رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ اسفند ۱۳۸۵
اندیشه‌ی انتقادی، برنامه‌ی ۵۳

سربرآوردن اسطوره‌ها

محمدرضا نیکفر

فایل صوتی برنامه را اینجا بشنوید.

یکی از پیامدهای مهم و بارز انحطاطِ معناشناختی، اختلال در توانایی ایده‌پردازی (ideation) است و نمود این اختلال آن است که در گفتار یک گروه اجتماعی یا کل گفتار یک زمانه، توانایی تبیین معقولِ واقعیت از دست برود که بایسته برای آن انتزاع و مقایسه و سنجش ، برقراری پیوند میان معناها به‌مثابه ایده‌های اندیشیده و تمیز مفهومی آنهاست.

زبان‌پریشی، کردارپریشی و ادراک‌پریشی
بحران معناشناختی‌ای که در کلام اجتماعی پدید می‌آید مقایسه‌شدنی است با بیماری‌های روانی و روان-تنی زبان‌پریشی (aphasia)، کردارپریشی (apraxia) و ادراک‌پریشی (agnosia).

برخی دردنشانه‌های زبان‌پریشی، که گونه‌ها و درجه‌های مختلفی از نظر شدت دارد، چنین‌اند: ناتوانی در نام بردن چیزها در هنگام برخورد با آنها، فراموش کردن نامها، ناتوانی در فهم معناهای واژه‌های شنیده شده، تکلم همراه با فشار و تقلا، احساس ناکامی، بی‌قراری و افسردگی به سبب ناتوانی در تبیین خواسته‌ها و درک خواسته‌های دیگران، تکرار مداوم برخی واژه‌ها و عبارتها که توجیهی در موقعیت فعلیت‌مند ندارند (گفتار کلیشه‌ای)، از دست رفتن نیروی دریافت، داشتن نیروی دریافت اما ناتوانی در تبیین دریافتها، عادی بودن فهم شفاهی اما از دست رفتن توانایی خواندن و نمودهای دیگری از این دست.

کردارپریشی اختلال در طرح‌ریزی کردارهاست و نوعی از آن که کردارپریشی یادْزدایشی (amnestic apraxia) نام دارد، دردنشانه‌ای چون زبان‌پریشی دارد: فرد نمی‌تواند حرکتی را که خواسته‌ی دیگران است انجام دهد، هرچند که از توانایی انجام آن حرکت برخوردار است.
ادراک‌پریشی ناتوانی در ادراک نمادهای غیرزبانی است. فرد مبتلا به آن قادر نیست که شکل و موقعیت چیزها یا برخی چیزها، از جمله موقعیت بدن خود و رابطه‌ی اندامهای حرکتی آن نسبت به همدیگر یا نسبت به محیط را تشخیص دهد.

محدودیت معناشناختی
به طور خلاصه می‌توانیم بگوییم که بیماران مبتلا به زبانْ‌پریشی، کردارْپریشی یا ادراک‌پریشی توانایی واکنشِ نرمش‌آمیز در موقعیتهای مشخص زیستی را از دست می‌دهند. کردار کمابیش فروبسته می‌شود، زیرا فرد در آن موقعیتها تنها چشم‌اندازهای معنایی محدودی در اختیار دارد. محدودیت معناشناختی، محدودیت در ادراک و در تبیین است. آسیبهای توانشِ ایده‌پردازی به نقصانهای رفتاری می‌انجامند.

اختلال در نمادپردازی
ایده‌پردازی همواره نمادین است یعنی با نماد و نشانه صورت می‌گیرد. ارنست کاسیرر، یکی از بزرگترین فیلسوفان آلمانی در نیمه‌ی اول قرن بیستم، در فصلی از جلد سوم کتاب «فلسفه‌ی صورتهای نمادین»، که عنوان آن «اندر آسیب‌شناسی نمادْآگاهی» است، به تفصیل با بهره‌گیری از دستاوردهای روانشناسی و روانپزشکی زمانه‌ی خود این بیماری‌ها را بررسیده است. او در این بررسی به این نتیجه رسیده است که همه‌ی آنها را می‌توان اختلالی در توانایی نمادپردازی، یعنی درک معناهای نشانه‌ها، بیان معنا از طریق نشانه‌ها و سنجشِ به معنا ره‌برنده‌ی نشانه‌ها دانست.

کاسیرر و اسطوره‌ی دولت
کاسیرر معتقد است که آسیبهای روانی مشابهی در روان جمعی نیز بروز می‌کنند. او خود در کتاب "اسطوره‌ی دولت"، که تلاشی است برای تبیین دیرینه‌شناسانه و دردشناسانه‌ی فاشیسم، اندیشه‌های طرح‌شده در کتاب "فلسفه‌ی صورتهای نمادین" درباره‌ی "آسیب‌شناسی نمادْآگاهی" را از سطح روانشناسی فردی به سطح روانشناسی جمعی گسترش داده و طرحی از یک آسیب‌شناسی اجتماعی ایده‌پردازی نمادین عرضه کرده است. او در این کتاب (که خوشبختانه به فارسی ترجمه شده است، ترجمه‌ی یدالله موقن، انتشارات هرمس، ۱۳۷۷) نشان می‌دهد که چگونه و چرا انسانها در یک وضعیت تاریخی ناتوان از پردازش نرمش‌پذیر و همه‌سویه‌نگر ایده‌هایند. توانایی تفسیر نمادین سستی می‌گیرد، انرژی‌های اسطوره‌ای جلودار می‌شوند و دیگر صورتها و امکانهای تفسیری را پس می‌زنند. سمبل‌سازی فرهیخته شکست می‌خورد و اسطوره امکان آن را می‌یابد که بی‌میانجی تأثیرگذار شود.

ویرانگری انرژی اسطوره‌ای
واگشت در فرهنگ با تقویت بینش اسطوره‌ای همراه است. به نظر کاسیرر اسطوره‌ها نمی‌میرند. اگر انرژی اسطوری هدایت نشود و مثلا در هنر جلوه نیابد، اگر فرهنگ بر آن مهار نزند ممکن است بتوفد و جهان انسانی را ویران کند. کاسیرر می‌گوید: «نیروهای برتر جلو قدرت‌های اسطوره‌ای را گرفته‌اند و آن‌ها را رام و مطیع ساخته‌اند. تا وقتی که این نیروهای برتر یعنی نیروهای عقلانی، اخلاقی و هنری با همه‌ی توان خود وجود دارند اسطوره رام و مطیع است. اما همین که این نیروهای برتر سستی گیرند آشفتگی و آشوب دوباره برمی‌گردد و اندیشه‌ی اسطوره‌ای خیزش می‌کند و بر همه‌ی شکل‌های حیات فرهنگی و اجتماعی بشر چیره می‌شود.»

M.R. Nikfar: Critical Thinking #53. Revival of Myths - Ernst Cassirer – Mythical power and disturbance of ideation

در این رابطه:

برنامه ۵۲ اندیشه انتقادی- ناتوانی در ایده‌پردازی

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آقای نیکفر، واگشت فرهنگی به چه شکلی صورت می گیرد و چرا نیروهای برتر در یک دوره تاریخی سستی می گیرند، که نمونه اش رشد فاشیسم در یک دوره تاریخی آلمان است، اگر در جامعه یی نیروهای عقلانی و هنری و اخلاقی بنوعی رشد کرده اند؟

من کتاب کاسیرر را خوانده ام و تا حدودی گفته شما برایم قابل درک است اما فکر می کنم که هیچگاه واگشت فرهنگی نداشته ایم بلکه در این گونه جوامع در کنون شان یعنی همان دوره هایی که بقول شما واگشت فرهنگی صورت می گیرد، نیز برتری فرهنگی وجود نداشته و حضور همیشگی فرهنگ اسطوره یی و مداومت آن در همه جوامع سبب می شود که انرژی اسطوره یی در یک دوره معین تاریخی در جامعه قدرت بگیرد و سپس جریانی ارتجاعی بر دیگر جریانات فرهنگی غلبه کند. به نظر من این دو جریان یعنی نیروی عقلانی و اسطوره یی در کنار هم در فرهنگ یک جامعه همزمان حضور دارند و پیش می روند به گونه یی که هر آن، بسته به نیاز سیاسی یا اقتصادی، یکی بر دیگر غلبه می کند.
سپاسگزار می شوم اگر در این مورد بیشتر توضیح دهید
پروین قاسمی

-- پروین ، Feb 19, 2007 در ساعت 02:16 PM

sardabir Zamaneh!!!!!!!!!!!
Neweshteid keh enteshar nazarat ta 24 Saat shayad tool bekeshad alan bish 48 Saat porseshe man az Aghaye nikfar dar inja darj nashode.

-- parvin ، Feb 21, 2007 در ساعت 02:16 PM