رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۴ تیر ۱۳۸۶
اندیشه انتقادی-برنامه ۸۳

(اقتصاد سیاسی دین–۲۴)

ارزش و نمایش

محمدرضا نيکفر

برنامه شنیداری را از اینجا بردارید.

مارکس در بررسی ماهیت کالا مدل ساده‌ای را پیش گذاشته است: کالا پدیده‌ای دو چهره است: چیزی است با خصوصیتهای معین که به نیازی پاسخ می‌دهد، برای رفع آن نیاز مصرف می‌شود و در عین حال چیزی است که مبادله می‌شود، یعنی ارزشی دارد که در بازار آن را با کالاهای دیگر معادل می‌کند. وجه اجتماعی کالا این وجه مبادلاتی‌ای است که بیان پولی می‌یابد. بر این قرار آنگاه که من به‌عنوان مصرف‌کننده به بازار می‌روم و مثلا یک پیراهن برای خود می‌خرم، در حالی که نخواهم با کالا تجارت کنم یعنی آن را دوباره بفروشم، با عمل خریدن به حیاتِ مبادلاتی پیراهن پایان می‌دهم. اگر مبادله را فقط به معنای خرید و فروش بگیریم، حق با مارکس است، اما اگر به مبادله باری گسترده دهیم و مبادله‌‌ی صورت گرفته در بازار را نوعی از یک کل جامع در نظر گیریم، در این صورت دیگر نمی‌توانیم به پیروی از مارکس به این قانع شویم که ارزش کالا را در ارجی گذاشته شده به صورت مقداری پول در ازای زمان کار اجتماعا لازم برای تولید آن تصور کنیم.

وجه نمایشی کالا
مثال پیراهن را در نظر گیریم: پیراهن چیست؟ اگر پیراهن فقط تن‌پوش بود و فقط از آن عمل فیزیکی تن‌پوشی برمی‌آمد، حق با مارکس بود. پیراهن اما هم تن‌پوش است، هم وسیله‌ای است برای خودنمایی. من با آن فقط خود را نمی‌پوشانم، بلکه در ضمن با آن خود را می‌آرایم. آراستن یک کنش مراوده‌ای است: من خود را برای دیگری می‌آرایم. می‌شود گفت که وجهی از عمل غذا خوردن نیز مراوده‌ای است: من برای دیگری غذا می‌خورم. این که مهمان را به چه رستورانی ببریم، چه سفارش دهیم، چگونه بخوریم و این که چگونه مراقب وزن خود به دلیل جنبه‌ی نمایشی تن باشیم، جلوه‌های آشکاری از این وجود مراوده‌ای هستند.

اشیا همیشه برای انسان وجهی نمایشی داشته‌اند. انسان فقط با زبان سخن نمی‌گوید، حالتش گویاست، اشیا نیز برای او گویا هستند. حضور انسان جهان را به سخن درمی‌آورد.

سابقه‌ی دین در نمایش
دین سابقه‌ای طولانی در نمایش دارد. باستان‌شناسان چون در دفینه‌ای به اشیایی دست یابند که به نظر آید کارکردشان فراتر از استفاده‌ی عادی بوده است، در درجه اول فکر می‌کنند، که مصرفی دینی داشته‌اند، یعنی به کار نمایش دینی می‌آمده‌اند. کالاهای دینی کالاهای نمایشی هستند. ارزش کالاهای مدرن دارای مارکهای مشهور نیز به وجه نمایشی‌شان است. دین بسیار پیشتر از دوران سرمایه‌داری مدرن از مصرف نمایش را فهمیده است. برای تبارشناسی کریستین دیور، لیموزین مرسدس بنز، رستوران‌های برگزیده‌ی میشلن و دیگر پدیده‌‌های لوکس باید به دین‌شناسی پرداخت.

دو چهره‌ی کالا
مارکس دو چهره‌ی کالا را با عنوانهای شکل طبیعی و شکل کالایی نیز مشخص کرده است. چیزی از جنس خاصی است و کارکرد و کاربردهای خاصی دارد، در عین حال کالاست و به‌عنوان کالا حامل ارزش است. در مورد دین نمی‌توان تفکیکی این گونه کرد. کالای دینی می‌نامیم هر پدیده‌ی دینی را که حامل ارزش مراوده‌ای بوده و بدین عنوان تبدیل‌پذیر به ارزشهای خاص حوزه‌های دیگر باشد. در مورد کالای معمولی، این که جنسش چیست و چه خواص طبیعی‌‌ای دارد، اهمیت تعیین‌کننده‌ای در ارزش آن دارد. در مورد پدیده‌ی دینی تقریبا بی‌اهمیت است که ذات آن چیست؛ مهم، شکل نمایشی آن است. ارزش از نمایش می‌آید.

بی اهمیت بودن محتوا
پدیده‌ی دینی بایستی به رسمیت شناخته شده و پذیرفته شود. رسمیت‌یابی تقریبا بی ربط به محتواست. اگر محتوا تعیین کننده بود، شاید اکنون دینی در جهان وجود نداشت. ارزش دین ربطی به محتوای تعالیم آن ندارد. کتابهای دینی را نمی‌خوانند، تلاوت می‌کنند. اگر آنها را با همان دید و دقتی می‌خواندند که کتابهای راهنمای راه‌اندازی چرخ گوشت یا دستگاه دی-وی-دی را، این قدر پرفروش نبودند.

خام‌طبعی روشنگران
نقل است که عیسی مسیح گفته است: من از این جهان نیستم. این سخن بیشتر شامل حال روشنگران منتقد دین می‌شود تا خود مردان دین. روشنگران منتقد دین معمولاً توجه‌شان به محتوای متون مقدس باورهای دینی و مناسک دینی است. ولی چیزی که در دنیای واقعی اهمیت ندارد، محتوای این گونه چیزهاست. مردان دین به این دنیا تعلق دارند و می‌دانند که عقل انسانها به چشمشان است، ایمانشان نیز. معبدها و زیارتگاه‌ها مظهر بارز فریب چشم هستند.

چاره‌ی کار دین نمایشی
هرچه دینی تجاری‌تر، مبادلاتی‌تر و نمایشی‌تر باشد، روشنگری در حوزه‌ی فرهنگی آن مشکلتر است، زیرا روشنگری به لحاظ نفس کارش به محتوا می‌پردازد. دین بایستی مایه‌ای از درونگرایی داشته باشد، تا انرژی منفی خود را کنترل کند. چاره‌ی کار دین نمایشی تغییر صحنه‌ی نمایش است. بایستی نقشهای اجتماعی عوض شوند و قانون انسانی، تنظیم‌گر رابطه‌ها و نقش‌ها شود. با تغییر صورت‌بندی می‌توان به لایه‌هایی از حوزه‌ی دینی تقوی را تحمیل کرد. در مورد دینی که جای اصلی در صحنه‌ی نمایش اجتماعی را اشغال کرده، دیگر هیچ امید نجاتی از درون حوزه‌ی آن وجود ندارد. تغییر معادله‌ی قدرت تنها شرط تحمیل پرهیزگاری دینی به مؤمنان نقش‌باز است.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

dar vaghe ma dar jahani zendegi mikonim ke digari bar man ghalabe peida karde banabar in din ya sayere padidehaye masnooe bashar be tore nakhodagah tahte tasire digar va baraye digariand.inja din mahiate man ra dar barabare digari tain mikonad,dine faghede roo nama khalae ravani man ra por nemikonad.kam kam roonama ya jelveye namayeshi ghaleb mishavad va jozi az man mishavad ke dar asare baztolidhaye manfi ghader be tark ya taghire an nistamm zira dar an soorat chizi az man baghi nemimanad ya

-- m.m ، Jun 25, 2007 در ساعت 07:31 PM