رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱ خرداد ۱۳۸۶
اندیشه انتقادی-برنامه ۸۰

(اقتصاد سیاسی دین–۲۱)

منفیت و غیریت

محمدرضا نيکفر

برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.

قاعده‌ای گذاردیم به نام قاعده‌ی منفی ارزش دین و در بخش پیش این روایت را از آن به دست دادیم: شاخص ارزش دین در یک جامعه ضریب تبدیل‌پذیری سکه‌ی آن به دیگر سکه‌های ارزشی در سه پهنه‌ی اساسی اقتصاد، فرهنگ و سیاست است. این ضریب تبدیل‌پذیری تابع توانایی عملی دین برای نفی است: نفی هر آن چیزی که برای آن "دیگری" به شمار آید. اگر در جامعه‌ای دین بتواند کیشهای رقیب را سرکوب کند و مرزهایی در فرهنگ و سیاست بکشد تا سلطه‌ی بلامنازع‌اش حفظ شود، متاع آن دین بسیار خریدار می‌یابد. هر چه دینی نرمخوتر شود و روادارتر گردد، از ارزش آن بنابر منطق ارزشی سرمایه‌داری انحصاری کاسته می‌گردد، منطقی که ایجاب می‌کند منفعت خودی بی هیچ گونه ملاحظه‌کاری پی گرفته شود. دین نرمخو ممکن است نفوذ فرهنگی خود را حفظ کند و از این طریق بر سیاست نیز تأثیر بگذارد. در اینجا پای دینی در میان است که در فرهنگ حل شده است و سرمایه‌ی آن را بایستی همچون یک سرمایه‌ی فرهنگی دید. دین منفی‌گرا در مقابل، اگر چه جزئی از فرهنگ است، دینی است که خود را در مقابل فرهنگ قرار می‌دهد تا آن را زیر سیطره‌ی کامل خود درآورد.

کارمایه‌ی نفی
کلا باید توجه شود که وقتی در چارچوب بحث فعلی از بالا رفتن و پایین آمدنِ ارزش یک دین سخن می‌گوییم، به ارزش باری اخلاقی یا معرفتی نمی‌دهیم. توجه ما به کارمایه‌ی نفی است. دین پرارزش از نظر ما، بنابر تعریفی که از ارزش در چارچوب اقتصاد سیاسی ایدئولوژی به دست داده‌ایم، دینی است دارای آن حد از انرژی نفی که بتواند دیگر سکه‌های اعتقادی را از دور خارج کند و تبدیل‌پذیری سکه‌ی خود به سکه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را با بالاترین ضریب ممکن تضمین نماید.

غیریت و غیرت
کارمایه‌ی منفی دین به غیریت برمی‌گردد. خدایان، کسان، قومها و آیین‌هایی به‌عنوان غیر تعیین می‌شوند و پس زدن و درهم‌کوبیدن آنها به‌عنوان پیروزی ایمان اعلام می‌شود. برکت نصیب مؤمنی می‌شود که در نبرد با غیر شرکت جوید. اگر از متنهای مقدس دینهای نوع دوم، یعنی دینهای متأخری که غیرت ایمانی آنها به غیریت برمی‌گردد، هر آن‌چه را که به غیر و غیریت اشاره دارد، حذف کنیم، از آنها چیز چندانی به جا نمی‌ماند.

سَیّاسیتِ سیاست دینی
البته طبیعی است که غیر به‌عنوان شر تلقی شود و بر اساس این مرزکشی با غیر خود را با قرار دادن نیکی در برابر پلشتی معرف کند. خیر و شر دینها − دینها به مثابه پدیده‌های تاریخی − نسبی هستند. نسبیت آنها جلوه‌ی بس آشکاری می‌یابد، آنگاه که دو دین با هم بستیزند: خیری که نصیب این یکی می‌شود از دید آن یکی شر است و برعکس. دینها آنگاه که در برخورد با غیر غیرتشان به جوش می‌آید، به سادگی اصول اخلاقی پذیرفته‌شده از طرف خود را زیر پا می‌گذارند. فرمان عهد عتیقی "همنوع خود را مکش" آشکارا در خود "عهد عتیق" با فرمان دادن به قتل و ستایش از جهاد خونبار انبیا و اولیا زیر پا گذاشته می‌شود. سیاست دینی شنیع‌ترین نمونه‌ی سیاسیت را به نمایش می‌گذارد.

تلاش برای رام کردن
کار فرهنگ در در برخورد با دین گرفتن انرژی منفی آن است. از همان نخستین تفسیرهایی که از یک متن مقدس می‌شود، تلاشی آغاز می‌گردد برای آنکه غیریت چنان تعبیر نشود که سامان جامعه‌ی موجود به هم ریزد. در دورانهای آرامش در تفسیرگری تأکید بر مفهومهای مثبت می‌شود، مقدس‌ها متعالی می‌شوند، بر فاصله‌ی‌شان با زمین افزوده می‌شود تا در منازعه‌های روزمره دخالت نکنند. بحران که پیش می‌آید، غیرتها به جوش می‌آید و آنگاه است که آیه‌های مربوط به غیریت بازخوانی می‌شوند. دین انرژی منفی نهفته در خود را در خدمت ستیزها قرار می‌دهد. خدای عشق به خدای جنگ تبدیل می‌شود. داشتیم فراموش می‌کردیم که خدا منتقم و قاسم و مکار است. این صفتها را فقیهان به یادمان آوردند. در همان روز اول قدرت‌گیری‌شان، در رادیو خدا به عنوان خدای منتقم معرفی شد.

استراتژی‌های تفسیری عرفان و فلسفه
مشکل دین با عرفان از یکسو و فلسفه از سوی دیگر از همین طریق توضیح‌دادنی است. استراتژی‌های تفسیری در عرفان و فلسفه چنا‌ن‌اند که مفهوم غیریت رنگ می‌بازد. عرفان بر عشق تأکید می‌کند و حتا تا جایی پیش می‌رود که نماد مطلق غیریت در دینهای عبری را که ابلیس است، مشمول عشق می‌کند و فلسفه چنان خدا را متعالی می‌کند که منفی‌بودگی آن به خاطر فاصله‌گیری مطلقش از هر نوع مرزگذاری رو به زوال می‌رود.

دین به عنوان سرمایه‌ی حوزه‌ی دینی ممکن است زیر فشار فرهنگ گوشه‌ها و جنبه‌هایی از تفسیرهای مثبت‌گرا، تعالی‌جو و عشق‌انگیز را بپذیرد، اما تا جایی پیش نمی‌رود که مفهوم غیریت را فروهلد.

مارکتینگ دینی
حوزه‌ی دینی در تجربه‌ی تاریخی خود اعتبار سکه‌ی دینی را در پشتوانه‌ای از انرژی منفی دیده است. حتا تجربه‌های پس از دین‌اصلاح‌گری فرهنگی در جهان مسیحی نتوانسته است تغییری اساسی در بازاریابی دینی ایجاد کند. پُز مارکتینگ فعلی مثبت است، ولی کنهِ استراتژی میسیوناریسمی است، که چون میسیوناریسم است، یعنی غیرخودی را می‌خواهد از موضعی خودخواهانه به خودی تبدیل کند، مبنایش غیریت است و به این دلیل منفی است.

مطلب پیشین: فرمول حیات حکومت دینی

Share/Save/Bookmark