اندیشهی انتقادی، برنامهی ۶۰
(اقتصاد سیاسی دین – ۱)
دین به مثابه سرمایه
محمدرضا نیکفر
برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
در ایران امروز دین-داری به نحو آشکاری نوعی سرمایه-داری و کلاً از لوازم سرمایه-داری است. تجربهی روزمره به ما این را میآموزد. براساس این تجربه رویکرد انتقادی به وضعیت پیدا میکنیم یا خود نیز با جریان همراه شده و درمییابیم هنر طی مراحل چیست. زرنگی ایرانی در ترکیب کردن این دو رویکرد است. ای بسا هم مینالیم هم دمسازی نشان میدهیم.
بود و نمود
قابلیتی در دین وجود دارد که تحمل این بازی را بر وجدانهای معذب آسان میسازد: این که میتوان مدعی شد این دین به نمایش درآمده، دین حقیقی نیست و دینی که ما داریم چیز دیگری است. با هیچ استدلال عقلانی نمیتوان این ادعا را پس زد. تنها چیزی که میتوان گفت دست گذاشتن روی واقعیت دین در نمود آن است و این حکم عقلانی که تا استعدادی در بود نباشد، این نمودها از آن برنمیخیزند.
پارسایی و سکولاریزاسیون
به هر حال ما با نمودها کار داریم. موضوع، شناخت کارکرد است نه چیزی به نام "ذات". به کسانی که میگویند ذات را میشناسند، فقط میتوانیم بگوییم خوشا به حالتان، ولی ما نمیشناسیم. آنان که ذات دین را میشناسند، به زبان دینی از اولیا هستند. ما با آنان نمیتوانیم طرف شویم. در زمین میمانیم و به کارکرد مینگریم. بر این پایه است که دین-داری را نوعی سرمایهداری میدانیم. هر کس مدعی عکس این سخن است بهتر است رفتار دیگری نشان دهد و دیگران را به رفتار دیگری فراخواند. آن رفتاری که بدان پارسایی میگویند. شرط پارسایی واقعی امروزین گسستن رابطهی دین با قدرت سیاسی است و بر این قرار گسستن ترادف دین-داری و سرمایه-داری. نام علمی این رویکرد سکولاریزاسیون است. سکولاریزاسیون کمک میکند که دینداران پارسا باشند. از آن جایی که همهی این بحثها در ترویج سکولاریزاسیون است، دینداران میتوانند از سر لطف آنها را همچون تذکر به پارسایی تعبیر کنند.
مفهوم سرمایه
دین چه نوع سرمایهای است؟ پول نیست، تومان و دلار نیست، کارخانه نیست، کرسی صدارت نیست، اما میتواند همهی اینها را به دنبال آورد. در عصر حکومت فقیهان آن را که داشتی، میتوانی اینها را نیز داشته باشی. در کتاب تاریخساز "سرمایه" اثر کارل مارکس امکان چنین تبدیل و جهشی کاویده نشده است. مارکس در آنجا سرمایه را فقط به عنوان سرمایهی اقتصادی بررسیده است. به مفهوم گستردهتری از "سرمایه" نیاز داریم تا بتوانیم در جایی دین را نیز صورتی از آن درنظرگیریم و در اقتصاد سیاسی در میان مجموعهی عاملهای اساسی از دین نیز نام ببریم.
چهار نوع سرمایه
این مفهوم گسترده از سرمایه را در نزد پیر بوردیو (Pierre Bourdieu, 1930-2002) جامعهشناس فرانسوی مییابیم. او نظریهی پیچیدهای را در این باب عرضه کرده که عزیمتگاه آن تشخیص حوزههای مختلف کنش اجتماعی است. ما در اینجا برای بیان منظور خود از دین به مثابه سرمایه، نظر او را ساده کرده و در آغاز به این اکتفا میکنیم که میان چهار نوع سرمایه فرق بگذاریم: سرمایهی اقتصادی، سرمایهی اجتماعی، سرمایهی فرهنگی و سرمایهی نمادین.
کل دایرهی عمل اجتماعی
با سرمایهی اقتصادی آشنا هستیم. به هر نظریهی اقتصادی هم که گرایش داشته باشیم با این حکم مخالفت نداریم که چیزی است که به طور مستقیم با کمیتی پول به بیان درمیآید. فرض کنید مقداری پول داریم و میخواهیم بنگاهی تأسیس کنیم. اگر از روابط خوبی برخوردار باشیم، یعنی هم در دایرهی آشنایانمان آدمهای کاردان باشند و هم در ادارات پارتی داشته باشیم، کارمان بهتر پیش میرود. این روابط را سرمایهی اجتماعی مینامیم. اگر این بنگاه مثلا یک مؤسسهی آموزشی باشد، ما بایستی دارای یک مدرک تحصیلی خاص باشیم که کاردانی ما را نشان دهد. مدرک تحصیلی یکی از شکلهای سرمایهی فرهنگی است. حال اگر ما در شهرمان از شهرت و اعتبار لازم برای کارمان برخوردار باشیم، بنابر اصطلاح بوردیو سرمایهی نمادین خوبی در اختیار داریم. سرمایهی نمادین، سرمایهی فرهنگی و سرمایهی اجتماعی ما در خدمت آن قرار میگیرند که سرمایهی اقتصادی ما کلانتر شود و چون این سرمایه کلانتر شد، نفوذ اجتماعی ما بیشتر میشود و بعید نیست که شهرت و اعتبار بیشتری نیز کسب کنیم و به ما مدرکهای افتخاری نیز بدهند. سرمایهها به هم تبدیل میشوند. در جامعهی سرمایهداری سرمایهی اقتصادی نقش محوری را ایفا میکند، اما کل دایرهی عمل اجتماعی از طریق آن توضیح دادنی نیست.
سرمایهی دینی
حکومت اسلامی، بر پایهی الهیات سیاسی خویش، با تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی آغاز به کار کرد. دیانتِ به نمایش درآمده و همخوان با معیارهای فقها، شاخص تعلق به خودیها شد. دایرهی خودیها دایرهای است که سرمایهی اصلی فرهنگی، اجتماعی و نمادین در آن جمع میشود. چون در ایران شرط تعلق به آن دیانت است، دیانت خود به خود شرط سرمایهاندوزی شده و بر این قرار است که دین-داری نوعی سرمایه-داری میشود. سرمایهی دینی را که داشتی، از شانس بیشتری برای دستیابی به سرمایهی اقتصادی برخوردار میشوی.
مطلب پیشین: تورمزدگی
|
نظرهای خوانندگان
bargerefte az matn:
به هر حال ما با نمودها کار داریم. موضوع، شناخت کارکرد است نه چیزی به نام "ذات". به کسانی که میگویند ذات را میشناسند، فقط میتوانیم بگوییم خوشا به حالتان، ولی ما نمیشناسیم. آنان که ذات دین را میشناسند، به زبان دینی از اولیا هستند. ما با آنان نمیتوانیم طرف شویم. در زمین میمانیم و به کارکرد مینگریم
taakonun ke hanuz benazar miresad inkar raa niz Dindaaraan... barnemitaaband
?
shaayad dar forsati darin barnaame tahlil shavad cheraa
movafagh baashid
Alireza
-- Alireza ، Mar 1, 2007 در ساعت 12:19 PM