اندیشهی انتقادی، برنامهی ۵۹
تورمزدگی
محمدرضا نیکفر
برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
تورم معنایی ریشهای در تورم اقتصادی دارد، زیرا در جامعهای زندگی میکنیم که آنچه فکر میکنیم و آنچه میگوییم ارتباط مستقیمی دارد به آنچه داریم. وقتی پولمان اعتبار نداشته باشد، بعید است که حرفمان اعتباری داشته باشد. قضیه البته به این سادگی نیست، زیرا تورم داریم تا تورم. تورمهایی هستند که میآیند و میروند و تأثیر چندانی بر روان ملت به جا نمیگذارند. اما نوعی تورم وجود دارد که شاخص آن دورهای است که میتوانیم آن را دورهی تورمی بنامیم. هر چه در این دوره واقع است، تورمی است. فقط پول نیست که بیاعتبار میشود، ارزشهای اندیشه و رفتار نیز بیاعتبار شوند.
تورم و تودهی تورمی
تورم بنابر تعریف آن وضعیت اقتصادیای است که در آن رابطهی میان حجم پول موجود در چارچوب اقتصاد ملی و عرضهی کالاها و خدمات نامتوازن میشود و به دلیل فزونی نامتوازن پول افزایش قیمتها و به بیانی دیگر کاهش قدرت خرید پول را به دنبال میآورد. این پدیده به خودی خود غیرِعادی نیست و معمولاً پیامدهایی غیرعادی ندارد. اما تورم ممکن است با رواج تورمی ارزشهای غلوآمیز همراه باشد، ارزشهایی که بخواهند بیارزشی واقعی در پهنهی مالکیت را با ارزشهای مجازیای جبران کنند که گویا امکان اعمال قدرت را میدهند. اگر تورم طولانی و حاد شود و با رواج تورمی این گونه ارزشهای غلوآمیز همراه باشد، این خطر وجود دارد که توده به آن چیزی تبدیل شود که الیاس کانتی در کتاب "توده و قدرت" آن را تودهی تورمی مینامد.
قاعدههای حیات تودهی تورمی
«تورم تفاوتهایی را که به نظر جاودانی میآمدند، برطرف میکند و آدمهایی را که تا دیروز به ندرت سرراه هم قرار میگرفتند، در تودهی تورمی جمع میکند.» کانتی در انکشاف توده این چهار قاعده را دستاندرکار میبیند: توده رشد میکند، در درون آن برابری برقرار است، توده میل دارد که متراکم باشد و توده به یک جهت نیاز دارد.
با قاعدهی اول توده به عنوان نیروی طبیعی ظاهر میشود، همچون واقعیتی که قانونی فیزیکی بر آن حاکم است. با قاعدهی دوم برنموده میشود که توده نفی فردیت است. قاعدهی سوم عنصری است که وحدت وجود را با خلصه و شهوانیتی عاشقکُش همراه میکند و قاعدهی چهارم بیانگر بُعد سیاسی زندگی توده است.
روان توده
توده یک همه است و این همه، یک همهــروان دارد. این همهــروان به نظر کانتّی همچون روان فردی دارای حافظه و خاطره است: «فرد هیچگاه نمیتواند بیارزش شدن ناگهانیاش را فراموش کند. تحقیرشدگی احساسی است بس دردناک. آدم این احساس را یک عمر تمام به دنبال میکشد، مگر آنکه بتواند این عقده را سر کس دیگری خالی کند. توده نیز به همینسان نمیتواند بیارزش شدن ناگهانیاش را از یاد برد. در این حال گرایش طبیعی، یافتن چیزی است، که از خود فرد کمتر اعتبار دارد و آدم میتواند آن را به همانسان تحقیر کند که خودش تحقیر شده است.»
تورم عقدهها
کانتّی میگوید این چیزی که عقدهها سر آن خالی میشوند، وارد پویش تورم شده و در چشم تودهی تورمی، مدام بیارزشتر و بیارزشتر میشود. کانتّی در توصیف این پدیدار، سرنوشت یهودیان را در دورهی تورمی آستانهی قدرتگیری نازیها در پیش رو دارد. او مینویسد: «ناسیونالسوسیالیسم در رفتار با یهودیان روند تورم را دقیقاً تکرار کرد.به آنها ابتدا به عنوان عناصر پلید وخطرناک و بهعنوان دشمن حمله بردند؛ آنگاه بیشتر و بیشتر از ارزششان کاسته شد. از آنجایی که در درون سرزمین خودی به اندازه کافی وجود نداشتند، در سرزمینهای اشغال شده دنبالشان گشتند. در پایان ارزش آنان آنقدر کم شده بود که دیگر به حساب نمیآمد. میشد آنان را بیهیچ مجازاتی میلیون میلیون کشت.»
تسلیم به سرنوشت
کانتّی از این روند به عنوان «گرایش طبیعی» دورهی تورمی سخن میگوید. او معتقد است سقوط دهشتناک آلمانیها قابل فهم نیست مگر این که در نظر گرفته شود آنان تورمی را آزموده بودند که در آن «مارک به یک میلیاردم ارزش خود سقوط کرده بود». کانتی نمیخواهد نمونهی آلمان را مطلق کند. منظور او از «گرایش طبیعی» تأکید بر این نکته است که تودهی تحقیر شده میل خطرناکی به تبدیل شدن به تودهی تحقیرکننده دارد. تحقیر کردن میتواند متوجه خود باشد. ممکن است توده بادکرده، بیارزشی خود را یک ارزش مقدر بداند و تسلیم این سرنوشت شود.
مطلب پیشین: دوره بادکردنِ همه ارزشها
|