رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ خرداد ۱۳۸۶
اندیشه انتقادی-برنامه ۸۱

(اقتصاد سیاسی دین–۲۲)

بازتولید غیریت

محمدرضا نيکفر

برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.

گفتیم که ارزش در مبادله معنا دارد. ارزش دین نیز همچون هر ارزش دیگر مبادلاتی است.

تحلیل عبادت
عبارت را در نظر می‌گیریم: عبادت رابطه‌ای است نه دو وجهی، بلکه چهاروجهی. برداشت دووجهی از آن چنین است: "الف خدایی را عبادت می‌کند." کل داستان اما چنین است: "الف در برابر چشمان ب بر مبنای قاعده‌ی پ خدایی را عبادت می‌کند." عبادت ارزش می‌یابد در نگاه "ب" به خاطر قاعده‌ی "پ". در عرفان تلاشهای در مجموع بی‌حاصلی صورت گرفته، برای آن که عبادت‌کننده از زیر سنگینی نگاه ناظر و قاعده‌های اجتماعی کنترل درآید. این تلاشها از آن رو بی‌حاصل‌اند که انسان تنها نیست و به لحاظ وجودی نمی‌تواند تنها باشد، حتا در عصر جدید، که عصر نهادگانی (سوبژکتیویته) است و در آن امکانهای معینی برای تنهایی یعنی گریز از سنتهای برنهادینِ (ابژکتیو) برنهادکننده (ابژه ساز) پدید می‌آید. عصر جدید پارساترین عصر تاریخ است. به خاطر امکان پارسایی در این عصر است که می‌توانیم با نگاه از منظر آن مشکل دین با پارسایی را دریابیم. دین فقط عبادت نیست، اما اگر هم فقط عبادت بود، به عبادت پارسایانه‌ای نمی‌رسید: "الف در برابر چشمان ب بر مبنای قاعده‌ی پ خدایی را عبادت می‌کند." چشمان ب و قاعد‌ه پ عبادت خدا را به بده‌بستان با خلق خدا تبدیل می‌کند. ارزش دین، حتا در غیرمبادلاتی‌ترین کنش دینی، ارزشی مبادلاتی است با قابلیت تبدیل به ارزهای بازاری و سیاسی.

دین‌های اولیه و ثانویه
این نیز گفته شد که دینها از زاویه تکامل تاریخی بر دو نوع‌اند: دینهای اولیه و دینهای ثانویه. دینهای اولیه دینهایی بوده‌اند بدون چنان ادعاهایی که به خاطر آنها با دینهای همسایه درگیر شوند. این گروه انسانی، خدایان خود را داشته و آن گروه، خدایان خود را. دوستی و دشمنی خدایان با هم تابع مستقیم و آشکار روابط آدمیان بوده است. در مقابل، دینهای ثانویه مبنا را بر نفی مطلق می‌گذارند. آنها خود را حق و دینهای دیگر را باطل می‌خوانند، پیروان خود را رستگار و ناگروندگان به خود را گمراه یا دشمن خدا اعلام می‌کنند. این ادیان، نوع متأخر دینها هستند. نفی، خصلت همه دینهای توحیدی است. دینهای غیرتوحیدی نیز می‌توانند− چنانکه همجواری ادیان در نمونه‌ی هندوستان از نشان می‌دهد − منفی‌بودگی را از آنان بیاموزند.

قاعده‌ی منفی ارزش
با این توضیح‌ها، قاعده گذاردیم که ارزش دین‌های منفی‌گرا تابع قدرت نفی آنهاست. قاعده‌ی منفی ارزش دین را به این صورت بیان کردیم: ضریب نفوذ دین در پهنه‌های مختلف جامعه تابعی از انرژی منفی آن است. به سخن دیگر هر چه دینی در منع کردن و ممانعت دربرابر هر آنچه انحرافش می‌داند، پرتوانتر باشد، سکه‌اش در هنگام تبدیل‌ به سکه‌‌های رایج در پهنه‌های بازار و سیاست ضریب مبادلاتی درشت‌تری خواهد داشت.

بعد الهیاتی منفی‌بودگی
اینکه بُعدِ الهیاتی منفی‌بودگی چیست و در شریعت و اخلاق دینی خود را چگونه می‌نماید، موضوع مهم و جذابی است که پرداختن به آن از چهارچوب کار ما، که تحلیل کاسبی دینی در بازار و سیاست است، فراتر می‌رود. اگر کسی بخواهد خود موضوع را بکاود، این است ساده‌ترین کاری که می‌تواند برای مطالعه در مورد یک دین کند، از زاویه‌ا‌ی که در اینجا گشوده شده است: متنهای مقدسی از آن دین را بردارد و درنگرد که اگر در جهان غیریت نباشد، از آن متنها چه می‌ماند.

بازتولید تبعیض
ممکن است گفته شود که دین آمده است برای حل مسئله‌ی غیریت و کنترل آن، برای آنکه کار به نابودی نکشد و چنان شود که با وجود غیریت صلح برقرار باشد. در این شکی نیست که دین، تقابل را کنترل می‌کند؛ تقابل اما نه موضوع کار دین، بلکه مبنای وجودی آن است. دین به عنوان مثال از غیریت زن و مرد قاعده می‌سازد و کل رابطه را زیر کنترل درمی‌آورد، از طرف دیگر اما این غیریت در پنداشتگی تاریخی‌اش یک مبنای وجودی دین است. پاک و نجس نیز چنین‌اند. از پنداشت غیریت آنها قاعده ساخته می‌شود و آن قاعده‌ها آنها را بازتولید می‌کنند. بازتولید غیریت آنها ادامه می‌یابد، حتا در آنجایی که پزشکی و بهداشت مدرن عهده‌دار تعریف پاکیزگی و آلودگی می‌شود.

الهیات سیاسی
نمود سیاسی منفی‌بودگی دینی، الهیات سیاسی است. الهیات سیاسی از انطباق دو جفت تقابلی "دوست-دشمن" و "مؤمن-کافر" بر یکدیگر پدید می‌آید. هرگاه دین میداندار شود و عرصه‌ی سیاست را زیر کنترل انرژی منفی خود درآورد، الهیات سیاسی آشکارا به آموزه‌ی کانونی آن تبدیل می‌شود. هرگاه سیاست و دیانت درهم آمیزند، قاعده‌ی ارزش منفی دین شکلی از بیان این تجربه‌ی آشکار همگانی است که دستگاه دینی فقط با سرکوبگری قادر است، قدرت خود را حفظ کند.

رمز حیات حکومت اسلامی
بر این اساس بود که پیشتر گفتیم این قاعده که ضریب نفوذ دین تابع انرژی منفی دین است، رمز حیات حکومت اسلامی است. ضریب نفوذ آن را با حرف k مشخص کردیم و انرژی نفی را با حرف N. و گفتیم:
k=F(N)
باز هم تکرار می‌کنیم که این معادله‌ی ساده، فرمول حیات حکومت دینی است. در بخشهای آینده آن را بیشتر خواهیم گشود. پیش از پرداختن به آن نخست بایستی در بحث اقتصاد سیاسی پیشتر رویم.

مطلب پیشین: منفیت و غیریت

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

جناب نیکفر گرامی

آیا بهتر نیست پیش از ادامه بحث سرشت غیریت ساز دین به تعریف خود مفهوم غیریت بپردازید. چرا که این مفهوم چنان معنایی سیال دارد که درک مراد شما رابا مشکل مواجه خواهد کرد و خواننده را به کژفهمی خواهد کشاند. آیا مراد شما از غیریت، تبعیض است یا تمایز گذاری؟ آگاهم که گفتار شما بر پایه ارزشگذاری دین نیست اما دریافت من اینست که شما از غیریت سازی به مثابه امری منفی یاد می کنید. براستی اگر مراد شما از غیریت سازی دین توان تمایزگذاری آن است آنگاه باید گفت که به عنوان مثال نهادهای دیگری همچون دولت-ملت، دانشگاه و فرهنگ دارای کارکرد مشابهی هستند. دولت-ملت میان شهروند و غیرشهروند، دانشگاه میان تحصیل کرده و تحصیل ناکرده و فرهنگ میان خودی و بیگانه تمایز می گذازند. مرزکشی هایی که تعیین کننده پایگان اجتماعی افراد هستند. آیا می توان میان تمایز خوب و تمایز بد تمایز قایل شد؟
باری، تا چه میزان می توان ازتمایز "خود" با "دیگری" سرباز زد؟
آیا نفی تمایز ممکن و در نتیجه مطلوب است؟ یااینکه نفی غیریت(دیگربودگی؟the otherness) کار را به نارواداری نمی کشاند؟
از دیگر سو، اگر مراد شما از غیریت سازی دین همان ویژگی منفی بودگی آن یا تبعیض گذاری آن است، پس چرا از غیریت استفاده کردید؟
سپاسگذارم از پاسختان

-- امین شریعت زاده ، May 24, 2007 در ساعت 05:57 PM

آقا عالی بود حال کردم . با زبان آکادمیک دین را اینچنین دقیق وصف کردن هنریست
واقعا این 4وجهی بودن کلید مهمی است برای شناخت بهتر تاریخ دین و مذهب این حرفها برای سلامتی تون از محضر آقا امام زمان اجر جمیل مسئلت مینمایم .!
اما اینFچیه؟ شاید باید مقاله قبلی رو بخونم تا بفهمم
به هر صورت اجرکم عندالله.من الله التوفیق
و هذا شهر الذی عظمته و کرمته
چی شد؟

-- سلمان از اصفهان ، May 24, 2007 در ساعت 05:57 PM