تولید کند، با چه کیفیتی و به چه میزانی.

پیچیدگی واقعیت
در بخش پیش بدان آغازیدیم که مدل را به واقعیت نزدیکتر کنیم، به واقعیت که پیچیده است و همتافته‌ای از عاملهای مختلف است. بده‌بستانی را در نظر گرفتیم میان حوزه‌ی دین و حوزه‌ی اقتصاد و نیز حوزه‌ی دین و حوزه‌ی سیاست. زنجیره‌ای در نظر گرفتیم در مورد بده‌بستان نخست به صورت:

... عمل دینی – عمل اقتصادی...

و در مورد بده‌بستان دوم به صورت:

... عمل دینی – عمل سیاسی...

زنجیره‌ی نخست معامله‌ی دین و اقتصاد است و زنجیره‌ی دوم معامله‌ی دین و سیاست. در مورد این هر دو زنجیره، با مقدمه‌ای که در بخش پیشین چیده شد، می‌توان گفت که هیچگاه هیچ کدامشان زیر سیطره‌ی کامل دین قرار نتوانند گرفت. از آنجایی که تاریخ از صفر آغاز نمی‌شود و هیچ زنجیره‌ی تاریخی‌ای وجود ندارد که حلقه‌ی نخستش حلقه‌ی زنجیره یا زنجیره‌های پیشتر نباشد، دین را در هیچ موردی نمی‌توانیم شروع‌کننده‌ی مطلق بدانیم. هر شروعی را اما می‌توانیم به‌عنوان آرایشی از قدرت تصور کنیم. در این آرایش قدرت، دین به عنوان یک عامل قدرت وارد می‌شود.

نوع عاملیت دین
حال زنجیره‌ای را در نظر می‌گیریم که در آن دین به صورتهای مختلف ظاهر می‌شود، به صورت R1، R2، R3 و ... Rn. این عاملی که به صورتهای مختلف نقش بازی می‌کند، عاملی از نوع یک نهاد آگاه نیست. در مورد فردی به نام رستم می‌توانیم بگوییم او همانی است که از رودابه زاده شد، پهلوان شد، پهلوانی‌ها کرد و در ماجرایی دردانگیز فرزند خود را کشت. هویت مستمری را در نظر می‌گیریم که حوادث مختلف بر آن گذر می‌کنند و آن هویت خود درگیر آنها می‌شود. به حامل این هویت، به آن عاملی که تغییر می‌کند، اما همواره به عنوان خود، خودباش است، در خودباشی‌اش سوژه یا نهاد می‌گوییم. در مورد دین، آن چه زمانی R1 است، زمانی R2 و زمانی Rn، نبایستی این تصور را داشت که نوع عاملیت آن از نوع عاملیت یک نهاد است. دین عامل است، اما یک عامل آگاه نیست، عاملی خودکار است، بی آنکه خودی داشته باشد. درست به دلیل این بی-خود بودن دین است که همواره در این مورد که عاملی چون Rx را دین بدانیم، یا نه اختلاف نظر وجود دارد. دسته‌ای آن را دین، می‌دانند دسته‌ای نه. مثلا یک کشتار گروهی از یک دیدگاه جهاد دینی نامیده می‌شود، از دیدگاهی دیگر آدم‌کشی محض، که دین مسئول آن نیست. دین به طور کلی در این مورد که مسئول کار خاصی هست یا نه، خاموش است؛ خاموش است، چون وجودش در عاملیتی بدون اراده و مسئولیت است. مسئول انسانها هستند. آن چه باید عوض شود آن موقعیتهای انسانی است که عاملی را وارد کارزار می‌کند، با این جلوه‌گری یا توهم که راهنماست، در واقع اما وسیله‌ای بیش نیست که کنترل‌پذیر یا برخوردار از امکان کنترل بر خود تلقی می‌شود، غافل از آنکه آن عامل خودپویی خود را دارد، خودپویی‌ای بدون خودآگاهی و مسئولیت‌پذیری، خودپویی‌ای که می‌تواند فاجعه بیافریند.

مشابهت دین و سرمایه
عاملیت دین به عاملیت سرمایه می‌ماند. مارکس عاملیت سرمایه را در شکلهای مختلف آن بررسیده است، از جمله در گردش "پول – کالا – پول". پول به کالا تبدیل می‌شود و کالا مجددا به پول. این، یک حرکتِ سنخ‌نمای سرمایه است. سرمایه در این حرکت تغییر شکل می‌دهد، اما همواره خودش می‌ماند: خودش به عنوان ارزش. انگیزه‌ی حرکت خودپویی که در "پول – کالا – پول" دیده می‌شود، افزون گشتن است.

هویت دین و شاخص هویت دینی
دین خودش می‌ماند، به اعتبار بازتولید غیریت‌هایی که شاخص آن است. کسانی که هویت خود را با یک دین معرفی می‌کنند و با این هویت پا در پهنه‌ی مبارزه بر سر قدرت می‌گذارند، فقط با مرزکشی‌های پررنگ معرف غیریت، می‌توانند هویت خود را حفظ کنند. اینان معرف خوبی برای دینشان هستند. دین در وجود آنها عاملیت خود را به تمام و کمال به نمایش می‌گذارد. در چنین موردی، آنان مسئول دینشان هستند و دینشان مسئول اعمال آنان است.

مطلب پیشین: منطق مبادله میان حوزه‌ی دین با حوزه‌های سیاست و اقتصاد

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دستتان درد نکند اقای نیکفر.
بخشی از پرونده ی فکری ما را دارید باز می کنید که تاکنون به این صورت کسی جرات و ادب بازکردنش را نداشنه و نکرده بود

-- رضا ، Jun 21, 2007 در ساعت 09:01 PM

"آنچه باید عوض شود آن موقعیتهای انسانی است که عاملی را دارد کارزار میکند."
اگرموقعیتهای انسانی برابر با تفکر یا عمل فکری انسا ن شمرده گردد دین خود نه تنها در آن حوزه باز تعریف شدنی است .بلکه در حوزه آن موقعیتها در حال صیرورت است
همچنین ، آیا دین چون سرمایه همواره خودش میماندیا اینکه دین بنا به ماهیت خود چونان انرژی تغییر شکل داده در آنِ فکر به چیزی دیگر تغییر شکل میدهد دقیقا چون انرژی که فنا ناپذیر است ؟
اینکه دین خودش میماند به اعتبار باز تولید غیریت هایی که

-- بدون نام ، Jun 23, 2007 در ساعت 09:01 PM

"آنچه باید عوض شود آن موقعیتهای انسانی است که عاملی را دارد کارزار میکند."
اگرموقعیتهای انسانی برابر با تفکر یا عمل فکری انسا ن شمرده گردد دین خود نه تنها در آن حوزه باز تعریف شدنی است .بلکه در حوزه آن موقعیتها در حال صیرورت است
همچنین ، آیا دین چون سرمایه همواره خودش میماندیا اینکه دین بنا به ماهیت خود چونان انرژی تغییر شکل داده در آنِ فکر به چیزی دیگر تغییر شکل میدهد دقیقا چون انرژی که فنا ناپذیر است ؟
اینکه "دین خودش میماند به اعتبار باز تولید غیریت هایی که شاخص آن است" تنها تشریح مرحله ای است از چالشهای تو در توی پایان ناپذیر دین ، و اینکه دین خودش میماند به این ماننده است که گوییم انرزی میماند به اعتبار لحظه ای که میافریند و آفریده میشود ( تغییر شکل) و در آن خود - خود نمیماند مستمر و فنا ناپذیر است کجا این شانس را داریم که سرای دین فارغ از مرزهای کم رنگ و پر رنگ موقعیتهای تنگ فکری انسان نگریسته گردد؟

-- محمد ، Jun 23, 2007 در ساعت 09:01 PM